(1399 آبان 4، 1:42)یاقوت نوشته است: [ -> ]ساعت دو شب بگم بگم 5 نفر آنلاین منتظر شما هستن
بگین دیگه
ولله چه عرض کنم خانم یاقوت
آدم یاد فیلم جنگجویان کوهستان و جنگ لینچان و صورت آبی میفته
حالا از شکایت شما از آرمین به دادگاه لاحه هم می گذریم.
تمام اینها و اینکارها به کنار و همه خبر دارن.
چیزی هست که فقط من از اون مطلع هستم و رامین.
رامین بازم دلت میخوای که اعلامش کنم؟
(1399 آبان 4، 1:52)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]
حالا از شکایت شما از آرمین به دادگاه لاحه هم می گذریم.
تمام اینها و اینکارها به کنار و همه خبر دارن.
چیزی هست که فقط من از اون مطلع هستم و رامین.
رامین بازم دلت میخوای که اعلامش کنم؟
اینایی که گفتی همش تبلیغ مکتب بود که
همیناس که مشتری برای مکتب جذب میکنه
بیشتر بگو
تازه این اعتبارهای منفی نصف نصفش هم نیست
مجموعا 18 تا اعتبار منفی بود
خب دیگه بچه ها.
مثل این که رامین نمیخواد با من کنار بیاد.
من هم مجبورم برای این که آرمین رو بگیرم، اعتبار کسب کنم.
دیگه بالاخره گروه صراط خرج داره و منم مثل بعضیا کلید گاوصندوق کانون رو ندارم.
بگذریم.
ببینید رفقا،
شما وقتی توی مکتب رامینیسم پیشرفت می کنید،
کم کم باید پاتون رو توی ظرفشوی بشورید و جوراباتون رو روی بخاری خشک کنید و اینها.
کتاب رو باید بذارید کنار و کلا پست هاتون رو با غلط املایی باید بنویسید.
اما خواهش من از شما اینه که این مورد آخری رو انجام ندید.
اون هم فین کردن توی ظرفشوییه.
آخه قراره توی اون ظرف شویی ظرف شسته بشه و بعدش هم با همون ظرف ها غذا خورده بشه.
من دیگه حرفی ندارم.
ببین رامین دوتا اعتبار مثبت این حرف ها رو نداشتا!
(1399 آبان 4، 2:03)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]خب دیگه بچه ها.
مثل این که رامین نمیخواد با من کنار بیاد.
من هم مجبورم برای این که آرمین رو بگیرم، اعتبار کسب کنم.
دیگه بالاخره گروه صراط خرج داره و منم مثل بعضیا کلید گاوصندوق کانون رو ندارم.
بگذریم.
ببینید رفقا،
شما وقتی توی مکتب رامینیسم پیشرفت می کنید،
کم کم باید پاتون رو توی ظرفشوی بشورید و جوراباتون رو روی بخاری خشک کنید و اینها.
کتاب رو باید بذارید کنار و کلا پست هاتون رو با غلط املایی باید بنویسید.
اما خواهش من از شما اینه که این مورد آخری رو انجام ندید.
اون هم فین کردن توی ظرفشوییه.
آخه قراره توی اون ظرف شویی ظرف شسته بشه و بعدش هم با همون ظرف ها غذا خورده بشه.
من دیگه حرفی ندارم.
ببین رامین دوتا اعتبار مثبت این حرف ها رو نداشتا!
من تو دنیای واقعی هم همین کارا رو به صورت روزمره انجام میدم
مخصوصاً آخریه
(1399 آبان 4، 2:06)رامین. نوشته است: [ -> ] (1397 آبان 23، 0:27)رامین. نوشته است: [ -> ]اسم تاپیک : مکتبخونه
با بچه های نمونه
خوشحال و شاد کنار هم
درس میخوندن دورهم
درس میخوندن همگی
رامین اومد به تازگی
رامین میگفت نخونین درس
مطالعه کاری مسخره س
درس چیه ؟ کتاب چیه؟
عاقل و معقول چیه؟
درد چیه؟ دوا چیه؟
عاشق معشوق چیه!
