راستش همین الان رفتم تالار ادبی رو خوندم
حکایت خانوم بارونی من رو یاد گیر انداختن ارسال ها توی شبانه روزی انداخت
که هر چی می گفتیم پس بده ارسالامونو پس نمی داد
تازشم اخیرا شروع کرده به دو تا ارسال خوردن
ایده میاد سریع تو ذهنم
اما تنبل شدم
حال ندارم بشینم بنویسم
ایده رو می گم شما بنوییسید خوبه ؟
انگار مثلا ایده ی چیه !!!
چقدر من از خود راضیم خدایا
هما جون شما ک سناریو می نویسی اینم بنویس
سلام
كى امروز خيلى خوشحالِ؟
اگه زحمت نيست يكمشو به منم بده!:(
بارونی خانوم یه سوالی !!!
این درسته :
نقل قول: سخنانِ با خشونت(کلام درشت) گفتی
یا این :
کلام درشت(
سخنانِ با خشونت)
گفتی
اقا کریم انقدر مشکل پیش اومده اخیرا برای من
ولی بازم خدا رو شکر ک بدترش پیش نیومده
تنها درد بی درمون مرگه
از اومدن ماه رمضون خیلی خلیلی خیلی خوش حالم
یه بخشیش رو به همراه یه صلوات هدیه می کنم به شما
خيلى ممنون مى توانمِ عزيز
واقعاً سريع رسيد
صلوات را با صلوات جبران مى كنم ولى خوشحالى فعلاً طلبتون
ا؟
اقا من اعلام می کنم
از این پس هر کی خوش حال بود یه مقدارش رو هدیه کنه ب اقا کریم
در ضمن خواهشمند است این انجمن شبانه روزی رو اچار کشی کنید
خيلى ممنون ولى كسايى هستن كه بيشتر نياز دارن كسايى كه كسيو ندارن كه غم هاشون باهاش تقسيم كنن من كه ٥٠٠٠ نفر دارم:d
حالا تهش چيزى موند ياد ماهم كنيد!
اقا کریم هم از این پس هر چی غصه داشت یه ذره شو همراه یه استغفر الله ربی و اتوب + لعنت بر شیطان هدیه کنه به شیطون جون
حله؟
اقا عمار خوندیم
ترک برای همیشه رفت؟ واقعا؟ عجب!!!
ببخشید اگر من دارم اسپم می زنم بگید بهم حذف می کنم زود
مى توانم درستكار:d
كارتون خيلى درسته + حله + ممنون
:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:
دیگه از شور درش آوردیــــــــــــــا!!!!!
بزرگ و کوچیک نمیشناسی!!!!
پست دایی صابر رو دیگه چرا خوردی آخـــــــه.....