دیگه دلم نمیخواد گریه کنم
من همه تلاشمو میکنم + دعا میکنم
دیگه هر چی بشه. همون خوبه.
خدا چیز بدی برام نمیخواد
فقط خواهشا کم نیار. محکم ادامه بده. به عقب و اشتباه برنگرد. فقط بریم جلو. شاید آینده قشنگ تر باشه
(1402 دي 16، 22:08)*بنده پاک* نوشته است: [ -> ] دیگه دلم نمیخواد گریه کنم
من همه تلاشمو میکنم + دعا میکنم
دیگه هر چی بشه. همون خوبه.
خدا چیز بدی برام نمیخواد
فقط خواهشا کم نیار. محکم ادامه بده. به عقب و اشتباه برنگرد. فقط بریم جلو. شاید آینده قشنگ تر باشه
شما دلتون نمیخواد گریه کنید، من مدتیه که حسرت گریه دارم، برای دلایل خودم...
به نظرم آدم باید اشک اش رو با حساب کتاب خرج کنه...
امیدوارم حالتون خوب باشه همیشه
دلم بچگی میخواهد... نه بچگی در این دنیای پر از گرگ بدون وجود پدرم خطرناک است...
دلم یک قرار دوستی با دوستانم در دوران نوجوانی میخواهد بیرون رفتن...
دلم خرید میخواهد خرید هر چند کوچک در حد یک تی شرت یا مکمل غذایی ارزون که دلم رو خوش کنه و چند مدتی دلخوش بمونم
دلم کوچه ی قدیممون رو میخواد ، سعید کنکوری ، الناز در حال بزرگ شدن ، علی سیب زمینی معلق، مرحوم عمو قاسم دم درب خونشون، ایرج مغازه دار سجاد... شهریار ، فرشید پوریا ، کسری ، هیچی نبودیم ولی خوش بودیم خوش به یه سرویسadsl خوش به یه پیاده روی داخل خیابون، خوش به اون خونه های آجری یک طبقه درب سفید و سورمه ای ، خوش به دروس کنکور ، به کلاس ریاضی به کلاس زبون به دویدن دور پیست دو کفش آسیکس ساق دار هک کردن وبسایت های rfi الان هر کس یه گوشه ی دنیاست یکی هلند یکی تهران یکی اتریش یکی کرج خونه ها رو همه کوبیدن ساختن نه دل ها اون دلهای قدینه نه آدم ها اون آدم ها دلم اندکی حواب میخواد با چشمهاای بسته چشم بند خوابی که میزدم ، برای سبد میوه که پدرم میخرید برای کوکو سیب زمینی برای کوکو سبزی برای چت با واژلان برای...
دلم تنگ شده ولی اونجور حالت زندگی رو نمیخوام چون مردم عوض شده اند آسیب میبینم، ولی کاش بشه روزی با خیال راحت از ایران رفت و هر چهار یال برگشت رفت به دل زندگی
اون دنیا چی شد شاید ما ار جامعه عقب موندیم شاید شاید شاید...
(1402 بهمن 23، 4:22)PlaSmA نوشته است: [ -> ]دلم بچگی میخواهد... نه بچگی در این دنیای پر از گرگ بدون وجود پدرم خطرناک است...
دلم یک قرار دوستی با دوستانم در دوران نوجوانی میخواهد بیرون رفتن...
دلم خرید میخواهد خرید هر چند کوچک در حد یک تی شرت یا مکمل غذایی ارزون که دلم رو خوش کنه و چند مدتی دلخوش بمونم
دلم کوچه ی قدیممون رو میخواد ، سعید کنکوری ، الناز در حال بزرگ شدن ، علی سیب زمینی معلق، مرحوم عمو قاسم دم درب خونشون، ایرج مغازه دار سجاد... شهریار ، فرشید پوریا ، کسری ، هیچی نبودیم ولی خوش بودیم خوش به یه سرویسadsl خوش به یه پیاده روی داخل خیابون، خوش به اون خونه های آجری یک طبقه درب سفید و سورمه ای ، خوش به دروس کنکور ، به کلاس ریاضی به کلاس زبون به دویدن دور پیست دو کفش آسیکس ساق دار هک کردن وبسایت های rfi الان هر کس یه گوشه ی دنیاست یکی هلند یکی تهران یکی اتریش یکی کرج خونه ها رو همه کوبیدن ساختن نه دل ها اون دلهای قدینه نه آدم ها اون آدم ها دلم اندکی حواب میخواد با چشمهاای بسته چشم بند خوابی که میزدم ، برای سبد میوه که پدرم میخرید برای کوکو سیب زمینی برای کوکو سبزی برای چت با واژلان برای...
