کلا تو زندگیم چند بار این حس بد امروز را داشتم
این حس چند روز میمونه و تهش یه شکست
هر بار یه شکست خیلی بزرگه
می خواهم اعتراف کنم
امروز دعا کردم ته این حس فقط با یه خ.ا تموم بشه
دیگه بقیه چیزا خراب تر نشه
کاش انقدر زندگی سخت نبود
دیگه دارم له میشم
واقعا کم آوردم
خستم از امید های بی سر و ته
شاید یه شکست حالم را خوب کنه
میدونم این جمله شیطونه
فعلا
تا وقتی جون هست باید تلاش کرد
از ترس فیلتر شکن را پاک کردم
بعدم اومدم اینجا
شاید بدون خ.ا هم بشه این حس بد را رد کرد
نمیدونم
فقط باید همینجا بمونم
خدایا دیگه واقعا راضی ام به رضای تو
تو خیر من رو بهتر می دونی، برای هر دو حالتش کاملا آمادهام.
گاهی وقت ها باید خوب باشی،چرا؟
چون بقیه خوب نیستند.
باید حرف نزنی،چرا؟
چون بقیه حرف میزنند.
باید مهربون باشی،چرا؟
چون بقیه عصبی اند.
باید درد نداشته باشی،چرا؟
چون بقیه درد دارند.
ولی فاجعه چیه؟
اینکه این گاهی وقت ها تو هفته چند باری تکرار میشن.
آی الله زدیم ب بیخیالی اما انقدر این نقطه ضعف من و نکوب تو سرم : (
۹۹/۳/۹
چرا کسی وقتی کارش انجام نمیشه
روزاش خوب پیش نمیره
داره افتضاح میشه
کم آورده
و...
چرا نمیدونه خواست خدا هرچه باشه
همون حتما می شود
زور میزنه که چرا نمیشه
درحالیکه خدا را فراموش کرده
روزانه چند بار به فکر خدا هستیم
به اطراف دقت میکنیم
روندی که داریم طی میکنیم را بررسی میکنیم
بحثه کل کشوره بحث کانون نیست
خدا را فراموش کردیم و داریم به زندگی ادامه میدیم
خسته شدم . کلافه شدم ...
اصلا درسم به هیچ جایی نمیرسه ..
هیچ ...
از اول مهر همینجور موندم خونه .
به بهانه ی درس به همه گفتم "من میمونم خونه . میخوام درس بخونم .
من فلان کار رو نمیکنم . نمیام باهاتون . میخوام درس بخونم . "
ولی هیچ ... الکی فقط خودمو گول زدم .
ماه رمضون میشه گرسنه میشم نمیتونم درس بخونم .
ماه رمضون تموم میشه . وسوسه ها شروع میشن . شکست ها میان .
یه روز وسوسه نداریم ... خوابمون میاد .
خوابمون نیاد ، حوصله نداریم .
حوصله داشته باشیم ، از زیر سنگ هم که شده ، یه نفر پیدا میشه تا روزت رو خراب کنه .
همیشه یه چیزی هست ...
اما مهم دلیل واسه عدم پیشرفتم " خودم " هستم .
منی که الکی خودم رو گول میزنم .
منی که دو تا وسوسه میاد ،سریع بهش پاسخ مثبت میدم و میشکنم .
منی که خودمو از عالم و آدم فراری دادم و خودم رو تنها کردم .
وقتی نمیتونم 20 روز پشت سر هم فقط و فقط 5 ساعت بخونم ، چه انتظاری دارم که فلان رشته ی فلان دانشگاه قبول شم ؟
وقتی دو روز نمیتونم خودم رو پاک نگه دارم ، چه انتظاری دارم ؟
الکی هم میرم پیش این و اون فاز غم میگیرم ، بهشون میگم همممممه ی کار ها رو انجام دادم ولی موفق نمیشم ...
بنده خدایی بهم گفت " میخوای موفق بشی ؟ از الان تا کنکور ، زندگی رو کلا بزار کنار . فقط بشین پای درست . "
بعد از دو دقیقه تو دلم خندیدم ! من تو همین 20 روز 5 ساعت موندم ! تا آخر کنکور ؟
فقط و فقط کارم شده برنامه ریختن و از الان به بعد گوشی رو میزارم کنار و فقط درس میخونم و انقدر میخونم و اینو میخونم و ... .
ولی هیچ . عمل 0 . شدیم زنبور بی عسل ... .
خلاصه اینکه دستی دستی دارم آینده ام رو تباه میکنم و خودم هم خبر ندارم . . . . . . .
مشارکت شادن
چند روزیه که ورودی های ذهنیم رو کنترل نمیکنم وسوسه شدت پیدا کرده و لغزش های روحانیم دارن زیاد میشن میترسم تهش برسه به لغزش جسمی..تخیلات تخیلات مهمترین عامل شکست من بوده و هست مباد روزی که فکر کنم از بند شهوت رها شدم و مغرور بشم که شیطون خیلی در کمینه
اعتراف میکنم گاهی خیلی دلم میخواد پ و رن ببینم و انکار کنم که داره تبدیل به عادت میشه ولی ظاهرا داره تبدیل به عادت میشه پ و رن جزو پرهیزها و محدودیت های منه پس مقاومت بهترین گزینه اس
خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنجه را که نمیتوانم تغییر دهم
شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم
و بینشی که تفاوت این دو را بدانم
آمین
(1399 خرداد 11، 20:29)Alfredo نوشته است: [ -> ]خسته شدم . کلافه شدم ...
اصلا درسم به هیچ جایی نمیرسه ..
هیچ ...
از اول مهر همینجور موندم خونه .
به بهانه ی درس به همه گفتم "من میمونم خونه . میخوام درس بخونم .
