نقل قول: خدایا من اموال توام هر کاری بخوای میتونی باهاش بکنی مگه غیر از اینه منم باید صبر کنم
مثل اینکه بگم این گوشی مال منه و میخوام خوردش کنم
خدایا قدرت دست توهست منم بخوام انتقام بگیرم سریع انتقام میگیری
بعضیا عاشق تو میشن نمیدونم چجوری ولی من جز انتقام کینه چیزی ازت جمع نکردم
کمک جان
من خودمو میگم هنوز خدا رو اونطور که باید نشناختم
میدونی چجور میشه عاشق خدا شد ؟ چجور بعضی آدما عزیزترین سرمایه شون که جونشون هست رو فدای راه خدا میکنن ؟
اونا خدا رو شناختن ، فهمیدن که "هرچه از یار رسد نکوست" ، باور دارن که "ولله رئوف بالعباد" و همچنین باور دارن که "ما برآنها ظلم نكرديم آنها خودشان برخود ظلم مى كنند"
سوره نحل/آيه 118
منتهای مراتب "مردم خوابند، زماني كه بميرند بيدار مي شوند ."
حضرت رسول اكرم (ص)
و در انتها اینکه :
او شش صد سال بود که در کفر و زندقه بسر می برد و آشکارا گناه می کرد.
روزی حضرت موسی (ع ) برای مناجات با خداوند بزرگ به کوه طور می رفت که با او برخورد نمود. از موسی (ع ) پرسید:
به کجا می روی ؟
موسی گفت :
برای راز و نیاز و مناجات با خداوند سبحان می روم .
گفت : برای خدای تو پیامی دارم که از تو می خواهم حتما به او بگویی .
موسی قبول کرد.
گفت : یا موسی به خدای خود بگو: مرا از خدایی تو ننگ . عار می آید و اگر تو روزی دهنده من هستی ، مرا به روزی تو احتیاجی نیست .
حضرت موسی (ع ) از حرفهای او پریشان و ناراحت شد و بدون این که چیزی به او بگوید،
به طرف کوه طور روانه شد. پس از اتمام مناجات ، شرم داشت که حرفهای آن کافر را به خداوند بگوید که ناگاه خطاب آمد:
ای موسی ! چرا پیام بنده مرا که با ما بیگانگی می کند و از خدایی ما اعراض دارد، نرسانیدی ؟
موسی (ع) عرض کرد:
خداوندا! خودت بهتر می دانی که چه گفت .
خداوند بزرگ فرمود:
ای موسی ! به او بگو: اگر تو از خدایی ما ننگ و عار داری ، ما را از بندگی تو ننگ و عار نیست و اگر تو روزی ما نخواهی ما بدون درخواست تو، به تو روزی می رسانیم .
موسی (ع) از کوه برگشت و پیام الهی را به آن کافر عاصی رسانید.
چون او پیام خدا را شنید سر خود را به زیر انداخت و ساعتی در فکر فرو رفت و آنگاه سر خود را بلند کرد و گفت :
ای موسی ! پروردگار ما بزرگ پادشاهی است ، کریم بنده نوازی است ، افسوس که من عمرم را ضایع کردم و روزگارم را به بطالت گذرانیدم . ای موسی ! دین خود و راه حق را به من عرضه فرما.
موسی (ع) دین حق را به او عرضه داشت و او به یگانگی خدا اقرار کرد و به سجده رفت و در همان حال جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح او را به علیین بردند.