سلام بر همه
شب بخیر
دوستان ، اگر مطمئن بشین که هیچوقت و تحت هر شرایطی دیگه به رویا و یا هدفتون که بالاترین رتبه در بین خواسته هاتون داشته ، چه کار می کنید ؟
(1401 مهر 21، 23:55)تـــواب نوشته است: [ -> ]سلام بر همه
شب بخیر
دوستان ، اگر مطمئن بشین که هیچوقت و تحت هر شرایطی دیگه به رویا و یا هدفتون که بالاترین رتبه در بین خواسته هاتون داشته ، چه کار می کنید ؟
سلام
بستگی داره
اگه دنیوی باشه بیخیالش میشیم و میریم دنبال یه چیز دیگه و بعد که وارد یه مسیر جدید شدیم یه جوری توجیه میکنیم که اون هدف قبلی خیلی هم مهم نبوده
(با فکر به مرگ و فکر به کسایی که مردند و الان زیر خاکند و این موضوع که خیلی ها از نعمت هایی که همین الانش ما داریم محرومند قدر داشته هامونو بیشتر میدونیم و متوجه میکنیم خودمون رو که هیچ چیز دنیوی این قدر ارزش نداره)
تجربه این مثال رو داشتم یه مدتی خیلی داغون میشه ادم ولی یکم زمان بگذره مسیر جدیدی رو شروع کنی اروم اروم به جایی میرسی که دیگه هدف قبلی رو اصلا بهش فکر نمیکنی و نیاز نمیبینیش الان شاید خیلی مهم و بزرگ باشه...ممکنه بیست سال مهمترین هدف زندگیت باشه ولی اینجا میشه نقطه عطف زندگیت و شروع مسیر جدید
و شام هم نیومد....
#اعتبار_منفی_به_اشپز_کانون
اشاره هم نمیکنم و نمیگم که آشپز کانون یاقوت بانو هست ...
خودتون باید متوجه بشین
صرف طنز
در پناه حق باشید
یا علی مدد
عیدتون مبارک
چه قدر انرژی مثبت داره این مولودی
قصه ی ما اینجوری تموم نمیشه
نقل قول: مثلا به جز انگشت حلقه که مرسومه
اگه انگشتر یا رینگ رو فلان انگشت بندازی نشونه یه تفکر خاصه (خیلی مثال واضحی زدم خودم میدونم )
البته کلا سرچ کردم ظاهرا اینایی که من شنیدم خیلی معروف نیستن پس آقای کارما راحت باشین
زیاد حساس نشین عاغا
ــــــــــــ
نقل قول: آره خب لباس دیگه ندارم که بهش بیاد
یادم نیست کی بود ولی بهش میخوره خانم کویین باشه
باز میگفتین ب خاطر لباس انگشتر بخرم درک میکردم ولی اخه ب خاطر ی انگشتر مگه لباس میخرن ؟؟؟؟؟ ولخرجی است و لا غیر
یاد اون عکس سرباز ها افتادم
یادتونه ؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــ
نقل قول: خلاصه که نمیدونم چ کنم کسی هودی پشم شتری نمیخواد؟
اینا تازه مد شده انگار
اکقر بچه های فامیل ما از این هودی ها خریدن
البت ک ب نظر من طرف های ما همین هودی ها جوابگو هستن .
اینجا دیگه رسما بخاری ها روشن شده و همه کاپشن ب تن هستن .
ـــــــــــــــــ
نقل قول: آره اینا که هم رکابشون مشکیه هم نگینشون خوبن ولی اونا که رکابشون نقرس خوشم نمیاد
ب این چیزها هم فکر میکنید ؟؟؟ ی انگشتره دیگه
ـــــــــــــــــــــــــ
نقل قول: آقا برید کناااااار من اومدم
واقعا چقدر اومدن مدیر های بازنشسته خوبه مخصوصاً یاقوت بانو و آقا رامین
حالتون چطوره ؟
ما هم سر میزنیم خوشحال میشیم همش هی خوشحال و خوشحال تر
ـــــــــــــــــــــــ
من چند روز هست نخوابیدم و تازه الان کارهام تموم شد . خودمم الان شام خوردم
ب وقت ساعت 4 صبح ماکارونی سرد با نوشابه خوردم و الان معدم جیع و داد میکنه ک وقت صبحانه ست
ی چند ساعت بخوابم قول فردا جبران میکنم
(1401 مهر 21، 23:55)تـــواب نوشته است: [ -> ]سلام بر همه
شب بخیر
دوستان ، اگر مطمئن بشین که هیچوقت و تحت هر شرایطی دیگه به رویا و یا هدفتون که بالاترین رتبه در بین خواسته هاتون داشته ، چه کار می کنید ؟
انسان چ ب هدفی ک در زندگی مشخص کرده برسه چ نرسه محکوم ب ادامه هست .
