(1391 تير 26، 22:16)hoooman نوشته است: [ -> ][highlight=#efefef]بچه ها نمیدونم چرا اینقدر بهم ریختم. دوباره بعد از دو روز بازم شکستم. خاک تو سرم شد بازم[/highlight]
[highlight=#efefef]هومن/26 تیر 91/ 3[/highlight]
خوب چرا؟ هومن جان اون همه ستاره داری! چرا می شکنی؟ اون همه ستاره داری یعنی اینکه می تونی. فقط نیاز داری که یه کم به خودت بیای. بعضی وقتها عوامل بیرونی باعث شکست می شن ببین یه همچین عواملی داری یا نه؟ اگه داری باید تا حد امکان از بین ببریشون.
دو روز خیلی کمه ها! به بدنت اسیب می زنی اینجوری!!!
بیشتر بگو ببینیم چیه مشکل؟
سلام
بابا این جواب دادن ب نامه ها جدا متناسب هست با محتوای پیام..
گاهی حرفی ندارم بزنم.. گاهی جواب ضروری نیست.. گاهی هم اصل ماجرا اصلا منتفیه..
حالا مهم نیست..
چون من واقعا تلاشمو میکنم ک جواب بدم.. اما خب گاهی فقط میام سر میزنم و میخونم و میرم.. نمیرسم دقیق جواب بدم..
برای بعضی جواب ها هم باید قبلش دو س تا پ خ بزنم تا ی سری چیزا رو خودم متوجه بشم.. اینه ک این میشه..
خلاصه ک در هیچ صورتی عمدی و بی ادبی نیست!!
و
سـُـها نوشته است:Hossein422 نوشته است:خودبینی
سلام
ممنونم ازتون..
ان شاء الله ک رفعش کنم..
در پناه خدا..
یاعلی.
دیگه گفتم رفع کنجکاوی بشه!
امیدوارم ک بتونم رفعش کنم و دیگه نمازم نپره!
در پناه خدا..
یاعلی.
(1391 تير 26، 22:16)hoooman نوشته است: [ -> ][highlight=#efefef]بچه ها نمیدونم چرا اینقدر بهم ریختم. دوباره بعد از دو روز بازم شکستم. خاک تو سرم شد بازم[/highlight]
[highlight=#efefef]هومن/26 تیر 91/ 3[/highlight]
حیفه برادر.........
اونم دمه ماه رمضون........
من موندم والله.....چه جوری آخه این همه مدت پاکی رو بی خیال میشی میشکنی.........
شیش هفت ماه زحمت کشیده بودی بابا.........
بعد این همه مدت شکستو تجربه نکردم.......
معلومه زورشو داشتی که تا اینجا رسیدی برادر........دوباره........مثل همیشه سخت ولی ممکن....
من تا آخر عمرمم اگه ترک نکنم خیالی نیست ولی دست از تلاش بر نمیدارم.........پس بازم بسم الله...........
سـُـها نوشته است:Hossein422 نوشته است:سـُـها نوشته است:Hossein422 نوشته است:خودبینی
سلام
ممنونم ازتون..
ان شاء الله ک رفعش کنم..
در پناه خدا..
یاعلی.
سلام
میگم سها خانوم
بچه ها تو تاپیک اشاره کرده بودن به پست من تو تاپیک صندلی داغ
منظورشون این بود من به خاطر جواب ندادن شما تو انجمن اون حرفا رو زدم
گفتم شاید خدایی نکرده سوتفاهمی پیش بیاد
خدا شاهده من به خاطر جواب ندادن شما این حرفو نزدم
منظورم از خود بینی یعنی چند روزه شما همش دارید به خودتون فکر میکنید
منظورم این بود چند روزه شما همش دارید از داشته هاتون(مثل ظاهر،اخلاق،و...) حرف میزنید و شاید خدایی نکرده فراموش کردید که مالک حقیقی کیه
البته من نمیگم شما فراموش کردین خدا رو
میگم شاید یه کم یعنی ذره ای تو وجودتون شیطون خودبینی و غرور انداخته باشه
و همین باعث قضا شدن نمازتون شده
بازم به خاطر جسارتم عذر میخوام
اون ک من توضیح دادم و بیشتر جنبه شوخی دشات برای بچه ها..
و این ک میگین..
اتفاقا بیشتر ک فکر میکنم ب خودم ضعفمو بیشتر میبینم!!
شاید ب این وجهی ک شما میگین توجه نکردم.. و واقعا شیطان اینطوری بهم ضربه زده..
نمیدونم..
شاید هم ی تلنگربود..
شاید هم خدا میخواست ی کم ناله کنم!!
نمیدونم..
امیدوارم هر چی بوده باشه.. رفع بشه و دیگه تکرار نشه!
ممنونم ازتوجهتون..
در پناه خدا..
یاعلی.
اینم من گذاشتم دیگه تکمیل شه
میگم من اصلا اشتباه کردم این حرف رو زدم
مثل اینکه هنوز آدم نشدم
یه شب (چند ماه پیش) یه غلطی کردم به یکی از بچه های کانون همچین حرفایی زدم بعدش عین ... پشیمون شدم
با اینکه اون موضوع دیگه تموم شده ولی الانم هنوز روم نمیشه باهاش حرف بزنم
هنوز ازش خجالت میکشم
اون موضوع رو فراموش کردم ولی نمیدونم چرا هنوز ازش شرم دارم
خیلی دوست دارم برگردم به گذشته
یادش بخیر
.
.
.
.
.
حالا دوباره بچه ها میان میگن کی بوده
هیچکی نبود
اون طرف خودم بودم
.
.
.
بارونی عزیز، فارغ التحصیلی تون رو تبریک میگیم.
انشاا... تو همه مراحل زندگیتون موفق باشید.
و به هدفی که دارید برسید.
امیدواریم که این جشن کوچیک رو به عنوان هدیه ای از طرف کانون قبول کنید.
تبریکات من رو هم بپذیرید بارونی خنوم. ان شالله مراحل بالاتر درسی و تحصیلی البته اگه علاقه دارین
موفق باشید همیشه
بفرمایین سخنرانی کنید ما گوش کنیم
اینم برای بچه هاست
منم تبریک میگم بهتون بارونی خانوم
به مناسبت این پیروزیه شما مصرعی سروده ایم که تقدیم میشود:
بارو بارو بارونه هه ...