دوستان ممنون،آرمان جون،نیما جون،بی نام خانوم و تنها خانوم ممنون،مرسی
خوب حالا بزار یه خاطره تعریف کنم یکم حال و هوام عوض بشه!
هر وقت یاده این خاطره میوفتم خندم میگیره!
فکر کنم برا شمام تعریف کردم!نمیدونم یادم نمیاد گفتم یا نگفتم!
رفتم رای بدم پامو گذاشتم تو مسجد و تو صف وایسادم تا نوبتم بشه!
مرده اومد گفت آقا پسر رای اولی هستی؟
فکر کردم همینجوری داره سوال میکنه!
گفتم بله چطور مگه؟
سریع موبالشو در آورد!
پشت گوشی گفت خوب خانومه امیری یه رای اولی پیدا کردم میخوام باهاش مصاحبه بکنم!
(انگار غنیمت گیر آورده)
منم هم ترسیده بودم هم خجالت میکشیدم! تا حالا مصاحبه نکرده بودم!بهش گفتم آقا بی خیال بشو خالی بستم رای اولی نیستم!
گفت نترس سریع تموم میشه!
(مثل این دکترا که میخوان آمپول بزنن دلداری میداد)
گفت خانوم امیری آماده باش دارم مصاحبه میکنم!ضبط کن!
3،2،1
گفتم حالا سوال سخت نپرسی نمیدونم جواب بدم!
نفهمیدم اون خانومه اونور داره ضبط میکنه!
گفت خانوم امیری دوباره از اول!
خلاصه ضبط کرد!
گفت آقا شما اسمتون چیه!
گفتم مهدی
گفت آقا مهدی چند سالته!
گفتم 18
گفت به به در خدمت یک رای اولی هستیم!
آقا مهدی چقدر درباره ی کاندیدای مورد نظرت تحقیق کردی؟
(حالا منم همینجوری اومده بودم رای بدم اصلا تحقیق نکرده بودم)
گفتم در حدی که بتونم به اون کاندیدای اصلح و برتر رای بدم!
گفت تلوزیون چه نقشی داشت در این رابطه برات مفید بود که بتونی اطلاعات در رابطه با کاندیدای مورد نظرت رو بدست بیاری؟
گفتم مناظره هایی که از تلوزیون پخش میشد واقعا مفید بود!
گفت خب آقا مهدی زیاد مزاحمت نمیشم نوبتتم شده!
موفق باشی!
رای دادم رفتم خونه نشستم پای رادیو گوش بدم!
1 ساعت بعد از رادیو صدام پخش شد!
کل خانواده و فامیل زدن زیر خنده
(حالا خودشون جای من بودن نمیدونستن به این با کلاسی حرف بزننا)
صدامو از طریقه گوشی خودم ضبط کردم!
هر وقت دلم میگیره میزارم خودم میخندم!
خیلی جالب بود!واقعا!