کانون

(1391 خرداد 25، 19:22)باران.. نوشته است: [ -> ] به این میگن شایعه پراکنی در حد بنز

من جدا بابت جوی که دادم عذر میخوام ازت تولد
تسلیتم میگم...
مضغونچی (درست نوشتم؟!؟!؟) روزگارت پر از موفقیت باد

راستی..حالا که فقط از مجتبی تعریف کردی عذر خواهیم و بابت شایعه پراکنی پس بدید....

خواهش میکنم

اونم مضغونچی نیستا ، مزقون چی درسته

2 تا غلط 18

اون تشکر هم زیر پستتون بود و الان هم مراتب سپاس و تشکر و ... را اعلام میدارم


موئد باشید

میشه آدم انگیزه ی ترکش کنجکاوی باشه؟

کنجکاوی اینکه یعنی میشه منم آدم شم؟

شاید بگی آره

اما

اگه بدونی که یه نفر در 28 روز 23 بار خودش رو به تدریج کشته

شاید موقع گفتن آره ، صدات بلرزه


میشه از این وضع در اومد؟

کدوم وضع؟

اینکه تفاوت این ترمت با ترم قبلت و ترم های قبلیت از زمین تا آسمون باشه


وقتی یه آدم میتونه از وضع قبلیش به وضع فعلیش بیفته

پس از این وضع فعلیش هم میتونه به وضع قبلی و بهترش برگرده

خصوصا که خدا راهنمای مسیر برگشته

و اون طرفی در خلاف رضایت خدا بوده

یعنی میشه؟

میشه؟

میشه فردا بری امتحان رو طوری بدی که برگه ی امتحان مثل لوح دل تو باشه اون موقع که زاده شدی

اما همون موقع چشمت برق بزنه از اینده ی درخشانی که در دست خودته؟

مگه نه اینکه : "و هدیناه النجدین " ؟

مگه نه اینکه: " تخففوا تلحقوا " ؟

مگه نه اینکه: " الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله " ؟

سلام

بچه ها برام دعا کنین

شرایط عجیبی برام پیش اومده

امیدوارم به زودی مسائلم حل شه
ذهنم درگیره

حالم خوش نیست

ولی می دونم خدا بزرگه و دعاهای شما درگیر

پس لطفتونو ازم دریغ نکنید


ممنون

خوبه که واقع گرا باشم

میدونی؟


یه چیزی بهت بگم


عوارض خود ارضایی رو ولش کن


خود ارضایی یه عارضه ی خیلی عجیبی داره


میتونه زحمات چند ساله ات رو در عرض یکی دو ماه برات نابود کنه

زحمات ترک


تزحمات پاکی چشمت


زحمات تحصیلی


تمیتونه تو رو از وضعیتی که له له بزنی برای قرب به نمره ی بیست


به وضعیتی بکشونه که بشینی و آروز ی بُعد از نمره ی ده رو بکنی!



اینا از عوارض خود ارضایی هستش!

البته از نظر پزشکی نمیدونم ثابت شده یا نه


وضع من برات خنده داره؟

اینکه میدونی دشمنت کیه


اینکه میدونی از کی میخوری

اینکه ناراحتی از این شکستها


و باز دامن کثیف و متعفن همون دشمن رو چنگ میزنی


چرا واقعا؟


یاد شازده کوچولو میفتم وقتی که از میخواره پرسید چرا می می خوری؟ گفت تا فراموش کنم؟ گفت چه چیزی را؟ گفت اینکه می می خورم!


می بینی؟باید بپذیری


که ممکنه غفلت یکی دو ماهه

زحمت چند ساله رو به هدر بده

وقتی این رو بپذیری

گذشته ات رو هزینه ی ریخته فرض میکنی

و اون رو یک کابوس نمی بینی که منظتری بیدار بشی و تموم بشه


اهر چه بیشتر خود ارضایی کنی بیشتر خوابت می بره

این کابوسیه که به طور موازی داره در دنیای واقع به وقوع می پیونده

بچه ها سلام.......بیشتر از همیشه احساس ترس دارم....من خراب کردم...زندگیمو.....درسمو....وای چی کار کردم...حالا زندگی که هیچ .......آخرتم رو بگو
می دونید من به شخصه احساس می کنم دلیل شکستن عهدم ناراحتی است و البته در مواقعی که این مسایل نباشه بی کاری و بی برنامگی........باید اصلاح کنم قطعآ...اما نمی دونم موقعی که این احساس شکستن عهد بهم دست میده چی کار کنم تا زیر قولم نزنم........خلاصه دلم گرفته و می ترسم.....امتحانا هم که هست این وسط... فردا یک موردی شاید پیش بیاد یکی از نمره هام بشه یکم خوب شه........می دونید در عین ترس امید هم دارم به تونستن موفق شدن و رهایی.....اما باز ترس هم هست.......دعا کنید واسم خیلی خیلی خیلی زیاد
مرسی

