سلام داداش جون
مرد مجاهد هستم، روسیاه ترین کانون؛
اما
به خدا امیدواریم
نه اینکه متوهم باشیم و فکر کنیم خوبیم و لایقیم و زشتیهام رو یادم بره
به خاطر اینکه خیلی بده که آدم بدیهای خودش رو به مصاف رحمت واسعه ی خدا بفرسته فکر کنه اینا میتونن اون نور دربرگیرنده رو مانع بشن.
یه چراغ کوچولو از رحمتش که خورشید باشه
به سیاه و سفید و کوچک و بزرگ و خوب و بد نگاه نمیکنه
به همه میتابه.
از همین نور حیات بخش جوانه های کوچیکی از خاک در میان که چندی بعد سر به فلک میکشن.
حالا اون رحمت واسعه اش، کی گزینشی عمل کرده؟
ببار ای ابر بهار!
خدایا! از من به همین اندازه فهمم که میفهمم رحمتت از سیاهی من بزرگتره بپذیر؛
گناه نفهمم کرده؛
خودت رشدم بده ...
از رحمانیتت بهره بگیرم و در سایه ی رحیمیتت آروم بگیرم.
خوشبحال این دل صاف و ذهن آزادت مرد مجاهد
خدا بهت خیر بده و رشدی که می خوای نسیبت بشه
من حرفی ندارم در مقابل حرفات
ببخش
شاید صلاح کارت در این بوده که مخالفت کنن
و اینکه سعی کن یکی پیدا کنی هم سن خودت و ترجیحا چند سال کوچیکتر ، معمولا زن که از شوهر بزرگتر باشه میخاد اعمال قدرت کنه
یا اینکه بگه من بیشتر میدونم و این دقیقا چیزیه که هیچ مردی نمی تونه تحمل کنه
، پس زیاد هم ناراحت نباش ، شاید صلاح کارت در این بوده که مخالفت کنن
تو زندگی سر تصمیم گیری های مهم ممکنه به مشکل بخورن، مثلا سر بچه دار شدن ، یا سر کار رفتن خانوم ، یا خیلی موارد دیگه
نقل قول: سلام
بازم من :(
امروز مادر بنده برای هماهنگی خواستگاری تماس گرفته بود
(دخترخانوم 5 ماه از من بزرگترن)
پدرشون سر این اختلاف سن مخالفت کردن و البته شخص خودشون
یه خانواده خوب دیگرو از دست دادم
یه حسی بهم می گه انقدر کوله بار گناهام زیاده ، روزی های عالی و خوب از من دریغ می شه ( خب حقم داره ، من کجا و دختر پاک کجا ؟
کسی باید با ایشون ازدواج کنه که خوشبختش کنه نه من )
داداش ناراحت نباش....قرار نیست که هرکاری میکنی درست بشه سریع....اصلا قبل ازدواج باید سختی باشه تا حال بده....اگه همینطوری بگن
بیا مال تو که بد میشه!
بعدشم همه چیرو به گناه ربط ندید...این همه ادم گناهکار که بنز سوار میشن! خدا یعنی اونارو بیشتر دوس داره؟
تا حالا ندیدی یه اقای معتاد یه خانومی رو بدبخت کنه؟
یه دوستی بود که میگفت خدا کسایی که تو دنیا پاکترن گناهاشونو همینجا جبران میکنه تا پاک برن اون دنیا...
دیدید بچه های کوچیک با مامانشون دعوا میکنن میرن بیرون با مخ میخورن زمین؟!
اینجا دنیاست...ممکنه خیلی چیزا نا عادلانه باشه...ایشالاه به جایی میرسی که دست چند نفر دیگرم میگیری....
(1394 خرداد 1، 21:14)Tavvab نوشته است: [ -> ]سلام
بازم من :(
امروز مادر بنده برای هماهنگی خواستگاری تماس گرفته بود
(دخترخانوم 5 ماه از من بزرگترن)
پدرشون سر این اختلاف سن مخالفت کردن و البته شخص خودشون
یه خانواده خوب دیگرو از دست دادم
یه حسی بهم می گه انقدر کوله بار گناهام زیاده ، روزی های عالی و خوب از من دریغ می شه ( خب حقم داره ، من کجا و دختر پاک کجا ؟
کسی باید با ایشون ازدواج کنه که خوشبختش کنه نه من )
سلام به همه
اول یه چیز بگ یکم روحیتون شاد شه
یه روز یه نفر به پدرم زنگ زدن
مکالمه اونا:
-سلام بله بفرمایید.
-شرایط پسرتون رو بفرمایید.
-سربازی رفتن؟
-دانشجو؟؟؟
-ایشون چند سالشونه؟؟
-خانم دختر من دارن فوق لیاسنسشون و میگیرن
-بحثم سنشونه!!!
