1401 شهريور 3، 15:24
(1401 شهريور 3، 0:57)رامین. نوشته است: [ -> ]نقل قول: پ ن : ب اسم صدا کنم کسی جواب میده ؟
من خیلی تلاش میکنم بنویسم ولی کلا دیگه نوشتنم نمیاد
واقعا گذر زمان چقدر همه چیز رو عوض میکنه قبلا باید تو کانون منو با تیر میزدن که بتونن جلومو بگیرن
در گذشته انقدر انرژی داشتم که کلا خاموش نمیشدم
من از 18 سالگی تا 20 سالگی تو خوابگاه دانشجویی بودم ؛ اون دوران انقدر سطح انرژیم بالا بود که یه خوابگاه از دست من اسایش نداشتن . یعنی اگه واقعا اون انرژی تو جای درست صرف میشد من الان دنیا رو فتح کرده بودم
من وقتی کنکور دادم همه ی شهر های نزدیک تهران رو انتخاب کرده بودم ؛ خودم امیدوار بودم که تهران قبول شم یا اینکه بیوفتم یکی از شهرهای شمال
وقتی جواب کنکور اومد دیدم نوشته شهر قم !
من اصلا یادم نبود قم رو انتخاب کرده باشم کلا جزو گزینه های مدنظرم نبود نمیدونم اصلا چجوری قم قبول شدم
یه دنیای ناشناخته ای بود برام ؛ کلا با ساختار من مطابقت نداشت
دو سال تو این شهر بودم اصلا خیلی متفاوت بود با چیزهایی که از دانشگاه تو ذهنم داشتم
دانشگاه رو دو تیکه کرده بودن بخش پسرونه جنوب شهر بود بخش دخترونه شمال شهر . ما یه دانشگاهی بودیم که بغل دانشگاه ما حوزه علمیه بود ؛ پشت دانشگاه امازاده بود ؛ روبروی دانشگاه هم خدمات حوزه علمیه بود
من تنها جایی که میتونستم بهش پناه ببرم خوابگاه بود . ولی خوابگاه واقعا خیلی خوب بود . پر از شور و شادی . خوبیش این بود که چندتا دیوونه تر از خودم پیدا کرده بودم که پایه ی همه چیز بودن
فوتبال ؛ فوتبال دستی ؛ والیبال ؛ شطرنج ؛ کشتی ؛ والیبال نشسته تو اتاق ؛ زو ؛ دو ؛ خرپلیس
تا میرسیدیم خوابگاه اولین کاری که میکردیم یه توپ برمیداشتیم میرفتیم فوتبال ..
کارهایی که اون دوران انجام میدادیم الان برام قفله ! از ساعت 5 تا 11 فوتبال بازی میکردیم .الان که فکر میکنم اصلا نمیشه . ساعت 11 برق حیاط رو خاموش میکردن دیگه بیخیال میشدیم
الان هم هفته ای دوبار میرم فوتبال ولی بعد از بازی دیگه نمیتونم راه برم ؛ ولی اون موقع اصلا خستگی معنی نداشت
خوابگاه تو یه خیابونی بود که قبلا دریاچه بود و خشک شده بود ؛ این خیابون خلوت بود و میخورد به حرم حضرت معصومه یه پیاده رو خوشگی هم داشت آدم فقط دوست داشت اونجا راه بره .
تو این مسیر از خوابگاه تا حرم حضرت معصومه 30 دقیقه پیاده راه بود نزدیک حرم یه فلافلی بود ؛ مسابقه میذاشتیم که تا اونجا بدوییم هر کی دیرتر میرسید باید فلافل ها رو حساب میکرد . بعد واقعا مثل اسب میدوییدیم تو 7 دقیقه میرسیدیم به فلافلی
جالب اینجا بود بعد از اینکه چند ساعت فوتبال بازی میکردیم تازه میرفتیم میدوئیدیم
جالب تر اینکه اون موقع فلافل 500 تومن بود
جالب تر تر اینکه فلافل با نون اضافه 550 تومن بود
جالب تر تر تر اینکه فلافل با نون اضافه و نوشابه 600 تومن بود
جالب تر تر تر تر اینکه کرایه ی تهران قم هزار تومن بود
البته 1800 بود ولی ما بیرون ترمینال وایمیستادیم تقریبا همه ی اتوبوس ها از قم رد میشدن هر اتوبوسی که از ترمینال میومد بیرون و جای خالی داشت هزار تومن میدادیم سوار میشدیم . برگشتنی هم همه اتوبوس ها میومدن سمت تهران هزار تومن میدادیم برمیگشتیم
تازه تو اتوبوس کیک و ساندیس هم میدادن
ساندیس 100 تومن بود
تازه جالب تر تر تر تر تر اینکه ملت بعد از اینکه ساندیس رو میخوردن پلاستیکش رو نگه میداشتن باهاش کیف میدوختن
دلار اون دوران هزار تومن بود . و تازه شروع کرده بودن داشتن نفری 45 هزار تومن یارانه میدادن
از همه اینا جالب تر اینکه اینایی که گفتم کلا برای حدود 10 سال پیشه ولی الان انگار 1000 سال ازش گذشته
پست بسیار جالبی بود آقای رامین خیلی حس وحال جالبی داشت . حتما جوان پر انرژی و فعالی بودی و هستی.ایشالا فرصت بشه یک فوتبال یا والیبال با هم بریم ببینم واقعا رقیب به حساب میای