سلام

حالا که این حرفها رو آقا مجاهد گفتند میخواستم چیزی که تو دلم بود هم به زبون بیارم

موقعی که اومدم اینجا نمی دونستم این کار اشتباه است
متوجه شدم تصمیم بر ترگ گرفتم
ولی وقتی دیدم اینقدر تعدادمون زیاده تنم لرزید
ولی خوب همه مثل هم داریم تلاش برای ترک می کنیم

ولی به سور اتفاقی یک جوک تصویری هم در این زمینه اخیرا به دستم رسید
اونجا بیشتر تنم لرزید
سرم سوت کشید
آه کشیدم
گفتم خدایا مددی
خدایا مبادا این گناه غرف بشه
خدایا مپسند که این گناه زشتی اش رو تو جامعه از دست بده
خدایاااااااااااااااا الهی
مددی
مبادا این گناه برامون عادی بشه

الان هم یادم میفته همینجوری دلم میگیره

دوستان
اول یه خودم میگم به خودم میگم بعد به شما
جون هر کی مه دوست دارید
به هر چی که اعتقاد داریم
بیاییم تا آخرین توانمون
حتی شده جونمون هم بذاریم
ترک کنیم
در برابرش تسلیم نشیم و مقاومت کنیم
خواهشن با جدیت و ... مبارزه کنیم و ترک
نمی دونم چی بگم...
هی...
ببخشید...
می دونم هممون داریم تلاش میکنیم یعنی همین کار رو میکنیم
میگم خیلی خیلی تلاشمون رو بیشتر کنیم
همین
بازم ببخشید اگه ...

(1391 خرداد 26، 16:19)پسر پاک نوشته است: [ -> ]دارم میمیرم.....

چی شده؟؟
بیایید حرف بزنید لطفا


هما جون
مطمئن باش دعای خیر دوستان همیش بدرقه راهتونه
عزیزم توکل به خدا

ممنونم از نوشته ی خوبتون ساحل خانم

آره

منم میخوام یه بار دیگه به خودم ثابت کنم که می تونم

آخه قبلا ثابت شده که این کار امکان پذیره چون دیگران ترک کردن

به خدا هم ثابت شده که من می تونم که اگه اینطور نبود عذابی نبود

و به من هم ثابت شده که خدا جبران می کنه گذشته رو و می بخشه چون خودم تجربه کردم و البته دیگران تجربه کردن

فقط مونده که خودم به خودم یادآوری و اثبات کنم که باز هم می تونم

و این گناه کوچک تر از اونه که منو از دایره ی بندگی خارج کنه

هر چه هست تقصیر خودمه

اصلا مگه نگفتن که یکی از عوارض خود ارضایی کم حافظگی هستش؟

خب

من انقدر اینکار رو کردم

که اصلا یادم رفته که چه گندی زدم!

فرض می کنم هیچ اتفاقی نیفتاده

فرض می کنم همه ی شئونات زندگیم رو به راهه

انقدر غصه ی گذشته رو نمی خوردم

من پنجشنبه ی گذشته، دوشنبه ی این هفته، دیروز و امروز شکستم

و دلیلش همین یادآوری مسیری که در این مدت جدید ابتلا طی کرده بودم بود



می دونید؟

توی شهر دل من یه گناه بزرگ رخ داده

یک انحراف جنسی اشکار

یک گناه کبیره

گناهی که انسان رو ملعون می کنه و از هم سفرگی با اهل بیت می ندازه

حالا باید این شهر رو رها کنم و بیرون برم تا عذاب بهش نازل بشه

عذابی که زیر و رو بکنه این نفس بد کار رو و "عالی" اش " سافل" اش بشه

اون چیزهای لذت بخشش ، منفور بشن و اون چیزهایی که در نظرش سخت بود و بی علاقه بود ، مطلوب بشن.