من (داشتم از کنجکاوی میمردمممممممممممممممممممممممممم)
-باور کنید دختر من 27 سالشه!!!پسر شما فقط 23 سالشه !!!
خلاصه تلفن قطع شد.
من فهمیدم یه بنده خدایی من و تو خیابون دیده و خلاصه کاراگاه بازی کرده و شماره بابا رو پیدا کرده
بعد نمیدونم دقیقا فکر کرده من چند سالمه که به اون که 23 سالشه میخورم
حالا شما جناب تواب
دو حالت هست
1- به نظر دکتر فرهنگ که من خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی قبولشون دارم پسر زمانی که 30 سالش بشه میتونه دختر هم سن انتخاب کنه
و قبلش باید تفاوت سنی باشه و دلیلیش رشد عقلی دختر و پسره
مثلا پسر 25 ساله باید با یه دختر 20 ساله ازدواج کنه
البته اگر شما فکر میکنید شامل این قانون نمی شید برید مرحله 2
2- اگر فکر میکنید گزینه ی مناسبیه پیگیری کنید.
باز تماس بگیرید و بخواید که یکبار برید خواستگاری
ادم اگه چیزی رو بخواد باید براش تلش کنه نه اینکه با یه نه شنیدن بشینه زانوی غم بغل کنه !!!
خلاصه که خودتون شرایط و بسنجید و باور کنید فقط مرگه که چاره نداره
m12
گاهی باید همه چیز و رها کرد .
اقا یه چیز بگم چند روز پیش یه خوانواده اومدن خونمون دسته جمعی برا اینکه خونمونو ببینن که واسه فروش بود ... خونواده خیلی خوبی میومدن یه دخترم داشتن دوسال از خودم کوچیکتر 19سالش بود ....منم خوشم اومده بود از دخترخانومشون بعد که رفتن که رفتم به مامانم گفتم (برا اولین بار):مامان بریم خاستگاری اون دختره.....
مامانم پنج دقیقه خندید... بعد گفت :ساکت باش بشین درستو بخون بچه! دیگه هم نبینم از این صحبتا کنی!
من بدم و این خوب است هیچ بد نیست که هرگز خوب نخواهم شد. همین که هستم را دوست دارم
رالف خرابکار
دقیقا مشکل جامعه ما همینه که وقتی جوونی تقاضای ازدواج می کنه ، چنین برخوردی باهاش می شه و به مرور باورش می شه که بچه ست
بعد میان میگن سن ازدواج بالاست چون تازه اون موقع طرف متوجه می شه که داره از بچگی در میاد ؟؟؟؟؟؟؟
واقعا متاسفم
واقعاً متاسفم واسه تسهیل ازدواج واسه جوونا.... تو فامیلو درو همسایه هم... سن که هیچ اگه سرکارنباشیو نامزد کنی انگار یه کار ضایع و خلاف عرف کردی!
پست خانوم میتوانم چرا غیب شد؟
جدی جان ، ما باید سعی کنیم طبق قرآن حرکت کنیم و اهل بیت اصلا مهم نیست دیگران چی فکر کنن .
من خودم همین لان با کلی مشکل رو در رو شدم ، یکیش همین موضوع ازدواجه و اشتغال ، خیلی دارم عذاب می کشم و به خدا ارامش ندارم دو خط کتاب بخونم باورت میشه ؟؟؟ همش بی قرارم و ذهنم درگیر
وسوسه های شیطان رجیمم که بماند :smiley-yell:
نمیدونم با این وضع شبکه هایهای اجتماعی و تاثیرات بد ماهواره و فیلم های هالیوودی ...در وضعی که اکثر بچه های باحال دانشگاه و مدرسه و... اونجورین .در وضعی که ازدواج سخته وَ در وضعی که بجای کار که سازندست باید واحد پاس کرد ...نمیدونم پدرمادرا چرا انقدر به فکر تحصیلات وَ بعدش کاربا حقوق بالا اند. نه به فکر شخصیت فرزندِوَ پاکی اش...من حتی به پدرم گفتم که چه بیماری دارم... گفتم من باید هرروز ورزش کنم هرروز مسجد برم باید درست شم الان در وضع خوبی نیستم... اما پدرم عجیبه که این چیزا براش مهم نیست!
نمیشه تواب جان افراد فرق میکنن خیلیا مث من نمیتونن برخلاف خونواده عمل کنند.پدر وَ مادر من هردو فوق لیسانس اند انتظار تحصیلات عالی دارند از من به خواسته های دیگه ام توجه نمیکنند حتی اگر حالم بد چشام کور وَ سینه ام دردالود باشه.