امروز ک نمیرسی فردا چشم باز میکنی میبینی تو هنوزم تمرکزت رو اون هدف هست ولی هم از لحاظ جسمی هم روحی تغییراتی کردی و سنت بیشتر شده ، میبینی دنیا تغییر کرده و اطرافیانت همه رفتن و تنها موندی ...
واقعیت اینه ک در یک چرخه ی باطل گیر میکنی و راه خروجش .....
من خیلی بهش فکر کردم ، دوتا راه هست . یا قبول میکنی و در این چرخه میمونی تا بالاخره ب نتیجه برسی و یا با یک حرکتی از چرخه خارج میشی و مسیر و عوض میکنی ک احتمال داره ک موفق بشی یا ن شکست بخوری . ( اینم یک راه قطعی نیست ) .
من اگر مطمئن بشم و صد درصدی بفهمم ک دیگه تمام شده ، مسیر های موجود و امتحان میکنم . (تغییری در خواسته هام ایجاد نمیکنم بلکه راه های دیگه ای ک فکر میکنم ممکنه در اون ها استعداد داشته باشم یا خوشم بیاد رو امتحان میکنم و البت میرم سراغ اهدافی ک نزدیک ب اون هدف از دست رفته هست .)
البت ک انسان موجودی احساساتی هست و گهگاهی حسرت میخوره ولی میگم ک ما آدم ها محکوم ب ادامه برای آینده هستیم .
متاسفانه زندگی تو یک نقطه متوقف نمیشه و خیلی خیلی بی رحم تر از اونی هست ک تصور میکنیم .
سن خیلی زود میگذره و ذهن و دل هرسال سنگین تر از گرد و غبار دنیوی میشه .. آدمی هم ب طبع با گذشت سن سست تر از قبل میشه ..
خلاصه ک نباید متوقف شد روی اون هدف.. باید مداوم حرکت کرد و تلاش کرد ..
ب نظر من هیچ دری بسته نمیمونه . خدا هم ک میبینه .
نقل قول: عزاداری
تا وقتی که خالی بشم هر قدر هم طول بکشه
ادم میگه اگر نرسم دنیا تموم میشه و عزاداری میکنم ولی در عمل اینطور نمیشه
ادم سه روز چ کنم چ کنم میکنه مغز میخواد منفجر بشه دیگه یک عزاداری طولانی مدت و ک تاب نمیاره
یکی از دوستان من ی حرف خوبی میزد ، میگفت خیلی دوست داشتم برم داروسازی بخونم ولی نشد ، میگفت این علاقه در من هست و منم رفتم دوره دارویاری .. (خودش الان معلمه )
میگفت کتاب های مربوط ب دارو رو میخونم و اظلاعاتمم بیشتر میشه و دیگه اون حسرت قبل و ندارم و اذیت نیستم .
-------------
نقل قول: سبک زندگی ریچ کیدزی دیگه :/
من این سبک و امتحان میکردم مامانم ی سبک ریچی نشونم میداد ک ادب میشدم
----------------------
نقل قول: بچه های فامیلیتون یه هودی دیگه نمیخوان؟
ادرس میدم تا فردا ارسال کنید
---------------------------
نقل قول: من فک میکردم چون دو شب نودل پختم خیلی گنگم :/ به احترام شما کلاه از سر برمیدارم
ولی خداییش ۴ صیح مکارانی و نوشابه خیلی ظلمه
معدتون خیلی مردونگی کرده ها ..من جاش بودم سریع خودمو هضم میکردم تا صاحبم یاد بگیره به تایم های غذایی احترام بزاره
نودل
( آخه نودل چیه میخورن؟؟؟
)
گرسنگی ک این چیزها سرش نمیشه
معده ی من رفیقذروزهای سخته
البت چند وقته یک وعده غذایی نیمه شب ب زندگیم اضافه شده
پ ن: باید ی قانونی بذارن ب اسم منع صحبت بعد از ۱۲ شب
چند شب پیش با دخترخالم تا ۵ صبح حرف زدم و الانکه یادم میاد تقریبا تمام اسرار زندگیم و فاش کردم
شب ی مدلیه ادم همش اعتراف میکنه
و حرف زدن با یکی از اعضای فامیل ما برابر است با حرف زدن با همشون
رازداری در این حد
نقل قول: و حرف زدن با یکی از اعضای فامیل ما برابر است با حرف زدن با همشون رازداری در این حد
اخ اخ
دقیقا من هم همین طوری هستم مثلا به مادرم میگم نمیخوام کسی بفهمه بین من و تو باشه فقط لطفاً!!
