یه رفیقی داشتم ، شش ماه باهاش رفتم ورزش و دوندگی که یکم کم کنه از وزنش ... تو این شش هفت ماه کلا سه کیلو کم کرد
اما وقتی رفت سربازی ؛ آموزشی افتاد بیرجند ، دوره کد افتاد بیابونای اطراف تهران ، باقی خدمتشم تو خوزستانه و الان اونجاست
بنده خدا نصف شده
....
یه پسرعمومم آموزشیش خراسون بود ، بعد انداختنش لب مرز ، فرار کرده و برگشته خونه
....
دیروز هم حجله یکی از بیست سربازی که لب مرز چند روز کشتن رو دیدم ، چقدر جوون بود بنده خدا :(
نامردا با سرباز وظیفه چیکار دارن اخه
سلام
عامو .. برادر مجتبی.. خو منم ک ی دخترم و در امان از وادی خدمت این پست شما رو خوندم تیره پشتم لرزید ک...
آقا بچه ها مو نترسونین..
خدا بزرگه.. ان شاء الله بهترین دوران خدمت رو طی میکنن..
خوش میگذره.. دوستای خوب و تجربیات خوب خواهند داشت..
زندگی رو هر جوری نگاه کنی همونطوری طی میشه.. خوب بهش نگاه کنین..
در پناه خدا..
یاعلی.
(1392 آبان 14، 16:40)Mojтaba ρiloт نوشته است: [ -> ]یه پسرعمومم آموزشیش خراسون بود ، بعد انداختنش لب مرز ، فرار کرده و برگشته خونه
جاش بودم بجای اینکه فرار کنم اینور فرار میکردم اونور(خارج)
پ.ن: تازه مغازه بودم پسره اومده میگه دوغ دارین؟صاب مغازه هم انگشت شست و اشارشو باز کرده میگه خانواده؟
پسره میگه آخه خانواده انقده؟گفتمش عزیزم خو اینا خانوادشون کم جمعیتن، هنو بچه دار نشدن
ما که هي نرفتيم سربازى رو بزنيم(اخه سربازى هم زدن داره)
تا شد ۲۱ ماه
همينجور بشينم فکر کنم ۲۴ ماهش کنن بره
البته قابل توجه خانوما:
زياد خوشحال نباشين چون ممکنه به علت کمبود سرباز
از اين به بعد خانوما هم سربازى تشريف فرما بشن
اونوقت طعم خوش دوران مقدس سربازى رو مى چشين(شکلک خنده)
(1392 آبان 14، 16:40)Mojтaba ρiloт نوشته است: [ -> ]یه رفیقی داشتم ...
سفره ی دل منو وا نکن ...
وگرنه اگه سها خانم به تو گفته بچه هامو نترسون به من میگه اشک بچه هامو درنیار ...
(1392 آبان 14، 16:50)سـُـها ^‿^ نوشته است: [ -> ]خوش میگذره..
زندگی رو هر جوری نگاه کنی همونطوری طی میشه.. خوب بهش نگاه کنین..
من دیگه حرفی برای گفتن ندارم ( به سبک فامیل دور )
اما با جمله بعدیشون موافقم.
به قول معروف:
هر چه پیش آید خوش آید ...
اقا میلاد باکی نیست
اگر خانوما هم مجبور شن برن سربازی
من معافم
شکرررررررر
:d
سلام
نذر دارم 10 روز اول محرم لباس مشکی بپوشم ( چه خونه، چه بیرون)
از امروز پوشیدم
به به
اين بنرمشکى روحمو تازه کرد
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
چقدر ماه محرم ماه خوبیه
ی حس خاصی بهم دست می ده
آدم واقعا به خودش میاد
یا حسین
یا امام حسین
تو چطوری لحظه ها تو صرف کردی
من چطوری لحظه هامو صرف میکنم
بچه ها برای منم دعا کنین این شبا
سلام
باید خییلییی به مفهووم محرم و کربلا فکر کنییم..
البته من ازونجایی که عقلم تازه به بلوغ رسیده،تازه درست به فکر افتادم..
..شما که همه میدوونید..گفتم متذکر بشم..
حسین حق بوود و آزادگی..
تنها همین پیام بوود که به زیبایی همه ی پیامهای دیگه ی کربلا رو ساخت..
و تنها همین راه امام حسین(ع) بود..(اگر دین ندارید،حداقل آزاده باشید)
خواستم اینو بگم که اینی که داداش تندیس گفت..اینی که آدم به خودش میاد..اون "حقی"هست که تو باطن همه مون هست و آزادگی طلبی
ولی اگر آدم واقعااا به خودش بیاد(اینکه واقعا پی آزادگی بره) عاالیی میشه..
سلام
قبلا یه تاپیکی بود میرفتیم منت کشی دوستان رفته بازگردن
دوستانی که کم سر میزنن
دلم برا همشون تنگ شده
من دلم برای تنها خانوم تنگه
چای اقا حمید و خیلیا هم خالیه
دعا کنین هیچ کسی بابت نا امیدی از ترک از اینجا نره