اما،

وقتی دارم از شهر دلم میرم بیرون

نباید به پشت سرم نگاه کنم

" و لا یلتفت منکم احد "

و باید در برم از این گناهخانه

تا زیر و زبر بشه

ان موعد هم الصبح ا لیس الصبح بقریب؟

نزدیکه

نزدیکه

نزدیکه

چه ده روز باشه چه ده سال نزدیکه

در مقایسه با اون روزی که 50000 سال هستش

بیاید فعلا به پشت سرمون نگاه نکنیم

سلام رفقا
من اولین بارم هست که اینجا کامنت می زارم فکر کنم اینجا جای خوبی برای درد و دل کردن باشه
امروز نهمین روزی هست که پاکم
دو هفته ای میشه که اعصابم بهم ریخته اونم از چند جا به خاطر همین این روزا خیلی افسرده شدم
مرگ واقعا نعمت بزرگی هست که نصیب هر کسی نمیشه
چهار تا امتحان خیلی سخت تو تیر ماه دارم منم هیچی نخوندم همین حالا اگه امتحان بدم فکر کنم صفر بشم هیچی بلد نیستم حتی حوصله ی درس خوندن رو هم ندارم به خاطر همین نمیخونم
از طرف دیگه دوست دخترم قهر کرده رفته من خیلی دوستش داشتم ولی از دستش دادم بیشترش هم تقصیر خودم بود
یه مدت هست که تو ورزش پس رفت دارم و این خیلی اذیتم میکنه
کارم رو هم از دست دادم
احساس پوچی میکنم

مرگ واقعا نعمت بزرگی هست که نصیب هر کسی نمیشه

سلااااااام داداش
زندگی پستی بلندی زیاد داره
با هر بدبیاری که ارزوی مرگ نمیشه کرد
باید قوی بود و باز هم تلاش کرد
اینها همه امتحانیه برای سنجیدن ظرفیت ما
ظرفیتت را بالا ببر
به خدا اعتماد کن که نتیجه زحمت و تلاش ادما را کامل میده

(1391 خرداد 26، 17:43)sport4ever نوشته است: [ -> ]سلام رفقا
من اولین بارم هست که اینجا کامنت می زارم فکر کنم اینجا جای خوبی برای درد و دل کردن باشه
امروز نهمین روزی هست که پاکم
دو هفته ای میشه که اعصابم بهم ریخته اونم از چند جا به خاطر همین این روزا خیلی افسرده شدم
مرگ واقعا نعمت بزرگی هست که نصیب هر کسی نمیشه
چهار تا امتحان خیلی سخت تو تیر ماه دارم منم هیچی نخوندم همین حالا اگه امتحان بدم فکر کنم صفر بشم هیچی بلد نیستم حتی حوصله ی درس خوندن رو هم ندارم به خاطر همین نمیخونم
از طرف دیگه دوست دخترم قهر کرده رفته من خیلی دوستش داشتم ولی از دستش دادم بیشترش هم تقصیر خودم بود
یه مدت هست که تو ورزش پس رفت دارم و این خیلی اذیتم میکنه
کارم رو هم از دست دادم
احساس پوچی میکنم

مرگ واقعا نعمت بزرگی هست که نصیب هر کسی نمیشه

وا این حرفا چیه میزنی؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!

البته مرگ حقه
ولی خدا مرگ با عزت رو قسمت همه ما کنه

اگه زندگی صد بار تو رو به زانو درآورد
با امید و توکل به خدا، برای صد و یکمین بار، بازهم بلند شو ...