دلم تنگ شده ولی اونجور حالت زندگی رو نمیخوام چون مردم عوض شده اند آسیب میبینم، ولی کاش بشه روزی با خیال راحت از ایران رفت و هر چهار یال برگشت رفت به دل زندگی
اون دنیا چی شد شاید ما ار جامعه عقب موندیم شاید شاید شاید...
دلم اون زمانی رو میخواد که رویاهام بینهایت بود
تجربه ام هم از زندگی بی نهایت کم ...
فکر میکردم میشه متفاوت بود
فکر میکردم میشه ادم خاصی بشم
میتونم حصار باید های جامعه رو بشکنم
فکر نمیکردم برسه روزه که منم بشم جنس مردم عادی
یه ادم معمولی ...
مثل بقیه خانم های فامیل اهل خاله زنک بازی و دهن بینی ...
ته دلم همون ادم پرانرژی قبلی رو میخواد ....
باتمام وجودم از خدا توان و قدرت میخوام که اسیر گرداب خاله زنک بازی نشم ...
رویاهامو کوچیک نکنم و در عین حال واقع بین باشم...
بد نخوام بدی هم نکنم ولی قاطع باشم ..
در رابطه با علت رکود فعلی کانون گمان میکنم روحیات اکثریت جامعه با دنیای مدرن امروزی سازگار شده و متاسفانه انجمن های تهذیب نفس با استقبال ناچیز روبرو شده اند.
فرای همهی بودن ها و نبودن ها
در میان واپسین نفس های زمستان
موج های چشمهایت بر ساحل دلم مینشیند
. . . .
یکی هست ، اصلاً تو نیست ، اصلاً من نیست
خوبه ها ، ولی ما نیست
من میگم اصلأ باشه تو بیا ، تیکه ی آخر پیتزام واسه تو
....
دلم به عظمت باران برات داره دلتنگی میکنه.....
آهو 27 اسفند ۱۴۰۲
(1399 فروردين 28، 21:57)یآرا نوشته است: [ -> ]ترسناک ترین قسمت ماجرا اونجاست که سعی میکنی خاطره ای رو فراموش کنی.. شخاص رو فراموش کنی... اون پنجره های قرمزه ویترای شده رو فراموش کنی....
اون بوفه ی معرکه رو فراموش کنی.... ولی همون شبش خوابشو میبینی ... خواب دعوات بخاطر اینکه تو ماشین اهنگ شاهین نجفی گذاشتن ... خواب میبینی توی خواب هم حسرت به دلی.... و وقتی بیدار میشی میبینی هیچ چیز یادت نرفته
فقط باد زده به اتیش زیر خاکستر..... و همه چیز شدید تر شده
خدایا خودت داری میبینی دارم تمام تلاشمو میکنم....
کاش ذهنم ریکاوری میشد. . .
راضی ام به رضای خودت
راضی ام به
رضا ی تو
ولی ، اما ، اگر نمیخوام بیارم
ولی من هنوز فراموش نکردم
۱۳۹۵_۱۳۹۶_۱۳۹۷_۱۳۹۸_۱۳۹۹_۱۴۰۰_۱۴۰۱_۱۴۰۲
و الآن داریم وارد سال ۱۴۰۳ میشیم
و تار تار وجودم داره از هم گسیخته میشه
خدایا میشه تو اینهمه سیاهی بغلم کنی؟
خدایا من میترسم خیلی میترسم
از ناامیدی از درگاهت خیلی میترسم خیلی
توکل کردن به تو توان میخواد ...
