ما معمولا "عبد" رو "بنده" ترجمه میکنیم.
در حالیکه، تا اون جایی که مطلع شدم، ترجمه ی سازگار ترش "برده" است.
بنده، همچین با کلاس تره تا برده.
راحت میشه گفت من بنده ی خدام،
اما برده ی خدا ... راحت میشه گفت؟
برای شخص من، راستش گرون میومد گفتن صادقانه ی چنین چیزی.
امشب این به ذهنم رسید که...
خداوند در قرآن میفرماید:
قل
یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله...
(یا میفرماید:
و اذا سالک
عبادی عنی فانی قریب ...)
و پیش خودم گفتم، این خطاب، مهربانانه است ... یعنی خداوند این خطاب رو فرموده و امید بخشی آیه رو بیشتر کرده...
بعد پیش خودم فکر کردم،
کجاش مهربانانه است؟
اینکه کسی به ما بگه:
ای برده های من...
آیا این مهربانانه است؟
بعد پیش خودم فکر کردم که ... هست!
چرا؟
مثال:
آدم ضعیف و کم توان و کنار گذاشته و محتاجی رو ببین که چاره ای جز برده بودن نداره و انقدر ناتوانه که هیچ اربابی قبولش نمیکنه ...
یهو قدرتمندترین ارباب شهر، که درجه یک ترین و بهترین و زیبا ترین و تنومند ترین برده ها و کنیزها رو داره،
رو به این آدم بکنه و بگه که:
تو فقط و فقط برده ی منی
اون آدم با شنیدن این حرف، اینجوری میشه
بعد اون ارباب به این هم اکتفا نمیکنه و میگه، اگه خوب کار کنی، پاداشی بهت میدم که فکرشم نمیکنی ... خطا کنی میبخشمت ... اگه گند هم زدی، ناامید نشو ... بلند شو و بهترین کارایی که من گفتم رو بکن، تو میتونی ...
حکایت ما و خدا کجا، حکایت اون برده هه و اربابه کجا...
کسی که هیچ نیازی به این برده هاش نداره و برده هایی رو که اسراف کردن بر خودشون رو هم،
برده های من صدا میزنه
این یعنی چی؟ یعنی به این اسراف هات نگاه نکن ... من هنوز هم دوست دارم تو فقط و فقط برای من کار کنی ... من به کارات توجه میکنم ... تو به کار من میای! من برات یه نقش ویژه در نظر گرفتم ...
آره ... حالا فهمیدم که من نمیخوام بنده باشم، میخوام
برده باشم.
اینجوری دلم آرومه..
یا الله