سلام
دیروز یه خواب بد دیدم یه خواب خیلی خیلی بد
خواب دیدم شکستم اینقدر داغون بودم اعصابم خرد داشتم دیوونه میشدم روی این قضیه
از خواب پریدم بدنم سرد شده بود ضربان قلبم رفته بود نفس نفس میزدم یه نگاه به خودم کردم دیدم خواب دیدم خیالم راحت شد... اصلا خیلی بد بود
نیمخوام دوباره هیچ وقت دیگه به اون وضع برگردم ... خدایا شکرت
حالم داره از اون کارام بد میشه ... خدایا کمکم کن دیگه هیچ وقت تکرار نشه توی زندگیم حتی دیگه خوابش هم نبینم ... دیگه شکست توی زندیگم جا نداره ... آخرین شکستم 15 روز پیش بود و شکست بعدییی وجود نخواهد داشت...
من برای همیشه تمومش میکنم ... حتی فکر اینکه همه ی این زحمتام رو خراب کنم دیوونم میکنه
همین الانم حالم خوب نیس احساس میکنم خوابم واقعی بوده ... عذاب وجدان دارم میترسم
خدایا کمکم کن خراب نشه ...
الهـــی به امید تو
ممنون که مواظبم هسی خدای خوبم
از امروز قوی تر از قبل
................ زندگیم رو خراب نمیکنم !
یا علییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
(1392 ارديبهشت 20، 16:15)mahdi950 نوشته است: [ -> ]سلام به همه
خیلی حالم بده...
نتونستم خودمو کنترل کنم و شکستم...
بدجوری بهم ریختم
آخه کلی روزام تباه شد...
اصلا حس هیچ کاری رو ندارم...
میترسم دیگه نتونم خودمو جمع و جور کنم و دوباره بدبختی های گذشته ام تکرار بشه...
آخه بابت این کار خیلی چیزها رو از دست دادم...
داشتم خوب میشدم که دوباره به این بیماری مبتلا شدم..
از همه معذرت میخوام..
اصلا نمیدونم چی میگم
انگار دوباره تو چاه ضلالت سقوط کردم..
ببخشید......
سلام مهدی جان
حست قابله درکه خیلی هامون این رو لمس کردیم
دوتا کار میشه کرد
یکی اینکه بشینی غصه بخوری خودتو بکوبی و چند روز افسرده باشی و زمین و زمان رو بد و بیراه بگی
یکی هم این که بعد از یکم ناراحتی که نشان پشیمونی و قبیح بودن این کار باشه در صدد جبرانش بر بیای و سعی کنی ی پیمان دوباره با خدا ببندی
و جبران کنی این کارتو با انجام یک کار خیر و شروع جدید محکمی داشته باشی
مثل یه کابوس میمونه وقتی چند سال برای یک چیزی مبارزه کنی و حتی زندگی ـت رو تغییر بدی به خاطرش ولی به یکباره بهت بگن "نــه" و حتی نگن چرا نه ...
باشه قبول نه ... ما هم همین طور میمونیم ... بالاخره خدای ما هم بزرگه ...
فقط تازه به این حرف رسیدم هیچ چیزی تو این دنیا ارزش نداره ...
داداش مرد، ازين نه ها منم شنيدم، ولي الان خدارو شكر ميكنم كه اونموقع نه شنيدم.
اتفاقا توو اين دنيا خيلي چيزا ارزش داره، چون هيچ كدوم از كاراي خدا بيهوده و بي ارزش نيست،
و اين جهان هم خلقت خداس،
1- از شیطان پرسیدند: بدترین تیری که می توانی به کسی بزنی چیست؟ گفت: غرور
2- توی فیلم وکیل مدافع شیطان، وقتی شیطان بالاخره او را در دام خود کشید، به خود گفت: [غرور] گناه دوست داشتنی من
3- دارم فکر می کنم بزرگترین دلیل غفلتی که کردم، همین غرور لعنتی است، که مثل پیچک به دست و پای روحم پیچید ...
