سلام
همراز جان خب فکر می کنم منظور آقا امیرحسین اینه که...
این همه هممون فکر و نقشه و آرزو و انرژی داریم ...
این همه وقتیکه دوباره پاک میشیم و پاک می مونیم عاااالی می شیم و خیلی نزدیکتر به خدا و تقریبا یه چیزی مثل سفیدی مطلق وشادی و سرزندگی و حس لطافت و همراهی خداوند...
و تمام چیزایی که می تونه بهترین ها رو برای ما بسازه...
دیگه به نظرمون همه چیز حله و زندگی، پتانسیل درجه یک بودنش رو کاملا پیدا می کنه...
کلی نقشه می کشیم و برای هر روزمون برنامه می ریزیم و شروع می کنیم به حرکت در مسیر بهترین اهدافی که می دونیم روح ما رو به یه حالت رضایت خیلی لذت بخشی می رسونه...
اما شکست بعد از شکست
تلخ ترین قسمت ماجرا همینه!
بعد از این همه امید و حس پاکی ای که حتی با مدت زمان نه خیلی زیادی پاک موندن توی تمام وجودمون احساس می کنیم...
صبح سفیدی که بارها قول دادیم و کاملا تصمیم گرفتیم که هرگز تباهش نمی کنیم...
دوباره و یک دفعه تبدیل میشه به شب سیاهی که هرگز وقتی از لذت سفیدی بهره می بردیم و باهاش توی بهترین حس ها و به فکر بهترین اهداف بودیم... نمی خواستیم که حتی برای لحظه ای اون شب سیاه دوباره ما رو دربربگیره و با اون احساس تباهی خیلی زیاد هیچ کاری نتونیم بکنیم...
اما...
دوباره بلند شدن و خدای عزیز و مهربونمون...
دوباره ایستادن به خاطره اون همه آرمان و امید و آرزو...
و خدا...
.
.
.
شاید همه اینا به خاطره اینه که ما آدم ها خیلی فراموشکاریم!
سلام بچه ها
من از امروز دارم میرم کربلا
از همتون خدافظی میکنم و اینکه حلالم کنین و قلبتون از من راضی باشه
ایشاالله
حتما برای همتون دعا میکنم
یاعلی
اااااا..
آقا مجتبی خدا به همراهتون باشه ایشالا
خیلی التماس دعا داریم هممون...
ایشالا کلی لذت معنوی ببرین و به سلامتی باشه سفرتون...
سلام
آقا مجتبی خوشا به سعادتون
انشالله که خدا پشت وپناهتون باشه
مارو هم فراموش نکنین محتاجیم به دعا
..........................
یا منیب
(1390 خرداد 11، 13:51)be yade hagh نوشته است: [ -> ]سلام
همراز جان خب فکر می کنم منظور آقا امیرحسین اینه که...
این همه هممون فکر و نقشه و آرزو و انرژی داریم ...
این همه وقتیکه دوباره پاک میشیم و پاک می مونیم عاااالی می شیم و خیلی نزدیکتر به خدا و تقریبا یه چیزی مثل سفیدی مطلق وشادی و سرزندگی و حس لطافت و همراهی خداوند...
و تمام چیزایی که می تونه بهترین ها رو برای ما بسازه...
دیگه به نظرمون همه چیز حله و زندگی، پتانسیل درجه یک بودنش رو کاملا پیدا می کنه...
کلی نقشه می کشیم و برای هر روزمون برنامه می ریزیم و شروع می کنیم به حرکت در مسیر بهترین اهدافی که می دونیم روح ما رو به یه حالت رضایت خیلی لذت بخشی می رسونه...
اما شکست بعد از شکست
تلخ ترین قسمت ماجرا همینه!
بعد از این همه امید و حس پاکی ای که حتی با مدت زمان نه خیلی زیادی پاک موندن توی تمام وجودمون احساس می کنیم...
صبح سفیدی که بارها قول دادیم و کاملا تصمیم گرفتیم که هرگز تباهش نمی کنیم...
دوباره و یک دفعه تبدیل میشه به شب سیاهی که هرگز وقتی از لذت سفیدی بهره می بردیم و باهاش توی بهترین حس ها و به فکر بهترین اهداف بودیم... نمی خواستیم که حتی برای لحظه ای اون شب سیاه دوباره ما رو دربربگیره و با اون احساس تباهی خیلی زیاد هیچ کاری نتونیم بکنیم...
اما...
دوباره بلند شدن و خدای عزیز و مهربونمون...
دوباره ایستادن به خاطره اون همه آرمان و امید و آرزو...
و خدا...
.
.
.
شاید همه اینا به خاطره اینه که ما آدم ها خیلی فراموشکاریم!
خوب فهمیدین منظورم رو
من میگم خدایا
من هدف تو
راهم تو
دلیلم تو
ولی نگاه میکنم میبینم تو یه راه دیگم !
دارم به یه سمت دیگه قدم برمی دارم !
حق با شماست به یاد حق خانم
نباید تسلیم شد
نباید
این بار دیگه قسم خوردم
اگه پای قسمم نمونم دیگه ...
مجتبی جان خدا به همراهت
سلام آقا مجتبي خوش به حالتون مارو فراموش نكنين.
