وای سهای من کاش فیلمو نمیدیدییی
یه نصیحت می کنم بهت حتما آویزه گوشت کن !!!!
چون خودم تجربه کردم نمی خوام تو هم تجربه کنی
من وقتیکه از بدشانسیم اون مطلب بد رو خوندم
هیچیم نشد
تا 2 هفته هیچیم نشد
خوشحالم بودم که من این قدر قوی شدم که حتی مطلبای بد هم روم اثر نمی ذاره !!!
ولی بعد دو هفته همچین توی فکرم اثر گذاشته و نمی تونم از ذهنم بیرونش کنم که هزار بار خودمو لعنت می کنم چرا اون مطلبو وقتی فهمیدم ناجوره خوندم !
حالا تو هم گلم اصلا فراموش کن همچین فیلمی رو دیدی
حتی 1 ثانیه بهش فکر نکن
حتی 1 ثانیه
1 لحظه هم بیکار نباید باشی
الآن زمانیه که باید به هیچ وجه تنها نباشی و تحت هیچ عنوان کسالت و بیکاری و تنبلی به خودت راه ندی
یه کم خودتو تنبیه کن
برو آشپزی کن
یا ظرف بشور
یا هرطور شده برای خودت فعالیت جور کن(درس خوندن زیادشم خوب نیست چون فعالیت نداری و تنهایی و خوب نیست)
حتما به حرفام عمل کن گلم
برات دعا می کنم
من که کف کردم چی بگم
شما که کم بیارین وای به حال ما
فقط میدونم که ازدواجم میشه 10 سال دیگه و باید تا اون موقع یه راهی برای این لعنتی پیدا کنم
خدا هممون رو هدایت کنه
سهای عزیزم..
اینم یه حکمته...
اینکه میگن شیطان جایی که خدا نیست راست میگن..
آروم باش
فشار عصبی همه چیز و بدتر میکنه...
نماز شب میتونه خیلی کمک کنه
البته اگه سر نماز برای من دعا کنی که تاثیرش خیلی بیشتره..
خدا دوستت داره که گوشت و پیچونده..
سها جان بيش از حد خودت رو سرزنش نكن ...اول بايد خودت رو ببخشي و خدا رو شكر كني كه اين دفعه كمكت كرد نشكني و بت رحم كرد ...
سلام
این حسی که من الان دارم خیلی شیرینه...
تو دوران جاهلیتم...هیشکی رو نداشتم که باهاش این حرفارو بزنم...همش من بودم و یه درد که نگفتنی بود...
الان وقتی میبینم که دوستام منو یاد خدا میندازن...برام قوت قلبه...هرچند که همه تلاشم اینه که یادم نره...
میبینم اگه تنها هم شدم تو مواجهه با شیطون دارم کسایی رو که مانعم بشن...یا لااقل دعاشون نگهم میداره...
ممنون...
آقاشاهد: حتما دعاتون اثر داره...من که با زبون شما گناه نکردم..قول اولیا خدا هم که حقه...انشاالله اجابت میشه..
آقاپوریا: خدا رو شکر که موفق بودین...چشم مراقب خواهم بود...
آقاتوبه 18: همین که میدونم میبینه منو و بهش ایمان دارم باعثه خجالتم میشه...حتما دعا میکنم...
دقیقا حرفتونو من همون روزای اول به بقیه گفتم..اینکه ماها اگه بشکنیم فقط خودمون نیستیم...
هوراجون : چشم عزیزم ...حتما عمل میکنم..ممنونم..
آقاققنوس: انشاالله که هممون هدایت بشیم و قوی....شما هم بسم الله شروع کن تا 10 سال دیگه آماده باشی...
باران جون:عزیز دلم عصبی نیستم...فقط غمگینم..از خودم خجالت میکشم.....حتما تاثیر نمازم زیاد میشه...پره بارانه....
سروناز جون: انشاالله قدر فرصتامونو بدونیم و بتونیم نگهشون داریم.....ممنونم عزیزم...
آقامجتبی: چشم...خودمو میبخشم..اما با شرمندگی چه کنم؟من کوچیکم...تحمل غصه خدا رو ندارم...ناراحتش کردم!
و مطمئنم اگه حرف نمیزدم خیلی برام بد بود....خدا رو شکر که شما رو دارم....خیلی دوستتون دارم....خیلی....
درپناه امن یاد خدا،ایام به کام..یاعلی.