مرد عزیز نمیدونم چ اتفاقی افتاده دقیق ولی میدونم حس خوبی نداره
اما مطمئن با گذر زمان حل میشه و به دست فراموشی سپرده میشه این حست
راضی باش به رضای خدا ی سخن رانی بود از استاد فرحزاد
میگفتن که ادم وقتی کاری رو میخواد انجام بشه بهتره بگه راضی ام به رضای خدا
یعنی هر اتفاقی که رقم بیوفته من راضی ام. اینجوری نتیجه ها هم بهتر میشن
میگفت ی منیتی وجود داره که بین وجودمون با خدا قرار گرفته وقتی اون منیت رو کنار بزنیم قبول این مسائل برامون راحتتر میشه
تنهاترین سردار عزیز میدونم چی میگی خودمم برام اتفاق افتاده
فیلمی رو که میگی دیدم سکانس اخرش بود
فکر کنم ذکر یونسیه خوب باشه برای التیامت
لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين
(میتونی برای راهنمایی بهتر از مجتبی کمک بگیری)
حرف اول و آخر من اینجا وهر سایتی فقط یک جملس
جوونارو با اخلاق بد از دین زده نکنید یک رفتار تند واشتباه وسختگیرانه باعث دل زدگی از دین وخدا میشه
تو رو خدا دین رو خشک نشون ندید خدای خوبی داریم
همیشه برام سوال بوده که حضرت علی تو حکومتشون گشت ارشاد داشتن یانه؟؟
سلام
شرمنده امکان دسترسی به نقل قولو ندارم
داداش مرد:
ببین هرکسی تو زندگیش واسه هدفش می جنگه مبارزه میکنه
ک آخرش یا به نتیجه میرسه یا نمیرسه
اگه رسید ک میگیم لطف و کرم خدا بوده
و اگه هم نرسید بازم میگیم لطف و کرم خدا بوده؛میگیم خدا صلاح ندیده
قرار نیست ناامید بشیم
چون هیچ کار خدا بی حکمت نیست
الان خودتون یه نگا به زندگیتون بندازید
این راهی ک رفتید یه مزیتم داشت :زندگیتونو تغییر دادید
مطمئنم تجربه های زیادی هم کسب کردید
پس چیزی به ضررتون تموم نشده
اگه این جمله رو درک کنید "حکمتی تو کار بوده"
ناامیدیو بریزید دور،امیدتون به خودش باشه
موفق باشید
----------------------------------------
پیرو حرفای تنها ترین سردار :
غرور میتونه آدمو از عرش به فرش برسونه .....
البته هرچیزی حدی داره بنظرم گاهی اوقات غرور لازمه
ولی مهم اینه ک میتونم حدشو کنترل کنیم
---------------------------------------
شیرین و فرهاد:
حرفاتونو کامل قبول دارم
کاش یکم جامعه مونو با قبل از اینکه گشت ارشاد وجود داشته باشه مقایسه میکردن
خدایی اوضاع کدوم بهتر بود
حیف ک اینجا تاپیک درد دله نه مذاکره وگرنه....
البته چیزی هم نمیشه درموردش گفت......
------------------------------------
دوستان این روزا خیلی مشغله فکری دارم
ازتون میخوام واسم دعا کنید
هرکی این پست منو خوند واسه گشایش کارم یه صلوات بفرسته
(1392 ارديبهشت 21، 11:22)darling نوشته است: [ -> ]سلام
---------------------------------------
شیرین و فرهاد:
حرفاتونو کامل قبول دارم
کاش یکم جامعه مونو با قبل از اینکه گشت ارشاد وجود داشته باشه مقایسه میکردن
خدایی اوضاع کدوم بهتر بود
حیف ک اینجا تاپیک درد دله نه مذاکره وگرنه....
البته چیزی هم نمیشه درموردش گفت......
------------------------------------
اما م علی زمانشون دختر پسرا رو سوار اسب میکردن یا شتر ؟؟
یه حدیث هست که می فرماد انسان حریص به آنچه که منع میشه
باید برخورد ها انسانی باشه
اینطوری از خدا و دین کینه میگیرن!!!
باید تشویقی باشه نه تنبیهی حضرت علی میدونست چکار کنه
این یه التماس از رییس جمهور آیندس
نقل قول: داداش مرد:
ببین هرکسی تو زندگیش واسه هدفش می جنگه مبارزه میکنه
ک آخرش یا به نتیجه میرسه یا نمیرسه
اگه رسید ک میگیم لطف و کرم خدا بوده
و اگه هم نرسید بازم میگیم لطف و کرم خدا بوده؛میگیم خدا صلاح ندیده
قرار نیست ناامید بشیم
چون هیچ کار خدا بی حکمت نیست
الان خودتون یه نگا به زندگیتون بندازید
این راهی ک رفتید یه مزیتم داشت :زندگیتونو تغییر دادید
مطمئنم تجربه های زیادی هم کسب کردید
پس چیزی به ضررتون تموم نشده
اگه این جمله رو درک کنید "حکمتی تو کار بوده"
ناامیدیو بریزید دور،امیدتون به خودش باشه
موفق باشید
درسته باید شکر گفت ... منم میگم شکر
از خدا گلایه نکردم منم از بعضی ظاهر پرست ها گلایه کردم
مثل توهین میمونه که انسان رو از روی ظاهر جا و مقام وثروت رتبه بندی کنن و بگن چون تو پولت کمتر از اونه پس پایین تر از اونی !
به هر حال من هدف تو زندگی با این اتفاق تغییر کرد شاید روزی بابت این قضیه خدا رو صد هزار بار شکر کردم شایدم حسرت ـش تا آخر عمر همرام داشته باشم ...