سلام منوبه آقام اباالفضل برسونيد
تمنا جونم چرا آخه؟
نميدونم اما فكر ميكنم به خانواده ات احترام بذار اما برا خودت زندگي كن و هيچ به خاطر كسي از خواسته هات نگذر چون مث الان مجبور ميشي هي به بقيه بگي به خاطر شما اين كارو كردم به قول ما كوچولو ها آدم بزرگا دوست ندارن سرشون منت بذاري.
اينم بدون كه اونا فقط صلاح مارو ميخوان.
اميدوارم زود زود خوب شي اينقدم خودت نكوبون اين ور اون ور من سرم به جاي تو درد گرفت!
چون مث الان مجبور ميشي هي به بقيه بگي به خاطر شما اين كارو كردم به قول ما كوچولو ها آدم بزرگا دوست ندارن سرشون منت بذاري.
نه مسافر كوچولو جان. من به هيچ كس نگفتم. حتي به روي خواهرم كه باعث جدايي من و نامزدم شد نياوردم هنوز كه هنوزه هيچي بهش نگفتم. ولي حالا دير شده كه بخوام به خاطر خودم زندگي كنم. حالا كه ديگه هيچي ندارم و همه چيزم مال خواهرا و برادرام شده حتي حقوق ماهيانه ام
تا بوده همين بوده
خيلى ناراحتم...از دست خودم...!
حس ميكنم از خودم بدم مياد..!!
آخه نميخام اينجورى كه هستم باشم...
اين
اواخر يه خرابكارى و اشتباهم باعث شده كل اين ماهم تو استرس
و نارحتى و تنش باشم...خسته شدم از دست خودم!
من خيلى بدم ...
با اينكه همه فكر ميكند خوبم ولى اين فقط ظاهره قضيه است!
نه اينكه دو رو باشم ولى شخصيتم
طوريه
كه
زود مورد
تحسين
آدمايى
ام
كه
با
هاشون
آشنا
ميشم
ولى
بدى
هامو
فقط
خودم
و اونايى كه خيلى وقت با منن مثل اعضاى خونوادم
مي دونن..
نميخام اينطور باشم!
آه آه آه
سلام به دوستاي گل خودم.
اولن دوست عزيز
pxphخوش اومدي. ميشه بپرسم چي رو اينقد با دقت ميخونيد؟
باران جونم اين برا هممون اتفاق ميافته كه گاهي از دست خودمون ناراحت بشيم اما تو اين شرايط اول از همه خودتو ببخش تنها كسي كه ميتونه بهت كمك كنه خودتي. بعدشم باران ما خوبه آدما وقتي خوبي ميبينن تعريف ميكنن.
راستي يه چيزي يادم اومد كه ميخوام بيشتر به خودم بگم
چرا به تاريكي لعنت ميفرستي يك چراغ روشن كن!!!!!!!!
تو خوبي و من اينو مطمينم.اما اگه با خودشناسي، نه با قضاوت الكي به اين نتيجه رسيدي كه يه سري كمبودهايي داري از خدا سپاسگذار باش كه بهت اين معرفتو داده كه كمبودهاتو ببيني حس كني و برا بهبودشون تلاش كني چون خيليا هستن كه حتي با وجود اينكه كارشون بنده هاي خدا رو آزار ميده اما باز در پي اين نيستن كه خوب بشن.
پس اين يه موهبته كه خدا تو وجودت قرار داده كه خوبتر بشي و بشي اون چيزي كه خدا ميخواد.
پس به جاي ناراحتي يه لبخند به خدا بزن و از خودش بخواه ياري ات كن.
تمنا من كه ميدونم تو خيلي خوبي (آخه خوب بودنو ميشه از راه دور حس كرد حتي اگه طرفتو نديده باشي)! هرچي ميخواي از خداي مهربوني ها بخواه ببين اون اين همه چيز به ماها داده تا حالا يه بار گفته بهمون يه بار گله كرده همه ي ما منشاو روح الهي داريم و بايد سعي كنيم مث اون بشيم حداقل يه ذره ي كوچولو!
دوستاي گلم در پناه و لطف خداي مهربوني ها باشيد.
يا علي
امروز همش دير اومدم اقا مجتبي منم ميخواستم بگم سلام منا به اقا امام حسين برسونيد
دير شده ديگه نه؟؟
تمناي عزيز زندگيا قشنگ نگاهش كن حتي با بديهاش و سعي كن بديهايي كه ميبيني را به سمت خوبي ببري و هيچوقت براي تغيير دير نيست ما ادما كارا را خيلي سخت ميگيريم اما يه بار سختي به يه عمر راحتي ميرزه
بهارجون ادما ذاتا بد نيستند پس ناراحت نباش تو خوبي ميتوني بهترين باشي واسه بهترين بودن تلاش كن
مسافر كوچولو بودنت خيلي انرژيه بهترينها را برات ارزو ميكنم
ما لياقت بهترينها را داريم پس براي انچه كه لايقش هستيم بايد بجنگيم چون پيروزي بدون نبرد معنايي ندارد و شكست پليست براي رفع نقصهايي كه لياقت وجودمان را كاسته است
دلم گرفته
يكي بياد دله منو باز كنه
آخه چرا بايد سه روز تعطيل باشيم. من حوصلم سر مي ره. نمي تونم توي اين سه روز كانون هم بيام.
چي كار كنم