من خدا را دارم.
کوله بارم بر دوش.
سفری می باید. سفری بی همراه .
گم شدن تا ته تنهایی محض...
سازکم با من گفت:هر کجا ترسیدی ! از سفر لرزیدی.
تو بگو از ته دل: من خدا را دارم...من خدا را دارم
من و سازم چندیست... که فقط با اوئیم...
بچه ها مرگ حقه
ازتون میخوام حلالم کنید
ی وقت اگر ناراحتتون کردم
امروز نمی دونم چی شد ...
اگه الان زنده ایم
صدقه سر امام زمانه ... اگه بهمون حیاط دادن روزی دادن عمر دادن سلامتی دادن بخاطر اماممونه ما خلق شدیم برای آن بزرگواران ... ما کار خوب کنیم درجه ی آقا میره بالا کاره بد کنیم ، تو قرآن میگه دیگه هر کاری از گناه و معصیت که از شما سر میزنه عقوبت خواهید شد ... ولی ما خیلی هامون هیچیمون نمیشه ... چون آقامون صاحبون مولامون اون عقوبت رو به جون میخره ... بخاطر ما ... که ما رو عذاب ندن ... جواب ما چیه ... تا کی گناه تا کی دل آقامون رو بشکنیم ، به دلش موند یه بار وقتی به من حقیرر نگاه میکنه لبخند بزنه ... هر روز بدتر از دیروز ... کجای زندیگیمه مولام ...
کار نیک و خیر ما باعث ترفیع درجه ی مولامون میشه کار بد و شر ما باعث میشه دلش بگیره از دست ما ، بگه چقدر من بجای شماها از خدا عذر بخوام چقدر بگم خدا عذابشون نکن ... چقدر بگم خدا اینا شیعه های مان ... اشتباهشون رو بزار پای ما از اعمال ما ببخش ...
چقدر واسه شما ها اشک بریزم که خدا اینارو ببخش
عشق واقعی اینه .... اینکه رنگ و بوی عبادتمون بشه آقامون ... چقدر قشنگه نماز رو با عشق بخونیم برای اینکه آقامون برن بالا تر ... چه لذتی بیش از این عباداتمون رو به عشق آقامون انجام بدیم عمل و رفتارمون بشه مولامون ... اون موقس که خدا به این توشه ی زندگیمون یه جور دیگه نگا میکنه ... چون بوی مهدی گرفته بوی فاطمه گرفته ... دیگه پوچ نیس اعمالی که رنگ و بوی مولا بگیره ارزش پیدا میکنه
امیدوارم به حق فاطمه زهرا ... خدا توفیق بندگی به ما عطا بفرماین و بحق غربت امام علی امام زمان ازین به بعد جور دگری به این بنده ها نگاه کنن ...
دارد آمدنت دیر میشود ... دارد آن جوان سینه زنت پیر میشود
تو رو خدا بیا
گاهي آدم به جايي مي رسد كه برايش هرچيزي بي معني مي شود.
گاهي دردها دوا ندارند.
گاهي دردها آن قدر آدم را به انحطاط مي كشاند كه ديگر راهي براي بازگشت نمي ماند.
گاهي مشكلات آن قدر آدم را در باتلاق پريشاني فرو مي برد كه ديگر تلاش براي بيرون آمدن بي فايدهست.
گاهي دردها بي درمان مي شود.
گاهي تلاش ها بي نتيجه مي شود.
گاهي هدف ها بر باد مي روند.
گاهي دستيابي به اهداف مانند احياي دوباره ي يك مرده غيرممكن مي شود.
و سرانجام گاهي تمام توصيفات فوق شرح حال من مي شود.
شايد نوشتن اين سخنان مرا مقداري آرام كند.
شايد نوشتن اين ها از پريشاني من بكاهد.
اما...
