نقل قول: دیشب یه اتفاقی تو خواب برام افتاد امروز از چند نفر پرسیدم گفتن باید روزاتو صفر کنی
هر چی توضیح و تفسیر میدم براشون اثری نداره
جانم؟!خب چه کاریه این حرکت؟ دست شما بوده؟
ای بابا...
نقل قول: با پلو پز برنج گذاشتم
سیب زمینیش نپخت
برنجش خمیر شد
من که برنج خمیر دوس دارم!
قلقش میاد دستتون....تازه کیک از برنج بد قلق تره! به خاطر چند دیقه زیرش سیاه میشه ابرو ادمو میبره!
(1394 مرداد 2، 21:03)به امید خدا. نوشته است: [ -> ]نقل قول: دیشب یه اتفاقی تو خواب برام افتاد امروز از چند نفر پرسیدم گفتن باید روزاتو صفر کنی
اخه چرا؟
میدونی این مدلشو بعد ده دوازده سال درگیری تجربه نکرده بودم.
شهوت خیلی مرموزه
تو تالار خصوصی پسرانه توضیح میدم.
البته یکی دو هفته ست فهمیدم خوابم از کنترل خارج شده تو رهروان هم گفتم.واقعا بلد نبودم باید چکار کنم. فکر کردم برگردم کانون تو جمع بچه ها درست میشه.
ولی خوب آدمایه با تجربه وقتی شرایط این روزامو فشارهای روحی رو واسشون توضیح دادم.گفتن که اگه این قسمت و شل بگیری و فکر کنی لغزش حساب نمیشه از این به بعد همین آش و همین کاسه ست.
راستش یه خرده ترسیدم از این قصه جدید ولی خب یه سری راهکار گرفتم ایشالا با اونا حل میشه.
بهبودی ادامه دارد...
درخشنده خوب شد این جا رو خوندم. حالم یه جوریه ، نه خوش حالم ، نه ناراحت
شما ها رو که دارم خوبم.
این گوجه هات رو هم اگر من بخرم ببرم خونه ، مادرم همشون رو می ریزه سطل آشغال ، می گه برو گوجه سالم بخر.
در همین حد ما سالم زندگی می کنیم.
داداش تو کرد کرمانشاهی هستی؟ چرا زود تر نگفتی. یه رفیق داشتم عین خودت ، خیلی پسر گلی بود.
خب زود تر می گفتی دیگه ، الان قشنگ قشنگ درکت می کنم ، کلا کردا اخلاقای خاص خودشون رو دارن.
این دوستم که کرد بود هم خیلی خاص بود. یه استاد کرد هم داریم اونم اخلاق خاص خودش رو داره.
..........................................................
آقا ورژن جدید اشتباه گرفتن کاربرا با هم.
تا حالا چند بار شده که
به امید خدا رو با همساده اشتباه گرفتم ، به خاطر آواتاراشون
برای شما پیش نیومده؟
عوضش کردم داداش عاشق به مشکل بر نخوری
اسما خانم آشپزی خیلی خوبه باحاله
مواد رو بریز تو قابلمه درشو ببند بزار رو اجاق بعد چند دقیقه زیرشو خاموش کن و درشو باز کن
و با سلیقه خودت تزیینش کن
دستت درد نکنه همساده ، معضلی شده بود واسم
خانم اسما همساده راست می گه ، آشپزی کار نداره.
1- مرغ رو می گیرین.
2- مرغ رو سرخ می کنین
3- مرغ رو می خورین.
من خودم مرحله سوم رو ترجیح می دم
(1394 مرداد 2، 21:58)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]خب زود تر می گفتی دیگه ، الان قشنگ قشنگ درکت می کنم ، کلا کردا اخلاقای خاص خودشون رو دارن.
این دوستم که کرد بود هم خیلی خاص بود. یه استاد کرد هم داریم اونم اخلاق خاص خودش رو داره.
..........................................................
