(1391 ارديبهشت 25، 22:12)Arman نوشته است: [ -> ]زارا خانوم مثلا به کی میخواین شکایت کنید ؟
هادی ؟
اون که یه مشته
برو کنار آرمان. ریز می بینمت ها
اخرش کاری می کنی که عکسهایی که نباید رو رو کنم!
ببخشید ولی دیگه
این عکس رو امیرحسین گرفته وقتی ارمان رو شکار کردم
این عکس رو هم من و خانوم با هم گرفتیم در شرایطی مشابه
خب رايتوس خان چي ميشد يكم شكلك بكار ميبردي
اونطوري كه شما نوشتيد هركي باشه با لحن جدي ميخوندش بعدشم من پ خصوصيامو نخونده بودم كه از ماجرا خبر داشته باشم
اووووه هادي خان چه كردي !
اين شاهكار تو بوده و باز حاجي ميگه كارت يه مشته .... نكته انحرافي بود بالاخره هادي يكو بدبخت كردي !!!! ( واي اصلا حواسم نبود تو بازنشست شدي سوژه يكي ديگه اس
)
راستي حاجي من جاي شما بودم ديگه اين طرفا پيدام نميشد
ممنون و سپاس فراوان!
می گم هنوز هم از من دلخورید خانم می توانم؟
خواستم تو جمع بگم سرِ اون قضیه که از دلت در بیارم .
می توانم جون اینترنتم قطع شد دوباره اومد
فرستادم چوا پ خ را
التماس دعا خانمی. منم میرم نماز ولی جواب بدیا
سلام علیکم
نمیخوام غم و اندوه امروز و روزای گذشته ی کانون تو روحیه بچه ها اثر بزاره
پس همچنان شادییییییییییییییییییییییم
به جان خودم دیگه دارید کاری میکنید که با کمربند بیوفتم به جون همتون و ...
فقط طاها تو بیا کنار تا بقیه رو .....
ایندفعه هم اگه سها خانوم رو صدا کنیداااا ......
یا حق
ماماااااااااان
ماما سهاااااااااااااااااااااااااا
ماماااااااااااان
آقا آرمان چشمه شما رو دور دیده
بیا داره بچه هاتو سیاه می کنه