سلام حمید خان
من هم گاهی اوقات (بیشترش
) اینطوری میشم
ولی از موقعی که ذکر میگم ازخدا کمک میخوام آرومتر شدم
خیلی آرومتر
مخصوصا موقعی که باید جواب بدم سریع ذکر میگم و آروم میشم و به مرحله بعدی نمیرسه الحمدالله
واقعا برخی موقعها اصلا پدر و مادرها مواظب رفتارشون نیستند
هر برخوردی میکنند و انتظار بازتابش رو هم ندارند
ما هم که باید صبوری کنیم
چه کار کنیم وگرنه حصرت دوست دلگیر میشه ازمون
سلام
به نظر من یه چند دقیقه بسینید و تمام کسایی که از دستشون ناراحتید رو به یاد بیارید و ببخشید.
من خودم این کار رو کردم. خیلی خوبه.
سلام
دلم گرفته
گریه گرفت اصلا نفهمیدم اشکم چه جوری اومد تا همین الان خوب بودم اما همین الان ...
هیچوقت خودمو نمی بخشم هیچوقت
واسم دعا کنید که خدا ببخشتم
آدم یه وقتایی میمونه چی بگه هر کس واسه خودش اعتقاداتی داره
خوب آدم دلش میشکنه کسی اونا را زیر پا بذاره
هر چند این اعتقادات به نظر مسخره بیاد
ولی اعتقادات یه آدمه حداقل به خاطر شخصیت اون آدم نباید اعتقاداتشو زیر پا گذاشت
[/
سلام
چند هفته ایه اصلا با بابام نمی تونم کنار بیام، اصلا درکم نمی کنه، هر روز خوردم می کنه
من هم روز به روز تنها تر می شم.
دوست ندارم بگم خسته ام
دوست ندارم بگم کلافه شدم
سرم درد میگیره وقتی به گذشته فک میکنم
کاش میشد به عقب برگشت
(1391 تير 25، 20:04)رکســــانـا نوشته است: [ -> ]دوست ندارم بگم خسته ام
دوست ندارم بگم کلافه شدم
سرم درد میگیره وقتی به گذشته فک میکنم
کاش میشد به عقب برگشت
نچ نداریم ازین حرفاااااااااااااااااااااااااااااا
سر بالااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
پیش بسوی آینده
گذشته رو بیخیال
آینده رو می سازیم
اون طوری که دوست داریم
اون طوری که بایددددددددددددددد
میگم این بابا مامانا هم حرف حرف خودشونه هاااا
یه کار از آدم میخوان کلی عجله و بدو بدو میکنن به آدم
ولی خدا نکنه یه چیز کوچیک ازشون بخوای
هزار بهونه میارن،هی این دست اون دست میکنن،جونه آدمو به لبش میرسونن
حالا مامانه یه کم بهتره ولی بابائه به هیچ صراطی مستقیم نیست
کاری هم نمیشه کرد
رکسانا خانوم برگردید به گذشته که چی بشه
بی خیال بابا
گذشته ها گذشته هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته (یه وقت فکر نکنین این شعر کپیه ها
)
(1391 تير 25، 23:07)مریم .. نوشته است: [ -> ]یه زمانی تا دلم می گرفت اولین گزینه م برا سبک شدن این تاپیک بود،اما الان
قدرت توضیح دادنم ندارم......فقط دارم دق می کنم....دیروز و امروز از بدترین روزای عمرم بودن
خدایااااااااااااااااااااااااااا چرا؟؟؟ چرا آدم بیخودی مثل منو خلق کردی آخه؟؟ ها؟؟؟
دلم می خواد زندگیم تو همین نقطه تموم شه
چرا آخه؟
مگه چی شده؟
اگه نمیدونید چرا ، مطمئن باشید کار شیطونه، این نا امیدی رو شیطون انداخته تو دلتون،بهش توجه نکنید ،زود برطرف میشه
میگم نمیدونم حرفی که میخوام بزنم درددله یا نه
ولی گفتم اینجا بنویسم
دقت کردید تا آدم از خودش یه تعریفی میکنه یا مثلا یه ویژگی خوبشو برای بقیه به زبون میاره به هفته نمیکشه اون خصلت رو از دست میده
من هزار بار برا خودم پیش اومده
تا در مورد یه چیز خوب از خودم تعریف کردم خیلی زود اون چیز رو از دست دادم
تو همین کانون چند هفته پیش دو سه نفر احساس کردم دارن از خودشون تعریف میکنن،خیلی براشون نگران شدم گفتم نکنه اینا هم مثل من این خصلتایی که دارن میگن رو از دست بدن
یعنی پنج شیش روز نگذشته بود که دیدم اون دو تا دوستمون دقیقا ۱۸۰ درجه تغییر کردن
میگم هیچ وقت از خودتون تعریف نکنید
من که خودم به شخصه میترسم از خودم تعریف کنم
یا یه چیز دیگه اونم اینکه
اگه برنامه ای دارین هیچ وقت در موردش با کسی صحبت نکنید،نمیدونم دلیلش چیه ولی تا در مورد برنامه هام با کسی حرف میزنم هیچ کدوم از برنامه هامو انجام نمیدم
به نظرم هر چی چراغ خاموش تر حرکت کنیم خیلی بهتره
میخوام نظرتون رو بدونم
با نظرم موافقید؟
اگه آره یه تشکر بزنید برا این پستم
(1391 تير 25، 21:22)Hossein422 نوشته است: [ -> ]میگم این بابا مامانا هم حرف حرف خودشونه هاااا
یه کار از آدم میخوان کلی عجله و بدو بدو میکنن به آدم
ولی خدا نکنه یه چیز کوچیک ازشون بخوای
هزار بهونه میارن،هی این دست اون دست میکنن،جونه آدمو به لبش میرسونن
حالا مامانه یه کم بهتره ولی بابائه به هیچ صراطی مستقیم نیست
کاری هم نمیشه کرد
خدایا غلط کردم
زود قضاوت کردم
خیلی ام دوسشون دارم
واقعا نمیتونستن
الان که فهمیدن میتونن خواستمو بر آورده کنن به ساعت نشده برام انجامش دادن
بچه ها ببخشید من زیاد پست میزنم
کی میشه من دستم به دهنم برسه و بتونم خرج خودمو در بیارم که واسه رفع حاجاتم جز به خدا رو نزنم
خدایی که با اینکه منّتش همیشه رو سر آدمه ، ولی بی حساب و بی منّت میبخشه
بر خلاف به اصطلاح آدم ها که واسه هر کار کوچیک و بزرگی که میخوان بکنن هزار منّت به سرت میذارن!
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منّت دونان دو صد من زر نمی ارزد!