واقعا نمیدونم چی بگم
جشن تلخیه
بازنشستگیت مبارک داداش.
یکی از مهربون ترین مدیرای کانون داره میره
داداش در تمام مراحل زندگی موفق باشی و سلامت باشی
حتما بهمون سر بزن دلمون تنگ میشه
خوشحالم در فهرست دوستانت هستم
سلام
بهبه. چه جشنی برپا شده. ممنون باب الحوائج جان.
ای کاش صاحب جشن هم بیاد.
میگم.
حالا هنوز با غم فراقش کنار نیومدیم، چطور جشن بگیریم؟
جشن بگیریم بابت تجربهی سالهای بودن کنارش.
که بگیم قدرش رو میدونیم. که یادش رو گرامی میداریم.
که براش دعا کنیم عاقب به خیر بشه.
دعا کنیم از اینجا میره کلی اتفاق خوب براش بیفته.
دعا کنیم زودی دو نفره بشه.
دعا کنیم همونطور که کمکهاش بیحساب و کتاب بود، خداوند هم روزیهاش رو بیحساب و کتاب بهش عطا کنه.
شازده کوچولو جزء شخصیتهایی بود که فکر کردن بهش حالم رو خوب میکرد.
هر موقع افکارم منفی میشد، بهش فکر میکردم و آرامش میگرفتم.
چه جالب که حتی تصور برخی آدمها انرژی مثبت داره.
انشاءالله مثل اونهایی که رفتن و برگشتن یه روز دوباره شازده کوچولوی کانون ما هم برمیگرده و جشن حضور دوبارهاش رو میگیریم.
درود
میگم مگه باز نشستگی داداش عزیزمون شازده کوچولو هم جشن داره
من که رفتم عزا بگیرم
ولی به هر حال تبریک میگم، شاید به صلاحتون بوده
امید وارم دوران خوبی رو بدون سرپرستی بگذرونید
سلام،
اومدم تشکر کنم از همهی دوستانی که نسب بهم لطف داشتن،
شرمندهی همه هستم
ببخشید که تک تک پیام ها و اعتبارها رو پاسخ نمیدم،
قطعا کانون و اعضاش یه تکه از وجود هممون شدن و با دوری ازشون همیشه جاشون خالی خواهد بود.
الهی دلتون همیشه پر از مهربانی و نور باشه.
خدا نگهدارتون.
شازده جان
برای خودمون خیلی ناراحت شدم از این خبر.
اما برای تو خوشحالم و امیدوارم که بهترین ها رو در آینده تجربه کنی
اونی که باید می دیده، دیده زحمت هایی رو که این سال ها برای کانون کشیدی.
(1400 مهر 16، 23:41)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]شازده جان
برای خودمون خیلی ناراحت شدم از این خبر.
اما برای تو خوشحالم و امیدوارم که بهترین ها رو در آینده تجربه کنی
دقیقاً این وضعیت برای منم اتفاق افتاد
اما این فکر که ان شاءالله کلی اتفاق خوب براش بیفته خوشحالم میکنه
امیدوارم هر چی خوبه برات مقدر باشه داداش شازده جان
سلام
بچه ها من بعد از حدود 6 سال که برگشتم چه خبر خوبید ؟
و اینکه بعد از گذراندن خدمت سربازی و دانشگاه الان میرم سرکار و اینکه دارم ازدواج میکنم
چه خبر خوبید ؟
دلم برای دعوا با خانوم های خداهراهمونه - سها خانوم - خانم Queen
دعوا با آقای درخشنده و آقای گرافا تنگ شده
(1400 مهر 16، 23:56)SILENT scream نوشته است: [ -> ] (1400 مهر 16، 23:54)آقای ضربتی نوشته است: [ -> ] (1400 مهر 16، 23:48)مهدوی نوشته است: [ -> ]آقای ضربتی به کانون برگشتن
خیلی خوش اومدید
سلام برادر ممنونم
دلم برای همتون تنگ شده واقعا یادش بخیر یه زمان هر روز اینجا بودم و دنبال دعوا
سلام
چه جالب شد،
امروز اقای شازده رفتن و شما برگشتین
سلام دوباره
داشتم پست های خودم میخوندم که به یکباره به این پست رسیدم سه سال از این اتفاق میگذره چه زود می گذرد باورم نمیشه
سلام بر همگی کلی گذشت و من دوباره برگشتم سه ماه خدمت تموم کردم بیکارم نمیدونم چیکار کنم لیسانس برق دارم ولی سردرگم هستم دیگه خسته شدم هیچ امیدی ندارم چیکار کنم ؟
اگر دوست داشتید بهتون بگم چیکار کرذم در این مدت
تو این سه سال من فاتح قله دماوند شدم
از روزهای بگم که حتی پول سوار شدن مترو نداشتم و مجبور بودم تا خونه روزی سه ساعت پیاده روی کنم
حتی پول خریدن ناهار هم نداشتم و روزی یک وعده غذا میخوردم تا تاسیس شرکت تو تهران
جشن بازنشستگی
چه جشن تلخیه
شازده جان ان شاءالله هر جا هستی موفق باشی و از وقت آزادی که بدست میاری به بهترین شکل استفاده کنی
جناب خان و پارادایس - رامین - عاشق فاطمه زهرا
خانم Queen - خداهمراهمونه - می توانم
کجا هستید ؟