من فلان کار رو نمیکنم . نمیام باهاتون . میخوام درس بخونم . "
ولی هیچ ... الکی فقط خودمو گول زدم .
ماه رمضون میشه گرسنه میشم نمیتونم درس بخونم .
ماه رمضون تموم میشه . وسوسه ها شروع میشن . شکست ها میان .
یه روز وسوسه نداریم ... خوابمون میاد .
خوابمون نیاد ، حوصله نداریم .
حوصله داشته باشیم ، از زیر سنگ هم که شده ، یه نفر پیدا میشه تا روزت رو خراب کنه .
همیشه یه چیزی هست ...
اما مهم دلیل واسه عدم پیشرفتم " خودم " هستم .
منی که الکی خودم رو گول میزنم .
منی که دو تا وسوسه میاد ،سریع بهش پاسخ مثبت میدم و میشکنم .
منی که خودمو از عالم و آدم فراری دادم و خودم رو تنها کردم .
وقتی نمیتونم 20 روز پشت سر هم فقط و فقط 5 ساعت بخونم ، چه انتظاری دارم که فلان رشته ی فلان دانشگاه قبول شم ؟
وقتی دو روز نمیتونم خودم رو پاک نگه دارم ، چه انتظاری دارم ؟
الکی هم میرم پیش این و اون فاز غم میگیرم ، بهشون میگم همممممه ی کار ها رو انجام دادم ولی موفق نمیشم ...
بنده خدایی بهم گفت " میخوای موفق بشی ؟ از الان تا کنکور ، زندگی رو کلا بزار کنار . فقط بشین پای درست . "
بعد از دو دقیقه تو دلم خندیدم ! من تو همین 20 روز 5 ساعت موندم ! تا آخر کنکور ؟
فقط و فقط کارم شده برنامه ریختن و از الان به بعد گوشی رو میزارم کنار و فقط درس میخونم و انقدر میخونم و اینو میخونم و ... .
ولی هیچ . عمل 0 . شدیم زنبور بی عسل ... .
خلاصه اینکه دستی دستی دارم آینده ام رو تباه میکنم و خودم هم خبر ندارم . . . . . . .
نه نگران نباش
بعضی وقت ها وقتی شروع میکنیم انتظار داریم مثلا نتیجه بزرگ هم ببینیم
در واقع اینطوری نیست باید پیوسته تلاش کرد و امید داشت
وقتی هدف های کوچک داشته باشی که انگیزه بگیری برای درس خوندن هدف بزرگ هم تشکیل میشه
منم یک سال درس خوندم پسرفت کردم به جای پیشرفت. واقعا درکش سخت بود اما ادامه دادم و حالا دیدم چه کار بزرگی اون موقع انجام دادم که الان دارم حال میکنم و پیشرفت زیادی کردم همه دوستانم تعجب کردند
کنکور هم یک دوی ماراتن است اگر سفت و سخت شروع کنی خیلی پشیمون میشی باید آرام آرام شروع کرد ولی تا انتهای مسیر را پی کنی
- داستان پسر سیاه پوستی که توی دو شرکت کرده بود
- کمی شروع شده بود که زمین خورد
- همه انتظار انصراف را داشتند اما ادامه داد
- با چه زجری راه را تمام کرد و پرسیدند انصراف ندادی؟
- گفت: من آمده ام تا به خط پایان برسم و پدرم این را به من آموخته است
اگر یک مشاور هم در طی راه داشته باشی خیلی خوبه
ـــــــــــــــــــــــ..............
سلام Alfredo
هر راهی سختی خودش را داره
سلام
شکست.اره این اتفاق افتاد
اما میخوایم یه چیزی بگم.میخوام ادامه بدم
میخوام این پست رو همه ببینن و در ذهنشون بمونه.
چون میخوام به حول و قوه الهی تا سال بعد همین موقع،اگه زنده بودم،پاک بمونم.
خواهی دید که این اتفاق خواهد افتاد اگر خدا بخواهد.
میدونم چه کار باید بکنم و اگه خدا بخواد موفق میشم.
پس ادامه میدیم و توقف نمی کنیم.
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که
پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در
آغوش مادر خلاصه می شد
بالاترین نــقطه ى زمین
شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم
خواهر و برادر های خودم بودند
تنــها دردم،
زانو های زخمـی ام بودند
تنـها چیزی که می شکست
اسباب بـازی هایم بـود
و معنای خداحافـظ
تا فردا بود…!
نقل قول: مار شهوت را بکش در ابتدا
ورنه اینک گشت مارت اژدها
کاش مار کش میشدم ، تا اژدهاکش ....
پ ن : والا هنو اژدهاکش هم نشدم ..
اژدها اینجاست ،
زنده ...
سر حال تر از من
الهم انی بما انزلت الی من خیر فقیر
امشب تقربیا مشخص می شه که آیا حالا حالا خدمت دوستای کانونی هستم
یا این که چند ماه بعد، آخرین ماه های حضورم توی کانونه.
دعا کنید.
بچه ها مثل این که خوب دعا نکرده بودید.
مثل این که فعلا در خدمتتون هستیم.
ممنون برای دعاهاتون
(1399 خرداد 19، 19:41)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بچه ها مثل این که خوب دعا نکرده بودید.
مثل این که فعلا در خدمتتون هستیم.
ممنون برای دعاهاتون
رو سیاهیم وگرنه دعا کردیم
ولی دعا کردیم براتون بهترین ها اتفاق بیفته
خدا خودش نتیجه همه تلاش ها و زحمات شما را به بهترین نحو میده
مطمئن باشید
شما در آستانه یک سال پاکی هستینا
خدا شما را خیلی خیلی خیلی دوست داره