بعد ۳۰ دقیقه تمام فامیل دور و نزدیک با تمام جزئیات همه چیز رو متوجه میشن
نقل قول: ادم میگه اگر نرسم دنیا تموم میشه و عزاداری میکنم ولی در عمل اینطور نمیشه
ادم سه روز چ کنم چ کنم میکنه مغز میخواد منفجر بشه دیگه یک عزاداری طولانی مدت و ک تاب نمیاره
راستش موافق نیستم
توی موقعیتش کار هایی از آدم برمیاد که تو شرایط عادی به ذهن هیچ کس نمیرسه
تو پیام نوشته بودم ولی ویرایش زدم
همون موقع که پیام رو مینوشتم توی همون خیابون بودم دقیقا رو همون نیمکتی که فهمیدم نمیرسم به چیزی که میخوام
و الآن چندین ماه گذشته از اون روز
نقل قول: من این سبک و امتحان میکردم مامانم ی سبک ریچی نشونم میداد ک ادب میشدم
والا منم هنوز نه انگشتره رو خریدم نه هودیه رو
تا بحث ریچ کیدزیه بگم که من امروز یه حرکتی زدم و وارد سطح جدیدی از لاکچری بازی و اینا شدم
من نیم ساعت پیش و رٱس ساعت ۱۹:۲۲ یک عدد سوشی با سس سویا و یه ماده دیگه که اسم عجیبی داشت و یادم نیست چی بود تناول کردم
خلاصه که آره ...
(توی پرانتز بگم معدم الآن یه کم حس میکنم به هم ریختس حالا یا به خاطر ماهی خامه یا تعجب ناشی از سوشی)
نقل قول: آخه نودل چیه میخورن؟؟؟
خیلی خوبه که
نقل قول: گرسنگی ک این چیزها سرش نمیشه
معده ی من رفیقذروزهای سخته
البت چند وقته یک وعده غذایی نیمه شب ب زندگیم اضافه شده
عوضش معده من در هر حالتی دشمنمه
یاد اون سخن دشمن ترین دشمنت درون خودته افتادم ..معدمو میگه
بعله دیدم ۵صبح پست گذاشته بودید:/
اون موقع بیدار شده بودید یا بیدار بودید میخواستید بخوابید؟
نقل قول: چند شب پیش با دخترخالم تا ۵ صبح حرف زدم و الانکه یادم میاد تقریبا تمام اسرار زندگیم و فاش کردم
شب ی مدلیه ادم همش اعتراف میکنه
آدم خوابش میاد خون به مغزش نمیرسه
از چند تا ۵؟
نقل قول: و حرف زدن با یکی از اعضای فامیل ما برابر است با حرف زدن با همشون رازداری در این حد
دلم برا مامانم تنگ شد
یه بار خیلی ناراحت و سر به زیر اومد پیشم نشست گفتم مامان ناراحتی چی شده؟
گفت بگم ناراحت نمیشی؟
گفتم نمیدونم ولی سعی میکنم نشم
گفت اون حرفی که زدی گفتی به کسی نگو
گفتم خب
گفت به خالت گفتم
گفتم چراخب؟
گفت نمیدونم همینجوری ..
راز داری در این حد
ای کاش مسابقات والیبال لیگ برتر ایران و تلویزیون میداد
اگه نشون میداد الان همه باید طرفداذ پیکان تهران و شهداب یزد میبودید
من خودم طرفدار شهداب یزدم
نقل قول: ای کاش مسابقات والیبال لیگ برتر ایران و تلویزیون میداد
اگه نشون میداد الان همه باید طرفداذ پیکان تهران و شهداب یزد میبودید
من که طرفدار باریج اسانسم
(اسمش رو درست گفتم؟)
اگه یه موقع گذرت به کاشون افتاد بگو بریم خونه امیر غفور رو نشونت بدم
راستی خانم یاقوت تراکتور بازی رو برد تبریک میگم
با یکی از بچه های ترک داشتم بازی رو میدیدم..غیرررت داشتا
یه فحش هایی میداد من با اینکه معنیشو نمیدونستم سرخ میشدم
این چه وضعشه نه نت هست نه دانشگاه میشه رفت نه خیابون