خوب بیشتر پست میدم تا بیشتر آشنا بشیم
خوب دیگه جنگ و دعوا تعطیــــــــــــــل
دوستان به احترام برادر رز زرد گرامی و خواهر سهای عزیز... دیگه جر و بحث نمیکنم راااااه کاااار ارائه باید داد مگه نه؟ پیش به سوی راه کار!
اراده جان/خان (نمیدونم کدومی!) مرفه بی درد چه حرفیه عزیز! قهرمان شدن که سخت نیست قهرمان موندن سخته، پس تازه سختی ها شروع شده! تو میتونی
دوستان این صحبتها مستلزم اینن که مفصل باز بشن و فقط با اشاره به یه قسمت از اون جز ایهام و اشتباه برداشت کردن دیگران چیزه دیگه ای در بر نداره !!
جان ماكسول میگه که
اگر در تيمي حالت گذشت نباشد، به زودي آن تيم دچار آسيب و زيان خواهد شد.
این روزها میگذرن !! تنها دوستی و محبته که پایدار می مونه !!
من به فکر اون تازه واردایی هستم که با دلی شکسته میان و یکی از اولین جاهایی که میان همین تاپیک هستش !!
شما هم فکر کنین که پستای شما قرار خونده بشه توسط اونا !!
سلام.میشه منو دیگه محروم نکنی.شروینم.بذارین راحت حرفمو بزنم
سلام دوستان
میخواستم یه درد دل بکنم
اون 10 روز ترکم خیلی عذاب کشیدم چون سمت خدا نرفتم
ولی این بار با اینکه 4 روز طاقت آوردم ولی خیلی راحت بودم چون هر روز چند صفحه قرآن میخوندم ولی به نظرتون چرا تاثیر آنچنانی نداشت؟؟
مثلا با یه صحبت کردن با دختر نتونستم جلوی خودمو بگیرم!
مثل یه جرقه ی کبریتی بود که یه نبار پر از علف خشک رو صرف چند دقیقه به باد داد!
من نمیگم قرآن معجزه میکنه خب منم نمیتونم هر زمان تسبیح دست بگیرم و یاد خدا باشم!
فقط میتونم بیشتر از شماها عبادت کنم!
مثلا به علاوه نماز قرآنم بخونم!
ولی تا دیشب همه چی داشت خوب پیش میرفت که اون اتفاق افتاد!
ولی منظور من میدونی چیه؟
منظورم اینه که انقدر باید قوی باشم و نفسم پاک باشه که با یه صحبت کردن با دختر تحریک نشم و کار دست خودم ندم!
قرآن میتونه این کار رو برا من بکنه؟؟
چه جوری؟
میشه راهنماییم کنید؟؟
پدرام جااان !!
انسانها با هم متفاوتند و بر اساس این تفاوته که هر کسی بهترین فرد واسه کمک و راهنمایی خودشه تو بیشترین حالات !!
اما در کل
تو باید اول به این باور و شناخت برسی که چه کارهایی می تونه تو رو از مسیر اصلی منحرف کنه !!
چه کارهایی هیزم واسه این آتیشی هستن که تو سعی داری خاموش نگهش داری !!
وقتی هیزم تو اتیش میریزی و هی شعله ور می کنی و به قول خودت جرقهه رو می زنی دیگه گاهی مهار اون سخت و غیر ممکن میشه !!
پس نباید انتظار داشته باشی که هر اتیشی رو که روشن می کنی بعدش خاموششم می تونی بکنی که اگه اینجوری فکر کنی همیین میشه !
امیدوارم اصل مطلب رو رسونده باشم
میدونم میفهمم!
ببین خسسته جان یکی از این هیزم ها 100 در صد تو زندگی من دوستی با جنس مخالفه!
ولی خودم شعلش رو تحریک میکنم!
مثلا دارم معمولی با یه دختر حرف میزنم این که جای تحریکی نداره ولی خودم یه کاری میکنم که به سمت تحریک شدن کشیده بشم!
یا ناخودآگاه وقتی دارم با دختر حرف میزنم دستم میره اونجا
خب ببخشید مشکل دیگه باید مطرحش کرد!
در صورتی که اگه حتی معمولی هم با یه دختر حرف بزنم شاید برام مشکلی ایجاد نکنه!
خودم چند تا راهکار رو در ارتباط با دختر میخوام کنترل کنم!
1-اینکه تو خونه با دختر حرف نزنم!
2-ارتباطمو محدود کنم فقط در حد یه دوستی ساده!
نظر شما چیه؟
من که میگم دور دوستی با جنس مخالفو یه خط قرمز و پر رنگ بکشین
هورا خانوم حرف شما کاملا درسته ولی اگه روابط کنترل شده باشه مشکلی ایجاد میشه؟؟
من میگم مشکل خودم هستم،باید طرز تفکرم رو نسبت به این قضیه درست کنم!
به نظرم اصلا نیازی به این دوستیا نیست
مگه اینکه مثل مردم عادی که با هم در ارتباطن مثلا یه همکار خانم داشته باشی توی محل کار و ارتباطی به اون سبک(یعنی همکار نه دوست) باهاش داشته باشی که خب فکر می کنم این ارتباطا حتی شاید لازم هم باشه
ولی اینکه صرفا با یه دختر دوست بشی ! خب که چی بشه؟ اصلا چه هدفی پشت این دوستی هست؟ به نظرم چون هدف خاصی وجود نداره ناخودآگاه منحرف میشه و به سمتی کشیده میشه که نباید ... یعنی حتی چه بخوای چه نخوای فکرت هم به اون سمتا کشیده میشه
این نظر منه البته
موفق باشین
به نظر منم اگه واقعا میخوای ترک کنی باید دور دختر جماعتو خط بکشی
باید تصمیت واسه ترک جدی باشه تا بتونی خودتو محدود کنی دراین موارد
مشکلی نیست تواب جان هیچ کسی یادی از این فقیر بیچاره ها نمیکنه.اما انشالله وقتی پاتون رسید به سوریه ما رو از یاد نبر.ممنونم