باران جونم....منظورم این نیست که آدم های دور و بریمون بد هستن...یا خوب پیدا نمیشه
یا بچه های اینجا خوب نیستن اتفاقا خوبیای اوناس که منو به سمت خودشون میکشونن بیام اینجا
اما اولویت زندگی ما دنیای واقعیه نه مجازی
نه اینکه خوبی ها رو نبینم...دنیا پر از خوبیه و من از بودنم تو دنیا خیلی راضیم
یه نمونه اش...بت خوبی مادرمه که جلو چشامه
فقط دلم گرفته....خیلی
ما آدم ها انگار فراموش میکنیم چرا اینجاییم...
یکم این فکر فراتر از مادیات باشه
سینه مالامال درد است، ای دریغا مرهمی
افسرده شدم
افسردگی هم دنیایی برای خودش داره
هم ازش یک نوع لذت میبری هم خیلی وحشتاکه
سلام
از افسردگی بیا بیرون میدونم شکست بده و خودم همین تازگیا تجربشو کردم اما باورکن تو این حالت بمونی میتونه برات مضر باشه
ی وضو بگیر دو رکعت نماز توبه بخون
اسپرت خان تا دچار خشم من و آرمان نشدی از دپسردگی بیا بیرون
تا باران خانوم نیومده جیغ نکشیده (من میترسم از جیغاشون
)
و تا وقتی که سها خانوم با دمپایی تنها خانوم دنبالتون نکرده بیاید بیرون ازین حال دپرسی:smiley-yell:
لبخند بزن کودک نوپای کانون
بر این اندوه بی پایان هجر تو ، کجا یابم قراری ؟
هر چقدر که فکر کردم نتوانستم درد و دل خود را به زبان جاری کنم فکر کنم این بیت گویای تمام درد و دلهایم و دلتگی هاست.
چه دير ميفهميم كه زندگى همان روزهاى بود كه زود سپرى شدنش را آرزو ميكرديم....
(1391 خرداد 30، 20:35)سكوت نوشته است: [ -> ]چه دير ميفهميم كه زندگى همان روزهاى بود كه زود سپرى شدنش را آرزو ميكرديم....
واقعا ها!
ما دقیقا باید برای افزایش روزهای پاکیمون از n به n+1 خوشحال باشیم، نگران باشیم یا ناراحت؟
یه روز بیشتر پاک موندیم
اما یه روز از فرصتمون کم شد
[align=-WEBKIT-AUTO]بعضى موقع ياد گذشته ميكنم كه چه ساده روزگارى جسم و ذهن خود را زير پاى هوس از بين بردم،[/align][align=-WEBKIT-AUTO]ياد عشق ميكنم كه او را درونم سركوب ميكردم[/align][align=-WEBKIT-AUTO]حرف و ايمانم شد تظاهر،[/align][align=-WEBKIT-AUTO]روزگار عجيبيست با لبهاى بسته نجواهاى جاريست[/align][align=-WEBKIT-AUTO]تا خودم را پس نگيرم دست بردار نيستم[/align][align=-WEBKIT-AUTO]مرا يارى كن اى بهترين يارى كننده[/align]
سها جان ببخشید..
سلام به همه..
این روزا خیلی حالم خوب نبود..نگران بودم که نکنه کاری که دارم میکنم مورد رضای خدا نباشه چون پدرم به شدت مخالفت کرده بودن(داستان تکراریه.دیگه نمیگم)
تو چشمام پر از اشکه...کاش می تونستم کاری کنم
این سوال من از یه پاسخگوی دینیه...
.سلام خانم ..
وقتتون بخیر
راستش من یه مشکلی برام پیش اومده که میخواستم ازتون راجع بهش بپرسم
3سال پیش من مدیرکل سایتی بودم که بچه ها اونجا تلاش میکردن برای ترک خودارضایی(عذر میخوام بی پرده میگگم) ما (من وو دوستانم) خیلی تلاش کردیم برای بهبود سایت و اینکه سایت از هدف منحرف نشه چون کاملا حرکت روی طناب هست اونم روی پرتگاه
همه چیز خیلی خوب بود.. و کانون ما موفقیت های خیلی خوبی داشت توی ترک
تا دقیقا روز مبعث 2 سال پیش پدرم خیلی ناخودآگاه اومد بالای سرم منم تو صفحه ای بودم که یه مطلب علمی رااجع به این موضوع بود ..
سرتون و درد نیارم وقتی از موضوع مطلع شد من و مجبور کرد که از سایت بیام بیرون
و به من گفت راضی نیست اونجا فعالیت کنم...البته این دقیق یادم نیست که بهم گفت که راضی نیست پولش تو این راه خرج شه(البته این و یادم نیست)
خلاصه من اومدم بیرون و سالی 1 یا 2 بار به دعوت بچه ها و اشتیاق خودم یه سر می زدم و میومدم بیرون
تنها دلیلمم هم نارضایتی پدرم بود
ماه رجب من اونجا یه تاپیک باز کردم که بیاید تا تولد آقا یه کار بد بزاریم کنارو...
و این شد راهی برای دوباره سرزدنم..کم میرفتم هفته ای 2-3بار
اما خوب...
چند روزی هست که فعالیتم اونجا خیلی زیاد شده و هر روز روزی 1-2بار سر میزنم...و به بچه ها کمک میکنم
راستش خانم .. من حال خوشی ندارم یعنی نگرانم بابت حرف پدرم و اینکه خوب من سرکار نمیرم هزینه هام همش پول تو جیبی پدرمه..
از نظر شرعی حکم کار من چیه؟
لطفا کمکم کنید
مممنونم
سلام علیکم.امیدوارم بیش از پیش موفق باشی.عزیزم اگر پدرت ( گرچه که هزینه هم از خودت باشه) اظهار نارضایتی از امری رو بکنه مجاز به ادامه اون کار نیستی وفقط در باب واجباتست که اگر والدین امر به ترک کردند ما موظف نیستیم گوش بفرمانشون باشیم.در خاطرات مرحوم بهجت( رحمة الله علیه) می خوندم که پدر ایشو ن؛ اونو از بجا اوردن مستحبات نهی کرده بود وتا بعد از فوت ایشون( پدر مرحومش) مستحبات را کنار گذاشت ودیدیم آنچه که شد مرحوم بهجت.فرمان بردن از اوامر و نواهی والدین انسان رو رشد میده عزیزم.امیدوارم که عبرتی باشه برامون زندگی بزرگان.
دلم خیلی گرفته..
باید باور داشت که خیره..
حتما خیره
لای قرآن و باز کردم بچه ها..خیره
از همه ی دوستانی که از طریق پیام خصوصی باهاشون در ارتباط بودم .. از اینکه مجبورم حذف شم عذر میخوام
حلالم کنید
مراقب دوستانتون و کانون باشید
آواتارا یادتون نره
سها جان هر آواتاری برتر شد لطفا بزار جای آواتار من
در پناه خدا شاد باشید و موفق
پاک باشید و از زندگی در آغوش خدا لذت ببرید-دوستتون دارم