میشه خودت توانشو بهم بدی؟ خیلی ترس داره که نتونی به بزرگترین قدرت جهان تکیه کنی
خدایا من خسته شدم از شک کردن
از تردید های بی مورد ...
سخته راه رو بدونی ...
راهنما هم داشته باشی
ولی به هیچکدوم ایمان نداشته باشی ...
خداییش سختهههه
خدایا هیچوقت آغوشت رو از من دریغ نکن ...
خدایا
از اینکه در برابر من سکوت میکنی و کاری نمیکنی
کلافم
یا بیا بزن توگوشم
یا دستمو بگیر تو دستات
من یه دیووووونه به تمام معنااام
هم از غم عشق تو خیسه بالشم از اشک هرشب
هم صفحه زندگیم پر از لکه ننگ خیانت به تو
و منی که از این تضاد نفرت انگیز در حال فروپاشیم
گفتم بچشون عشقتو به من چون فک میکردم اگه عاشق تو بشم تمومه اما زهی خیال باطل فقط همه چی سخت تر شد
بعد از اینکه شیرینی شهد عشقت دهنمو شیرین کرد
تلخی پشت کردن بهت رو بیشتر متوجه میشم
خدا قلبم آنقدر تو فشاره که داره میترکه
میترسم سکته کنم تو همین حال افتضاح باهات روبه رو شم
ای خدا یا منو برسون به خودت یا در عدم محوم کن من طاقت اینو ندارم که خیانتم و ذلالتم رو بروم بیاری
منم عاشق بودم منم دوسش داشتم اما خب نشد ، نشد که بشه یعنی اون نخواست.
اما اون نبود که منو سرد کرد که دیگه نتونستم رو پام وایسم که دیگه نتونستم هیچ کسو تو زندگیم راه بدم...
خودم بودم من
من بودم که فرار کردم از همه چیز، جایِ اینکه بمونم دووم بیارم زخمو بچشم که تموم شه، جاش پاک شه،
من .... من زخمو نگه داشتم با همه رفتار و اعمالم.. خ ا یک فراره از همچی..
حتی وقتایی که زنگ میزد میگفت یادت کردم دلم تنگ شده بود
من داغون میشدم داغوونه داغون
اما این بار زنگ زد هیچ احساسی نداشتم.. خوشحالم
من به سمت خدا دویدم من اون طنابو گرفتم..
امیدوارم پاره نشه.. سقوط نکنم
آدم میتونه تو هرحالتی جنبه های مثبت و منفی رو پیدا کنه
اما ما باید دنبال مثبتاش باشیم. هرچند کم داشته باشیم.
خدا هست اما پیدا کردنش با ماست.. گاهی تلنگر میزنه که چیکار میکنی با خودت پسر
اگه فهمیدی اگه شنیدی سفت نگه دار
در نهایت ترک خ ا خیلی راحته
سختی ها چیزهای دیگس که باعث میشه به خ ا فکر نکنی اصلا.
سختی یعنی نه گفتن یعنی فاصله گرفتن از خیلی چیزا که در جامعه حل شده یعنی نبودن با اکثریت.. تعارف نداریم.
اما اگه نتونستی و توجیه کردی و کنار اومدی نمیتونی از عواقبش مصون بمونی..
خیلی وقتا اتفاقایی میفته که مقصر خودتی، عجله کردی..
خیلی وقتا صبر کردن نشانه زرنگیه
فشار زیادی احساس میکنم این روزها
قطعا کار آسونی نیست ...
میخوام چشمامو ببندم و صبر کنم تا اون اتفاقی که میخوام بیفته..
ما باید اونی باشیم که دووم آورد..
که وقتی هرچی شد نگاه نکنه انگیزه داره یا اراده ای براش مونده.. باید کارشو بکنه
باید صبر کنه توکل کنه تا خودشو برای خدا ثابت کنه
همیشه وقتی اتفاقی میفتاد پناه میبردم به خ ا الان احساس خلا میکنم
اما دیگه فریب نمیخورم.. من میتونم.
اردیبهشت
چهل و چهار