سلام
من یه نازه واردم می خواستم درمورد چیزی که کمی ازارم میده صحبت کنم اما چرا اینقدر بد درمورد خودتون صحبت می کنید
هر وقت هم اشتباه کنیم نباید اینقدر بد خودمون رو سرزنش کنیم
اینطوری روحیه رو خیلی زود از دست میدید
عادت خوبی نیست و هر دفعه سراغش بریم درسته ازار دهنده هست و باعث میشه از خودمون متنفر بشیم اما به اندازه . با تمام وجود از خودمون بد بگیم که باعث میشه افسردگی شدید بگیریم بهتره تا حدی باشه که درون رو بیدار کنه
بیشتر اوقات هم ممکنه فراموش کنیم داریم چکار می کنیم . به یه چیزی خیره میشیم بدون اینکه حواسمون باشه . می دونیم که این اتفاقات زیاد ممکنه اتفاق بیفته .
رها کردن این عادت یه انگیزه قوی می خواد و تا اندازه ایی باشه که توی زندگی درکش کنی ، احساس کنی و برای از دست ندادنش مبارزه کنی . طوری که فکر کردن به اون انگیزه خیلی لذت بخش باشه . انگیزه برای افراد نا امید یه نیاز خیلی بالایی هستش . بدون اون خیلی سخت میشه هیجان نسبت به اتفاقات داشت
امیدوارم موفق باشید و اینطور غمگین نباشید . لبخند بهترین کاری هست که می تونید انجامش بدید
سلام
چه خبرا؟ خوبین؟ سلامتین؟ به امید خدا با موفقیت به پیش بریم
جای همتون سبز یه هفته رفته بودم استراحت
کار و زندگی تعطیل یه مسافرت اساسی رفتم
رفتم استانبول
هوا هم خیلی عالی بود - حقوق یک ماهم رو خرج کردم :13:
ارزشش رو داشت
خیلی دلم می خواست برم قونیه آرامگاه مولوی که وقت نشد
اگر یه مقدار به کشور خودمون ارزش داده می شد از نظر آرامگاه ها یا معماری مساجد خیلی خوب می شد توریست جذب کرد یا طبیعت سبز استان ایلام - خرم آباد
ولی ...
کلا شهر خوبی بود البته اگر آدم تو گرما بره احتمالا خوشش نمیاد
از نظر حجاب آزاده یعنی می تونی با پوشش اسلامی بیای تو خیابون یا نه. هر جور که مایلی. ولی به نظرم از نظر جنسی سالم تر از ما بودن - البته صرفا نظر شخصیه
برای نماز هم ظهر و عصر اذان جدا گفته میشه و جدا خونده میشه - جالبه
این هم چند تا کلمه ترکی که یاد گرفتم
بویروم
بِش
ایکی
ولی سخته ها - خب هر زبانی همین طوره
راستی قالب سایت چه باحال شده
سلام
اول بگم اقا نیما خوشبحالتون
من ارزو دارم برم استامبول اما وقتی که بتونم همه جاشو ببینم
کلا ترکیه رو خیلی دوست دارم
دوم : فردا تولد دوستم هست دارم میرم که کادوشو بدم
البته جشن نگرفته چون تو امتحانات هست
بعد امتحانات شاید بگیره
سوم: امیدوارم همه پپاک باشن
فعلا
سلام
من امروز دیگه از همه چی خسته شدم یعنی چی آدم هر چه قدر بیشتر درس می خونه بیشتر پسرفت میکنه تا پیشرفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آخه من یه کنکوری ام هر 2 هفته یکبار جمعه ها که قلم چی دارم نمی تونم درس بخونم چون دیگه جمعه ها از درس که سهله از زندگی کردن خسته میشم و احتمال خود..... خیلی میره بالا
میخوام که کمکم کنین و برام دعا کنین که از راه راست کج نشم...........................................................................................................................