زندگی هم اینقدر ارزش نداره که به خاطر هر اتفاق ـش بخوام چند روزی ناراحت باشم ... بزار هرچی میخواد بشه،بشه
از قضا روزی اگر حاکم این شهر شدم
خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد
وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد
تا نگویند که مستان ز خدا بی خبرند....
ناراحتی اعصاب؟؟
چیزی ازش نمیدونم تنها چیزی ک میدونم اینه ک اعصاب همه ی ما مثه یه ساختمون آجریه
هربار ک بهم میریزیم ،از کوره درمیریم،یکی از آجراش کم میشه؛
قطره،قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
یه دفه یه روز میبینی این بنای آجری ریخته پایین
دیگه آجری نداره
این میشه ک اعصابت ضعیف میشه و ....
همیشه از این ک آجرای بنام کم بشه میترسم
نمیدونم چیکار کنم؟؟
میدونید خیلی سعی میکنم خشمو عصبانیتمو کنترل کنم ولی ....
چی بگم؟!
مشکل من اینه ک زیر بار حرف زور نمیرم
مشکل من اینه ک تحمل شنیدن تهمتو ندارم
مشکل من اینه ک نمیتونم مثه بچه آدم بدون اینکه به اطرافینم دقت کنم ،زندگی کنم
مشکل من اینه ک نمیتونم دربرابر آدمایی ک ادعای زرنگی میکنن درحالیکه هیچی نیستن،سکوت کنم
حالا به نظر شما من میتونم با این مشکلات بازم خودمو کنترل کنم؟؟؟؟
اگه آره،چطوری؟
یه راهی جلوی پام بزارید
خدا خیرتون بده
(1392 ارديبهشت 22، 11:25)darling نوشته است: [ -> ]ناراحتی اعصاب؟؟
چیزی ازش نمیدونم تنها چیزی ک میدونم اینه ک اعصاب همه ی ما مثه یه ساختمون آجریه
هربار ک بهم میریزیم ،از کوره درمیریم،یکی از آجراش کم میشه؛
قطره،قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
یه دفه یه روز میبینی این بنای آجری ریخته پایین
دیگه آجری نداره
این میشه ک اعصابت ضعیف میشه و ....
همیشه از این ک آجرای بنام کم بشه میترسم
نمیدونم چیکار کنم؟؟
میدونید خیلی سعی میکنم خشمو عصبانیتمو کنترل کنم ولی ....
چی بگم؟!
مشکل من اینه ک زیر بار حرف زور نمیرم
مشکل من اینه ک تحمل شنیدن تهمتو ندارم
مشکل من اینه ک نمیتونم مثه بچه آدم بدون اینکه به اطرافینم دقت کنم ،زندگی کنم
مشکل من اینه ک نمیتونم دربرابر آدمایی ک ادعای زرنگی میکنن درحالیکه هیچی نیستن،سکوت کنم
حالا به نظر شما من میتونم با این مشکلات بازم خودمو کنترل کنم؟؟؟؟
اگه آره،چطوری؟
یه راهی جلوی پام بزارید
خدا خیرتون بده
شاید راه حلی که میگم یه کم به نظرتون خنده دار باشه
ولی برا خودم بار ها جواب داده
نه فقط تو این شرایط
تو موقعیت های دیگه که هزار برابر سخت تر و طاقت فرسا تر بودن
اونم اینکه
این جور مواقع
یاد روز قیامت بکنید
یاد مرگ بیفتید
به این فکر کنید که یه روزی قراره هممون بمیریم
دیر یا زود
بیشتر تاکیدم روی یاد
قیامت هست
تجربه شخصی من اینه
شاید به همین خاطره که وقتی از کسی بدی نسبت به خودم میبینم
فوق فوقش دیگه بخوام خیلی به دل بگیرم
تا اولین نمازیه که میخونم
همین که نماز میخونم و یاد مرگ و روز قیامت می افتم
جواب دادنو به دل گرفتنو ناراحت شدنو این جور چیزا که هیچی
همه چی جلو چشام بی معنی میشه
انگار این دنیا برا آدم بی ارزش میشه
دنیا برام خنده دار میشه
نه اینکه به دنیا اهمیت ندم و تلاش نکنم
نه
فقط چیزای این دنیایی یه جورایی برام خنده دار میشه
سختی هاشو راحت تر هضم میکنم
بچه ها خیلی دوستون دارم
من دارم یه ریسک بزرگ کاری میکنم...
اگه ریسکم جواب بده زندگیم عوض میشه
تو رو خدا قسم یه دعا کوچولو برام بکنید مطمعنم دعای شما فرشته ها میگیره.
مرسی از دعای خیرتون
ایشالله مادرم دست همتونو بگیره.
مرسی...