سلام شب خاطره انگیزیه ، یکم میخوام در دو دل آینه ای
بکنم و ..
هیی ءء خدایا آخرش چیکار کنم تا از پس خودم بر بیام ؟ چرا هر چی به خودم میگم این کار خوبه و انجامش بده ، آخرش اونطور که میخوای نمیشه ، چرا نمیتونم خودم رو امر به معروف کنم ،
میگن معروف رو به قدری که معرف میشناسه ، حس و احساس میکنه ،
نمیدونم شایدم اون حس خوبی که دنبالشم هنوز کافی نیست یا این که بی خبرام ازش ، یا مسائلی هست راهکار هایی هست که هنوز پیداشون نکردم و خوب نجستمشون ، شاید احساس های غیبی هست فکر های غیبی هست قشنگی ها و راه حل هایی هست که هنوز ندیدمشون خوب خدا بشون باور و ایمان دارم حالا کلید این مفاتیح غیب رو به من میدی ؟
کاش میشدم واقعا و حقیقتا صبح رو نفست رو حس کنم وقتی نفس میکشم ، وصبح اذا تنفس ...
کاش این ایام ماه رمضون اونحال میومد وقتی با احساس و بغض شب میخوندم ، والضحی و الیل اذا سجی ....
میگفتم خدایا من امشب سجده کردم ها ، به چه شبی یه شب والضحی ایی میخوام ، یه صبح اذا التنفس میخوام
شب و روز و لحظاتی میخوام که همه اسمات رو باهم حس کنم ،
خداااا این روز ها خوب خدایی بودی ، هر چند خراب کردیم و بد بودیم ولی تو بیست بودی ، عالی بودی ، درک عشق و خوبی هات رو از ما نگیر
بذار اگه خراب کار یا مساحمه گر هم باشیم ، ولی لطف و عشق و زیبایی هات رو ببینیم ،
بذار با ما باشی
خدایی باشیم ،
هر جند بی خدایی توی وجودمون هست ، ولی چقدره ،
و اگه واقعا یه ذره تو خدا لطف و هنایت و انوارت توی وجودمون هست ،
اگه یه ذره توی این ماه بمون نور اراده و عشق و لطف و توجه ما به خودت رو دادی
خدایا اون یه ذره دریا دریاست ، و مال توست ،
پس بی نهایته ،
برای همین نمی دونم فکر کنم شادیش از حسرتش بیشتر میرزه ، که خلاصه دستمون خالیه ، ولی تو خوب میزبنی بودی
خوب توجهمون دادی
خوب بلندمون کردی ، خوب نمازمون رو پیش بردی ، خوب موفقمون کردی نماز و روزه ها رو بگیریم ،
خوب نگرانمون بودی ، خوب مواظبمون بودی ،
الهاکم التکاثر ، شلوغی و بازیچه این روز ها اگه من رو مشغول غیر تو کرده
اگه باعث شده بعضی مسائل و فکر های من زیبایی هات رو نبینه ، و به لغو و بازیچه و بی خیالی مشغول باشه ،
تا وقتی که توی تنگناهای خیالم هم نمی تونم کنترل کنم فکرم رو
حتی حتی زرتم المقابر تا وقتی که از رو پریدم توی باتلاق خیال و گناه و شلوغی و غفلت
ولی اگه تو رو قشنگ دیده بودم
و بازم خوبی هات رو میدیدم ،
آتشی میشد ، از عشق و نشاط ، و این بازیچه ها و لغوی بازی ها و هرز رفتن ها و خیال های بدم رو می سوزوند
ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
و اون روز خوب و عیدی که ما رو از تو سوال میکنن ؟
خوب ماهی بود ؟؟
ارزشش رو داشت ؟؟
میمهانی ما خوب بود ؟؟
چقدر قدر نعمت هام رو دونستی ؟
چقدر ماه رمضون صفا داشتی ؟
چقدر من رو خوب دیدی ؟
چقدر حسن ظن داشتی ؟؟
چقدر دیدی من به تو عشق دارم ؟
چقدر از وجود من کنار نعمت هام عشق و صفا کردی ؟؟
.......................................................................