(لطفا نقطه حرص خوردنتان را كمتر بگذاريد اندازه صفحه بهم مي ريزه ويرايش توسط : تنها)
داداش یوسف افراط توی هرچیزی آدمو خسته می کنه و به قول تو حتی ممکنه نتیجه عکس هم بده
من فکر می کنم تو برنامه ی درستی نداری
و احتمالا برنامه ات یک بعدیه
شایدم زمان بندیت درست نیست
پیش بینیم اینه که اگه با تاپیک برنامه ریزی پیش بری اوضاع بهتر میشه برات
(البته اگه واقعا بتونم چیزی که تو ذهنمه رو عملی کنم چون خیلی راحت نیست)
غصه نخور درست میشه
(فکر می کنم یا استرس داری یا نتیجه آزمونات رضایت بخش نیست و جمعه ها انرژیت منفی میشه و یا شاید به تفریح اهمیت نمیدی و زیادی درس می خونی شایدم اینا نباشه نیدونم
)
؟؟؟
خیلی برای نفسم سخته که مخالفش حرف بزنم
بیچارم کرده، داغونم کرده، این قدر بهانه می گیره و زر می زنه که نمی ذاره دو روز زندگی کنم
تقصیر خودمه این قد لیلی به لالاش گذاشتم و این قد تو هر زمینه به حرفش کردم که الان خیلی پررو شده،
اصلا اخلاص ندارم، در بهترین حالت روحی مثلا به مدت یک ساعت یه مقدار اخلاص می آد، بعدش تمام، تازه مگه چی بشه که به اون حالت برم،
اصلا نمی دونم چی می خوام، این بزرگترین بدبختیه، کسی که مثلا از استمنا متنفر باشه نهایتا نجات پیدا میکنه ولی کسی که اینو بخواد، از ته دلش، فک نکنم راه نجاتی داشته باشه ، اگرم باشه خیلی کمه
من الان این طوری نیستم که مثلا خیلی استمنا بخوام، مشکل من سر جنس مخالفه، عین چی جنس مخالف می خوااااااااااااام
دهنم سرویس شده، تمام شب و روزم رو گرفته، یعنی این طوری شده که الان شیطون و نفسم دارن فرمانروایی وجودم رو می کنن، عقلم هیچ نقشی نداره
دیگه از این بدبخت تر نمی دونم کیه، 4 5 سال روی زن تمرکز کردم، شب و روز بهش فک کردم، الان دارم از تشنگی می میرم،
در این حد به نفسم بها می دم که کسی بهم حرفی بزنه شده که بگم دوست دارم، یعنی اصل دوست داشتن و نفسم هست، یعنی قشنگ خودم می خوام بهش گوش کنم، در حالاتی نادر می تونم از بالا باهاش حرف بزنم و بهش دستور بدم، در 99 درصد موارد این طوریه که اون داره بهم دستور می ده من هم فرمانبردار هستم، یکی از بچه ها حرف خوبی بهم زد، گفت تو فقط می خوای ناز کنی و حرف بزنی ، یکی هم نازت رو بکشه، دقیقا این طوریه، تا حالا بهانه گیری نفس رو درون خودتون حس کردید؟ من الان تمام وجودم اون شده، یه چیزی می خواد و بهش نمی رسه، هی داره بهانه می گیره و زر می زنه، زرش همش تو گوشمه ، ول نمی کنه، بچه بودم برام بی معنی بود که یکی بین چند تا راه گیر کنه که یکیش خدا باشه، واقعا احمقانه است که سر چنین چندراهی ای اصلا فکر کرد، ولی من الان بین دو راهی جنس مخالف و خدا موندم. الان اصلا نمی تونم تصمیم بگیرم، مسیر زندگیم هم در راستای هیچ کدوم نیست، زندگی تعطیل شده. اصلا خودم نمی خوام خوب بشم. می خوام یه خدایی داشته باشم که به نفسم گوش بده، نفسم در واقع بشه خدام، یعنی الان داره به من خدایی می کنه، ولی یه امید دارم، این که بدون خدا هم نمی تونم زندگی کنم، فک کنم چند وقت دیگه این حس هم از بین بره، که در اون حالت دیگه همین دست گیره رو هم ندارم و تمومه ، جالبه در این حالت التماس دعا هم بی معنی می شه چون خودم نمی خوام آدم شم. خدا هم داره روش هاش رو اجرا می کنه، روش هایی که یه کسی که نمی خواد رو به راه بیاره ولی من دارم در برابرش مقاومت می کنم، (چقدر گستاخانه حرف می زنم)
خلاصه نفس سرکش اگه ندیدید بیاید ببینید، هیچ کی و هیچ چیز جلو دارش نیست، اصلا نمی تونم بگم باید استادش کنم، یعنی با حس کوچیکی ای که در مقابلش می کنم اصلا به فکرم هم نمی رسه کل انداختن باهاش، ازش می ترسم،
خیلی نا امیدم، امیدی که دارم واقعی نیست، همش گول زدن خودمه
و هم چنان این راه مسخره رو ادامه می دم ...
سلام
چند روزی می شه هوای کانون زده بود به سرم
دو سه باری هم اومدم
ولی از دیدن کانون جدید شوکه شدم . اینطوری
می گم قبلنا اینجا سلام سلامی و بی نامی و تنهایی و هورایی و نیمایی و کلی دوست خوب و گل داشتیم
شماها ازشون خبر دارین؟