به نام خدا
( این شکلکو می ذارم هم یاد اقا پرشان می افتم هم یاد اقا مجتبی اولی )
سلااااااااااااام
اومدم براتون فال بگیرم
عجب فالی هم در اومد
به افتخار حافظ جون
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
بعله می رسیم به سخن پر از دُر و گوهر حافظ
می گن حافظ از دل ما خبر داره
بد هم نمی گن
آخ که دلم هموای این پیامو داره که از در کانون بیام ببینم اون بالا نوشتن : " شما یک پیغام خصوصی خوانده نشده دارید"
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
حضرت حافظ می فرمایند اگر چه در این ماه رمضونی چه بسیار که ثواب بردم اما تا وقتی می خواد افطار بشه فکر انواع و اقسام خوراکی انقدر میاد تو ذهنم که دلم می خواد بزنم دهن خودمو سرویس کنم
یعنی حتی فکر بادام تلخ قاطی شده با شکر هم میاد تو ذهنم
در این بهش فشار میاد روزه می گیره
طفلک
زلف او دام است و خالش دانهٔ آن دام و من
بر امید دانهای افتادهام در دام دوست
بعله بعله
می فرمایند بهشون بگو من به امید ثوابای ماه رمضون افتادم تو دام عاشقی خدا نفهمیدم نفهمیدم با یک کلام و سادگی نفهمیدم نفهمیدم
سر ز مستی برنگیرد تا به صبحِ روزِ حَشر
هرکه چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
منتهی یه چند تا خواهر خوب دارم با یه پدر و مادر عالی که دوستم دارن با تن سلامت با عقل و هوش سالم خدا رو شکر
انقدر بهم نعمت داده از نعمتاش مستم( اشاره به مستر عطا)
بس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این اِبرام دوست
پس بیش از این غر غر ننموده و می رم خدا رو شکر می کنم که باران خانوم نیست با دمپایی خیس بزنه تو ملاجم مغزم از تو دهنم بیاد بیرون
زیرا سرم درد می گیرد
گر دهد دستم، کشم در دیده همچون توتیا
خاکِ راهی کآن مشرف گردد از اَقدام دوست
در اینجا شاعر با توجه به نوبت می ره سراغ دل سها خانوم
از اونجا که سها خانوم خیلی دلشون می خواد بیان همدان رو ببینن
می فرماید که پا شو چادر پوست پیازی بپوش سرمه بزن تو چشمات پا شو برو همدان تا شاید یک عدد مش رمضان از نوع حاجی نصیبت گردد
فک کننننننن
میل من سوی وِصال و قصد او سوی فِراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
می دونید که کام یعنی دهان
در اینجا حافظ اعصاب معصاب نداره ( روحش شاد و روانش گرامی ) می فرماید اهای ارمین 100 تو مثلا سرپرست تازه واردایی؟ تو. که لامصب ... آخه د لامصب ... دهنتو بستی هیچی نمی گی؟
وب چهار تا کلوم حرف بزن
یه پستی یه جکی یه سوتی ای هی می ری تو غیبت در میای
دهه
حافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز
زآن که درمانی ندارد درد بیآرام دوست
در اینجا حافظ به خودش نهیب می زنه
می دوم احرش از دست اینا چل می شی پس سعی کن صبوری کنی زیرا این ها درست بشو نیستند و حتما باید شعر تو را یک عدد ادم حسابی برایشان ترجمه کند تا بفهمند همیشه حرف یار نیم زنی گاهی اوقات هم به فامیل های یار اشاره می نمایی
باشد که رستگار شوند
پساپس از بازماندگان آون بزرگ طلب بخشش می نماییم
لینک اگهی استخدام
مهماندار هواپیما
http://www.estekhtam.com/%D8%A7%D8%B3%D8...%8C%D9%85/
بانک پاسارگاد
http://bpi.ir/job/banker