گفتم به دوست از چه نهانی ز دیده ام ****** گفتا که بس بی ادبی از تو دیده ام
گفتم به دوست هزار راز نهان در دل من است ****** گفتا نگفته را ز دهانت شنیده ام
گفتم به دوست توبه کنم از گناه خویش ****** گفتا به غیر توبه شکستن ندیده ام
خدای مهربان
به خاطر همه سختیهایی که در این چند سال کشیدم شکرت
به خاطر این همه بی وفایی ها که دیدم شکرت
به خاطر این همه سال تنهایی شکرت
چون تا اگه ندیده بودم این همه سختی هارو خوبی های گلم و معرفتش و وفا داریش رو نمی تونستم درک کنم
خدا یا شکرت
[highlight=#ffffff]
[highlight=#ffffff]زندگیم داره از دستم میره. فقط به خاطر خ.ا. !!! کمک! بچه ها شما یه راه حل بدین...[/highlight]
[highlight=#ffffff][/highlight]خسته شدم از بس زندگیم با این لعنتی گره خورده!
یه راه حل بدین. نمیدونم... یه چیزی که من بتونم بذارم کنار اینو.
اگه نتونم مجبورم خیلی چیزای سخت رو تحمل کنم.
[highlight=#ffffff]
این راه حل ها این چیزا همه چی برام تکراری شده.
گناهام... پشیمونیام... حرفام همه چی برام تکراری شده...
فکر کن... بعد از یه مدت طولانی چشماتو باز کنی ببینی سرجاتی هنوز.
مثلا بعد 6-5 سال هنوز همونجایی هستی که بودی.
تازه اگه خوشبین باشی. میگی سر جاتی.
ولی راستش هر روز رفتی عقب! پس رفت!
[/highlight][/highlight]
سلام
دایی محسن از ته دل برات آرزوی خوشبختی میکنیم
رایتوس جان
چرا اینجوری میکنی با خودت
خب گل پسر تو علمشو داری عملشم هم داشته باش
راه حل رو خودت بهتر از ماها بلدی شرایط خودتو فقط خودت میتوی به خوبی درک کنی و خدای خودت
ماها فقط میتونیم در حد یه استارت و یه جرقه و یه روحیه باشیم برات
این خودتی که باید بندازی تو دنده ترک
تو تالار تجربیات هم نکات زیادی هست که خودت هم تا حدودی بلدی
اگه ناراحتی باعث شکستته
میتونی هر روز مثلان یه رب نیم ساعت یه ساعت بری فضای سبز و هوای ازاد
میتونی بری باشگاه یا ورژش کنی که انرژی اضافه ات گرفته بشه
و یه گله کنم ازت اورژانس کانون برای دکور نیستا
هر وقت وسوسه شدی اون اعلام کن ببین چند نفر میریزن رو سرت برا کمک
هر روز مقداری مطالعه داشته باش
افکارت رو کنترل کن نگاه رو کنترل کن تا قبل از اینکه اونا کنترل کنن مارو
تالار شاد شاد سر بزن
فعالیتت خیلی کم شده حضورت توی کانون خوبه به نسبت اما فعالیتت کمه!
فعالیت های مذهبی
مهمترین چیز میدونی چیه؟
تنبلی رو باید کنار بذاریم
و این روش رو هم امتحان کن
هر وقت وسوسه اومد سمتت که بگه بشکن بهش بگو باشه فردا الان حسش نیست!
هر روز همین کارو بکن
دقیقان مثل الان من که میخوام سهم قرانمو بخونم هی میگم باشه فردا
یادت باشه اگه 99 بار زمین خوردی بازم برای 100 امین بار با توکل به خدا پاشو از جات
برات آرزوی موفقیت دارم
..................
یا علی
داداش رایتوس
کاملا درکتون میکنم چون خودم دو ساله همون جایی ام که بودم!
الان مطمئن شدم که یه جای کارم حسابی می لنگیده که اوضاعم اینجوریه
---------
تصمیم دارم به تغییراتی تو روزمره گی هام و عادتهای فعلی ام بیارم و یه تکانی به خودم بدم
باید شرایط رو دوباره تحت کنترل خودم بگیرم
به شمام همین پیشنهاد رو میکنم
سلام
بچه ها
به جاي اينكه اينقد به تاريكي لعنت بفرستيم
يه شمع روشن كنيم
فقط يه قدم به سمتش برداريد
بعد ديگه تو آغوششين
...................................