از اون بالا بگم ؟
دارلینگ خانوم منم دعا می کنم خدا کمکتون کنه

آقای سهیل .. بعله حرفتون حسابه اما شاید یه روی دیگه هم بشه از سکه ی زندگی دید
بی زحمت برش دارید دوباره پرت کنید

اقای پرواز جغد پس رسما اوضاع من خیلی خیطه نه ؟
شما این مدت بارها تونستید چند روز پاک بمونید
من می گم اگر 6 روز رو تونستی یه نویده چون 7 روز رو هم می تونی
فقط برای این تونسته نباید مرز قائل شد
من خودم یه بار به ده روز فکر می کردم سر ده روز شکستم
خودمم فهمیدم که اون مدت همش با تلقین پاک بودم و شکستمم بابت تلقین بود
حالا من یه سوال دارم
امیدوارم برگردید و بخونید و جواب بدید
اره درست ادم بده شرمنده ی خودش باشه اما چه طوری می شه از این شرمندگی در اومد ؟
ول کنید برید درست نمی شه
اگر واقعا شرمنده ی خودتونید اوضاع رو درست کنید
نه ؟ اگر غلط می گم بهم درستش رو بگید
( من موندم با این اوضاعم شما می خواید برید ؟ نه فکر نکنم ایده ی خوبی باشه )

پسر پاک چرا ؟
ها ؟
یه پسر پاک از این حرفا می زنه ؟
مگه نگفتید می خواید پاک باشید ؟
الان وقت مردن نیست ها
کلی امتحان دارید هنوز
خواهرم همیشه می گه
تا کسی درسش تموم نمی شه نمی میره
چون باید کلی سختی بکشه بعد
احتمالا درباره ی پسرا سربازی هم صدق می کنه
پس خیلی وقت دارید
حالتون خوب شه
زود تند سریع
در ضمن من دارم سعی می کنم شروع کنم برای ارشد بخونم
بلکه این جوری مانع مرگم شم
( ببخشید اگر شوخ طبع نیستم خواستم یه مزاحی کرده باشم )

اسپرت فور اور
وای وای
اخی چقدر بد
الان حتما خیلی ناراحتید
من فکر کنم همه ی اینا که گفتید مخصوصا از دست دادن کار
دلایل خیلی منطقی واسه ناراحتین
واقعا هم حق دارید
اما 9 روز پاکی هم دلیل خوبیه برای خوش حالی
آخه می دونید
ماها تو این دنیا
خیلی چیزامون مجازین
من خودمم کلی از این چیزای مجازی رو دوست دارم
اما هم به خودم هم به شما می گم
یه چیزی مثل پاک موندن اصل کاریه
واقعیته علت حیات و خلقتمون
شاید تو این مسائل بد اورده باشید
اما خوش به حالتون که پاکید
پس مراقب باشید که با چیزای مجازی رو از دست دادن دلگیر نشید که خدا نکرده اصله کاریه رو از دست ندید
من دعا می کنم
کار خوبتر از کار سابق و همسر خوبتر از دوست دختر سابق :smiley-yell: پیدا کنید
ورزش رو هم فکر کنم مال روحیه است ها ؟
به هر حال ایشالا موفق باشید

درباره ی خودمم عرض شود هیچ ملالی نیست جز اینکه دوستای خوب کانونیم دلشون گرفته

(1391 خرداد 27، 16:18)troth نوشته است: [ -> ]
آخه یکی نیس بهش بگه تو 20 بگیری چی از من کم میشه یا تو بیفتی چی به من میرسه
دختره ی پررو منو احمق فرض کرده اعصابم خورده:smiley-yell:
میگه درس نخوندم دلم به حالش میسوزه میگم خب از این وقتی که مونده استفاده کن
همش موج منفی میده آخرش هم میفهمم دروغ میگفته از منم بیشتر خونده
انگیزش چیه الله اعلم ،یکی نیس بگه به کجا می خوای برسی آخه؟
آی روزگار من چقدر ساده ام واقعا

تروث جون میدونی بعضی ها قصدی هم ندارن و این کارو انجام میدن.توی کلاس ما یکی بود که اونم همش میگفت من نخوندم من بلد نیستم من گند میزنم ولی بعد نمره هاش هجده با بالا میشد.میدونی وقتی میگفت نخوندم منظورش کم خوندن بود که کم خوندن اون از زیاد خوندن ما هم زیاد تر بود!بنده خدا شرایط خانواده اش هم یه طوری بود که خیلی بهش استرس وارد میکردن و ازش توقع زیادی داشتن واسه همین فک میکرد که نمیتونه و هی موج منفی میداد.
میخوام اینو بگم ما همه چیزو نمیدونیم شاید همین کسی که تو میگی یه عالمه فشار از شمت خانواده روش باشه که اونو اینجوری کرده.البته من از دورغ متنفرم مخضوصا وقتی به خاطر درس باشه