خب یه سریش تقصیر کانونه
مثلا جاهای مهمی مثل انجمن شبانه روزی و درد دل و اینا دم دست نیستند
پیچ و واپیچ داره و یه کم پیچیده هست
تا بیای به محیط آشنا بشی ممکنه در اثر همین پیچیدگی ها رونده بشی (خسته بشی)
تازه کلی وقتت گرفته میشه بخوای این همه حرف را بخونی و معمولا هم این جور سایت ها را با لپ تاپ میاند که به شخصه وقتی میام سر لپ تاپ کلی کار دیگه برای انجام دادن دارم
ولی خب اگه یه نرم افزار اندرویدی خوب با قابلیت RSS خوان براش ساخته بشه خیلی راحت تر میتونی وارد بشی و وقتی بیکار میشی و فقط موبایل دم دستت هست هم راحت میتونی بری کانون
لااقل سریع تر و دم دست تره
مثلا منوهاش جاهای مهم کانون باشه
متاسفانه این شبکه های اجتماعی جدید مثل تلگرام انسان ها را تنبل تر و سطحی تر کرده
خیلی بده
ولی خب چاره چیه؟
لااقل کانون را ساده تر و سهل الوصول تر کنیم
مثلا اگه کانون قابلیت ajax داشت خیییییییییییییییلی خوب می شد
مثلا شما تو همین انجمن شبانه روزی که تا حدی جای چت گروهی را پر کرده (تا حدی) وقتی یه چیزی می نویسی برای این که ببینی کسی جوابی داده یا نه هی باید رفرش کنی صفحه را که هم زمان بر هست و هم حجم اینترنتت را کم می کنه
درحالی که اگه قابلیت ajax داشت مثالا از طریق مدیریت تنظیم می کردند که هر یک دقیقه بررسی کنه ببینه مطلب جدیدی اومده یا نه و اگه اومده برای کاربر لود کنه (همون مطلبه ادامه ی همون بحث بیاره به صورت اتوماتیک بدون نیاز به رفرش)
این قابلیت مقداری فشار روی سرور میاره ولی خیلی خوبه
فیس-بوک و چت ها همین طوری اند
پیشنهاد من اینه که مدیران اگه همچین قابلیتی را انجمن ساز Mybb داره فعال کنند
مرد مجاهد تو پروفایلش نوشته یه بار بیست و یه بار سی دقیقه کانون میام
ولی امشب اینجا پلاسه
ضرر نکنه؟
البته به نفع ما
جمعمون جمع میشه
گلبرگ مصاحبه خیلی خوبی بود
اونجا که گفتن
نگو یاد قبلا که بد بودم می افتم
یه حس خاصی داشت
حس خوب شدن
گلبرگ کاش قسمت فواید نماز از قسمت چطور نماز خون شم جدا می شد؟
راستی تو تالار نماز یه پست زدم
هر کی می دونه جواب بده ممنون میشم
آقا فرزاد اسم اینو میذارید تهدید؟ خیلی با ملایمت و منطق بهتون تذکر دادن دیگه
از این ملایم تر باید چجوری عنوان می شد؟
ای بابا
امیدوارم همه تو ترک موفق شیم
موفق موفق موفق
اقا مهدی راست میگن ولی به این کانون نمیشه زیاد دست زد! خودم ادمیم که به همه چیز باید دست بزنم ولی کانونو دیگه نه! یهو خراب میشه داستان
میشه!
دفعه قبلی که رفته بود هوا خیلی خیلی بهم سخت گذشت..چون از شانسم وضعیتم فوق اورژانسی بود!
نقل قول: مرد مجاهد تو پروفایلش نوشته یه بار بیست و یه بار سی دقیقه کانون میام
ولی امشب اینجا پلاسه
ضرر نکنه؟
فکر کنم ایشون هم مثل من کار میکنه...صفحه رو باز میکنه میره چیز دیگه میخونه!
-------------------
شاید اخر همین ماه خبر خوبی بدم! همیشه بعد از تست که رکورد میزنم میگم بوی تیم ملی میاد!
ولی اخر این ماه اگه همین طور پیشرفت کنم اخرش میگم خوده تیم ملی میاد! دیگه بوش نمیاد!