زائري بارانيم...
آقا؟!
پناهم ميدهي؟
واقعا من این هفته وقتی با گلم داشتم صحبت می کردم به این زهره مار فکر می کردم
خیلی پشیمون بودم از تمام این سالهام و خیلی احساس شرم و خجالت داشتم بخاطر این کارم نه می تونستم بگم نه می تونستم مسئله رو با خودم حل کنم
یک لحظه به این فکر کردم که خدایا
من جلو بنده تو اینقدر از یاداوری گناهم خجالت می کشم
چه جوری این کار رو چندین سال در حضور تو انجام دادم و شرم نداشتم
خدا خیلی بزرگه !!
من که نمی خواهم دیگه این حس رو تجربه کنم ،
یا امام رضا کمک کن که دیگه این حس رو نداشته باشم
(1390 بهمن 3، 3:11)righteous_40 نوشته است: [ -> ][highlight=#ffffff][highlight=#ffffff]زندگیم داره از دستم میره. فقط به خاطر خ.ا. !!! کمک! بچه ها شما یه راه حل بدین...[/highlight]
[highlight=#ffffff][/highlight]خسته شدم از بس زندگیم با این لعنتی گره خورده!
یه راه حل بدین. نمیدونم... یه چیزی که من بتونم بذارم کنار اینو.
اگه نتونم مجبورم خیلی چیزای سخت رو تحمل کنم.
[highlight=#ffffff]این راه حل ها این چیزا همه چی برام تکراری شده.
گناهام... پشیمونیام... حرفام همه چی برام تکراری شده...
فکر کن... بعد از یه مدت طولانی چشماتو باز کنی ببینی سرجاتی هنوز.
مثلا بعد 6-5 سال هنوز همونجایی هستی که بودی.
تازه اگه خوشبین باشی. میگی سر جاتی.
ولی راستش هر روز رفتی عقب! پس رفت!
[/highlight][/highlight]
رایتوس
چرا از ما کمک میخوای ؟
فقط خودتی که میتونی به خودت کمک کنی ان شاالله
نمیخوای اینطوری ادامه بدی ؟
نمیتونی بازم بشکنی؟
نمیخوای زندگیت از دست بره ؟
هاااااااااااااااااااااااان؟
مطمئنّیییییییییییییی؟
مطمئنّییییییییییییییییییییییییییییییی؟
مطمئنّیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پس بسم الله !
شروع کن !
شروع کن به مقاوت !
بجنگ!
بچنگ!
تا کی میخوای تسلیم اون شیطان لعنتی و این نفس پست و پلید بشی هان؟
بجنگ!
بجنگ!
بجنگ!
بسم الله بگو و جنگتو شروع کن
یا علی!
سلام
خیلی دلم میخواست امروز مشهد بودم
خوش به حال اونایی که الان اونجان.چندساله که قسمتم نشده برم.بچه های مشهد اگه کسی اینجا هست نایب الزیاره ما هم باشه.التماس دعا دارم خیلی خیلی زیاد
سلام
نقل قول: بچه های مشهد اگه کسی اینجا هست نایب الزیاره ما هم باشه
مونا جونم..
نیم ساعت پیش یکی از گلهای کانون ک مشهد هم هست ب من زنگ زد و گفت ک سلام همه رو رسونده..
نائب الزیاره بوده..
همینجا از طرف همه بچه ها ازش تشکر میکنم و براش بهترین ها رو از خدا میخوام..
ان شاء الله ب زودی رزق هممون بشه پابوسی آقا..
اسم اون بچه گل رو هم نمیگم! اگه خواست خودش بگه..
در پناه خدا..
یاعلی.
چه رسم جالبی ست ... محبتت را می گذارند پای احتیاجت
صداقتت را می گذارند پای سادگیت
سکوتت را می گذارند پای نفهمیت
نگرانی ات را می گذارند پای تنهاییت
و وفاداریت را پای بی کسیت..!
و آنقدر تکرار می کنند که خودت باورت می شود
اما باور نکن
نه تنهایی، نه بی کس و نه محتاج ...