خيلي سخت است، وقتي داري از درد مي ميري و بايد همه ي ناراحتي هايت را در خود بريزي! هيچ كس نيست كه تو را بفهمد. ببيند. دركت كند. ياري ات كند.
و سرانجام اصلا اهميت ندارد چه اندازه سخت تلاش كردي. قانونش اين است. بايد سقوط كني. بايد همه چيز از هم بپاشد. از نتيجه ي زحماتت فقط حسرت برايت بماند. و تو هيچ توانايي مقابله با آن نداري. هيچ توانايي براي تغيير اتفاقات نداري.
اينجاست كه احساس مي كني خيلي كوچكي. خيلي ضعيفي. خيلي حقيري. خيلي درمانده اي. خيلي در ميان آدميان غريبي. خيلي زندگي انگلي داري.
سخت نيست؟
و در آخر هم اضافه مي كنم: پريشان حالي من از خودارضايي نيست، زيرا كه هنوز پاك هستم.
منم حلال كنيد!
از مردن نميترسم از خودم ميترسم
(1392 ارديبهشت 17، 14:48)ramtin2012 نوشته است: [ -> ]گاهي آدم به جايي مي رسد كه برايش هرچيزي بي معني مي شود.
گاهي دردها دوا ندارند.
گاهي دردها آن قدر آدم را به انحطاط مي كشاند كه ديگر راهي براي بازگشت نمي ماند.
گاهي مشكلات آن قدر آدم را در باتلاق پريشاني فرو مي برد كه ديگر تلاش براي بيرون آمدن بي فايدهست.
گاهي دردها بي درمان مي شود.
گاهي تلاش ها بي نتيجه مي شود.
گاهي هدف ها بر باد مي روند.
....
..
آقا رامتین چی شده؟
چرا انقدر ناراحت و ناامید؟
برای رسیدن به هدف ها همیشه راهی هست
هیچ وقت تمام در ها به رومون بسته نمیشه
خدا با این عظمتش مگه میشه راهی برای آدم نذاره؟
خودتونو تحقیر نکنید. خدا بعد از آفرین شما به خودش آفرین گفته.
شاید ما کوچیک باشیم ولی خدای بزرگی داریم. همه چی دست خودشه. شاید شرایطی که برای شما پیش اومده مقدمه بدست آوردن چیز باارزش تری باشه. مقدمه یه موفقیت بزرگ.
هیچ وقت نمی دونیم چی در انتظارمونه.
توکلتون به خدا باشه.
زشتی و زیبایی درون خود ادمه
وقتایی که پاکم
همه ی اطرافم قشنگه
خدا همه اش خیر برام مقدر میکنه
سختی ها یه جور توجه خداست به من
آدم حساب کردنم
اما وقتی میشکنم
مثل الان
همه چیز زشت میشه
لپ تاپی که مسلخ طهارتم شده
چشمی که میخ های داغ در اونها فر رفته
دستی که به رعشه افتاده
سینه ای که سنگین شده
اخلاقی که صد رحمت به سگ شده
بوی عرق مشمئز کننده ای که زمین تا آسمون با عرق یه کارگر شریف زحمت کش یا یه دانشجوی کوشا فرق داره
اون آتش رو خاموش میکنه و این خود آتشه
تصاویر کثیفی که منو به استهزا میکشن
خدایی که به تصور یا توهم من میخواد ازم انتقام بگیره
از شکستهایی که نمیدونم چرا اغلب سر بزنگاهه
انگار حساس ترین زمان رو انتخاب میکنم برا شکست و میشکنم
گریه ای که خودم هم باورش نمیکنم
توبه ای که اوهن من بیت العنکبوته
کاش کاش کاش
یکی بود یک نبود
خدا بود
و بنده اش بود
و خدا با بنده اش بود
و بنده اش با خداش بود
و خداش میگفت اگه بیای میبخشمت
و بنده اش میگفت اگه نبخشیم هم میام