ازین بدبختی نجات پیدا میکنم...
تازه دانشگاه هم باید برم! یک سال دانشجوی روانشناسی بودم ولی یه کلاس نرفتم! یه صفحه کتابشو نخوندم!
تجربه ی باحالی باید باشه....
دخترا،
یه جای بلند، کوه ی، لبه ی صخره ای ...
رو به یه وسعت،
در برابر باد؛
رها کردن مو ها و سپردن شون به باد،
فکر کنم حس خوبی داشته باشه؟!
[با فرض این که بیگانه ای در آن حوالی نباشد
]
امضای خانم می توانم رو دیدم،
یاد این افتادم.
"حافظ" هم در باب موهای بر باد، سروده. از این دست:
زلفـــــــــــ بر باد مده تا ندهی بر بادم * * * ناز بنیاد مکنــــــــــ تا نَکَنی بنیادم
زلفـــــــ را حلقه مکن تا نکُنی در بندم * * * طره را تابــــ مده تا ندهی بر بادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه * * * شور شیرین منما تا نکُنی فرهادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی * * * من از آن روز که در بند توامـ آزادم
سلام بر مستر نمی دانم
تازه یه جا دیگه فرموده :
زلف در دست صبا گوش به فرمان نسیم (حیات)
این چنین با همه در ساخته ای یعنی چه؟
آقا اونا کوه نیستا اونا مثلا کپه های سبزه و علفه
الان ما اونجا تو حیاط نسیم حیاتیم
سلاممممممممممممممم دوستان عزیز دلمممممممممممم حالتون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لپتاتووووووووووووووووون گل گلیهههههههههههه
بچه هاااا من مشهددد بودمممم و هر لحظه به یاد شماهااااااااااااااااااااا برا همتون دعا کردمممم
خیلی دوستتون دارم مثل همیشههههههههههه برام تکین مراقب پاکی دل .جسم.ذهن و روح لطیفتون باشیدد
سلام الووووووووووووووووووون
قربان سبک الونیسمت برم
خوبی؟خوش گذشت ؟ چی شد یادی از ما کردی بانو ؟
فدااااااااااااااااااااااااااااااا
الون نسیم حیاتم برو
مسابقه نقاشی شرکت کن
عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
سلام از ماست می توانم بانو
به به،
چه جای خوبی دارید.
خوش به حال تون.
برا ما،
جنگجویان رهروان پاکی،
یه سالن بزرگه،
کف ش موکت هست،
البته وسط سالن یه قالی هست، بهش می گیم مرکز انرژی.
اون وسط می شینیم، دست در دست هم،
اصن یه وضعی، تو این حالت، انگار سقف می خاد از جا کنده بشه.
دور تا دور ش هم تخت های دو طبقه هست؛ مخصوص ترک.
علیرضا68 که با نفوذش تخت یه نفری داره،
یعنی که تخت بالایی ش خالی ه.
من م با حسام هم تختی هستیم/بودیم؛ من پایین اون بالا.
دو ماهی هست گذاشته رفته، بی خبر
شب ها، شمشیرش رو از بالا آویزوون می کرد.
چه قدر امنیت داشتیم.
آرمین و مجاهد هم، با هم اند.
هنوز به توافق نرسیدند.
یه شب یکی پایین ه، اون یکی بالا. فرداش، بر عکس.
درخشنده هم صبح ها،
قبل به روز کردن تالار ورزشی،
چند دور دور سالن می پره، از روی تخت های بالایی.
دل و روده برا بالایی ها نمونده!
ببخشید از بس که بی مزه بود
آقا حسامم خبری ازش نیست
برید خدا رو شکر کنید که سامورایی بزرگ کانون نیست و مزدوج شد و رفت اون وقت می زد نصفتون می کرد هر کی شب ها نمی خوابید یا نور موبایل می انداخت
اخییییییییییییییییییی فقط یه فرش دارید ؟ ما حیاطم داریم تازه
نچ نچ
من خیلی دوست دارم تصورات بقیه رو بدونم
جالبه که هر کسی چطور اطرافش رو تجسم می کنه
البته این بیشتر شوخی بود،
جای ما یک وسعت بی انتها ست.