آرمین اومد تبر به دست
مدیر کل با رنگ سبز
با نیسان شاسی بلند
ابرو کمون موها کمند
پیاده شد از ماشینش
غرق به خون تا آستینش
عربده زد رامین کجاست
اون پسر پر کم و کاست
عقل نداره این پسر؟
از حرف ما کو اثر؟؟؟
رامین اومد کشمش به دست !
یه گوشه از تاپیک نشست
آرمین اومد بالا سرش
واسه کتاب کوچیک ترش
عایا بدم ؟؟؟؟؟؟؟؟
عایا ندم ؟؟؟؟؟؟؟؟
به همه کسونش نمیدم ؛ به راه دورش نمیدم ؛ به حرف زورش نمیدم
به کسی میدم درسخون باشه ؛ زرنگ باشه و خرخون باشه
کتاب من ؛ رفیق من ؛ همنفس شفیق من
عره بره اوروم بره ؛ امام خمینی رهبره
رییس کل کشوره
شاه خره !
قافیه چون تنگ آید ؛ شاعر به جفنگ آید
رامین به درس آید؟؟؟ به زور تبر شاید !
گفتیم اینهمه اراجیف از چه رو؟
صرفا از جهت حفظ آبرو
در خانه تنها بودیم همی
ناگهان شیطان درب دل بگشود کمی
بگفتا که هفت روزی بیش پاک نیستی
بسپار این عهد را به دست نیستی
بگفتم آرمین با تبر به درسم وادار نمود
رستم و افراسیاب را بگفتا از بر نمود
امروز درسم عقب است ؛ دگر مجالی برای شکست نیست
باید درسم را بخوانم که مرا به زور تبر با آرمین عهدیست
بگفتا رستم و سهراب و افراسیاب رو بیخیال
تهمینه را دریاب ؛ شهرناز و سین دخت و نوخیال
هر کدام پسندی بگو آستین بالا زنم
در تلگرام و اینستا صحبتی همین حالا زنم
دختری پیدا کنم بمانی انگشت دهان
ملیکا و پارمیدا و رزیتا ؛ زیبا و شیرین بیان
گر داخلی نخواهی بگو تا کیس خارجی جورش کنم
جنیفر ؛ آنجلینا یا سلنا ؛ یک ندا ده تا همی تورش کنم
تا جوانی زندگی کن به وقت پیری باب توبه در هم بزن
عیش و نوشت را بکن ؛ پیکی بریز و پیاله بر هم بزن
بگفتم یا شیخ ...
مرز بین مرگ و زندگی به تار مویی بند است
ارزش این دنیا بگو اخر مگر چند است؟
دست به دست هم تا توانی بر پاکی هم یاری بکن
شاید فردا دیر باشد ؛ حال که دستت میرسد کاری بکن
به زور تبر و نیسان شاسی بلند
درس بخواندیم و گریختیم از این گزند
پاک ماندیم و نلرزیدیم همچو بید
تا خاری گردد به چشم آن ابلیس پلید
ابلیس دشمنی بی رحم و رجیم و نا به خرد
که زین پست تر اندیشه برنگذرد !
ساچ عه وااااوووو
آرمین و عربده؟
خدا وکیلی فقط شلوار کردی کم داشت
نقل قول: آخه قراره توی اون ظرف شویی ظرف شسته بشه و بعدش هم با همون ظرف ها غذا خورده بشه.
من دیگه حرفی ندارم.
به نظرتون اگه گروه طوفان این موضوع رو بفهمن چه اتفاقی میفته؟
نقل قول: من تو دنیای واقعی هم همین کارا رو به صورت روزمره انجام میدم
مخصوصاً آخریه
رامین بیا تحویل بگیر.
داداش بعد مادر گرامی مشکلی ندارن با این قضیه؟
نقل قول: من تو دنیای واقعی هم همین کارا رو به صورت روزمره انجام میدم Shy
مخصوصاً آخریه Hanghead
داداش تو بیا رئیس مکتب باش ما شاگردیتو کنیم