خدایا! تو در و دیوارم
اگه پاک بودم
سخت و آسون زندگیم
از لطف خودت بود
از اون بهتر نمیشد
وقتی میشکنم
همه چیز مبهم میشه
از فکر نتیجه ی کنکور له میشم
چرا؟
چون سه روز قبلش شکسته بود
با اونکه خودت توبه رو بهم الهام کردی
همش میگم اگه بد شه
جریمه ی اعمالم بود
نتیجه ی مستقیم اعمال زشتم بوده
ناکامی های زندگیم برام میشه کابوس
نمیدونم کجای دلم بگذارمشون
واقعا این فکر به دنیاست که سر همه ی خطاهاست
وقتی صبح تا شب ذهنم شده نتیجه ی کنکور
چه توقعی از پاک بودن دارم
یه جور سیکله
گناه باعث میشه موفقیتت کم بشه و هر حادثه ای که برات پیش بیاد گیجی که حکمته یا نقمت
این مشغولیت وابستگی رو به دنیا زیاد میکنه و باز گناه
چقدر آدم که دیرتر از من اومدن به اینجا و پاک شدن
من هنوز نتونستم از گناه کنده شم
چشم های کاسه ی خون از گریه و گناه
دست های نجس
بدن بد بود
پای سست شده
نفس اماره ی قوی شده
دست لرزان
اخلاق افتضاح
عقب موندگی در زندگی
به هم ریختن خواب
خاطرات حرام
سری که دوست دارم بزنم تو دیوار
دیواری که دور تا دور قلبم رو گرفته
عقلی که پرش کنده شده
دوری از خدا
اینها حاصل " دست رنج " یه گناهکاره
دیگه نمیدونم چه اتفاقی باید بیفته که من برای همیشه ترک کنم
وقتی شروع کردم به روزه های پشت هم
چون یه سنت شکنی کرده بودم
فکر میکردم این دفعه دیگه فرق داره
اما باز هم گیر افتادم
سلام داداش
ممنون از حرفات واقعا یه دلم اثر کرد
ممنون از امضات
فکر کنم از ابوحمزه است
حسب حال منه
لطف حق با تو مدارا ها کند ... ولی خدا نکنه که بی شرمی من از حد بگذره
انقدر گناه رو گناه جمع کردم که شدم مثل آبکش
هی تو فکر میرم که اگه اتفاق بدی برام بیفته به خاطر گناهمه یا نه
توی لیست افراد آنلاین
خانم مسافر کوچولو رو دیدم
یکی از بدترین عوارض خودارضایی اینه که ببینی همچین آدم استواری رو
و بخوای فرو بری تو زمین از فرط کثیفی و بدبختی
اقا حسام خاطرات کانونو می نوشتید؟
بابا دمتون گرم
عیب نداره ناراحت نشید
شایدم چیز بدی نخونده
نگران نباشید
ما تو شرایطی هستیم که که نگرانی برامون خوب نیست
پس بی خیال
باشه؟
(1392 ارديبهشت 17، 21:04)hesam313 نوشته است: [ -> ]یعنی فردا میخواستم برم جمکران
از اعصاب خوردی با بابامم بد صحبت کردم
وای خاک برسرم
دیگه قید جمکارانو میزنم
لعنت واقعا لعنت
چقد من بد شانسم
آقا حسام آروم باشین
بلند شین برین از پدرتون معذرت بخواین روشو ببوسین.
پدر دلش بزرگه می بخشه.
فردا هم برین جمکران
این توفیق رو از خودتون نگیرین
برا ما هم دعا کنید اونجا
بچه ها هر که رفت جمکران من رو هم دعا کنه. چون من اسمم با اسم امام زمان یکی است ولی اونقدر گناه کردم که اصلا روم نمیشه بگم امام زمان سلام و راه شهر ما هم تا جمکران خیلی زیاده
التماس دعا به کسانی که میرن جمکران. برای ما هم دعا کنین