آقا ورژن جدید اشتباه گرفتن کاربرا با هم.
تا حالا چند بار شده که به امید خدا رو با همساده اشتباه گرفتم ، به خاطر آواتاراشون
برای شما پیش نیومده؟
کردا مگه چه مدلیه اخلاقشون...اقا چه فکری در مورد ما میکنید؟!
یهو نگید الان با AK47 میاد دنبالمون
اون اشتباه گرفتنه مال چند ثانیست...که الان دیگه بر طرف شد...همساده مغازه رو باز کرده
راستی عاشق اون گوجه هارو الان رفتم دیدم باید جداشون کنی! از هر جعبه دو کیلو اونجوری که شما میخوایید در میاد!
بیا بامیه بردار به جاش همشون بزرگ بزرگن برا خورشت بامیه خیلی خفن میشه!
(1394 مرداد 2، 22:02)asma نوشته است: [ -> ]امکانات هست ولی متاسفانه استعداد نیست
وچون دختریم رفتیم آشپزخونه باید دست پر بیایم بیرون تا حداقل آبرومون نره
استعداد هم هست....
اون که ابرو میره برای همست... خیلیم حال میده خراب میکنی ولی باید در ابعاد کوچیک یه چیزی رو خراب کنیم تا بقیه مجبور نباشن یه تن غذای شور
بخورن با سه لیتر اب!
وای یه بار ماکارونی رو زردچوبه توش خیلی ریختم شد فاجعه!
درخشنده من از بامیه بدم میاد تو هم هی اسمشو بیار :smiley-yell:
اسما خانم نه من مسئولیت به عهده نمیگیرم قسمت اخرش با سلیقه خودتون قرار بوده تزیینش کنید حتما خراب کردین وگرنه دستورالعمل حرف نداره.
این دستورالعمل داداش عاشق هم خوبه تازه علاوه بر مرغ برای تخم مرغ هم عملیه...ماشالا خدا برکت بده به این همه آشپز
من تا حالا نه بامیه خوردم نه خورشت بامیه
چرا یه چیز ماه رمضون می خوردیم بهش می گفتن زولبیا بامیه
درخشنده اون تخمه ها رو چند می دی؟ من عاشق تخمه اینجوریم ، خام و روی گل.
یادش بخیر ، بچه بودیم ، باغ و اینا ، تخمه می خوردیم با بچه ها ، نرم و نازک ، چست و چابک
(1394 مرداد 2، 22:34)فرزاد 7 نوشته است: [ -> ]بچه ها ما هم باغ داریم همه چی هست،
آفتابگردون، خیار، بادمجون، بامیه، گوجه، هلو، گردو، زردآلو، بادوم، فندوق، توت فرنگی، آلو، آلوچه، سیب، انواع سبزی ...
جدی میگما
دعوتتون که نمیتونم بکنم بیاین ولی اگه یادم بمونه دفعه بعدی که رفتم عکس میگیرم
منو دعوت کن میام
میتونم ادرس هم بدم با باربری بفرستی.
نمیبخشمت اگه احساس غریبه گی کنی.
وای دلم خواست ، البته همه ی اینا رو میوه فروشی بری داره ،
ولی خودت بری از تو باغ بچینی بخوری یه مزه دیگه می ده.
اگر خودت بکاری و درخت رشد کنه ، میوه اش رو بخوری که دیگه اصلا قابل توصیف نیست.
یه شکلکی بود طرف هندونه می خورد
(1394 مرداد 2، 22:41)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]وای دلم خواست ، البته همه ی اینا رو میوه فروشی بری داره ،
ولی خودت بری از تو باغ بچینی بخوری یه مزه دیگه می ده.
اگر خودت بکاری و درخت رشد کنه ، میوه اش رو بخوری که دیگه اصلا قابل توصیف نیست.
یه شکلکی بود طرف هندونه می خورد
دقیقا همینجوری بوده
البته من نکاشتم بابام کاشته چند سال پیش