چکاوک خانم چی شده؟!
ما براتون دعا می کنیم
دوستان خدا خیلی عاشقه ...
برای همین عشق رو در وجود ما انسان ها قرار داده ...
نعمتی که به هیچ بنده دیگری نداده
پس این عشق را در بهترین جا مصرف کنیم
این عشق را برای خود خدا صرف کنیم
عاشق خدا باشیم چون خدا خیلی عاشق ماست
لاکی لوک جان
ببین این دنیا ظرفیت اینو نداره که صدا و چهره خدا رو از طریق حس بویای یا شنوایی درک کنیم
هم به خاطر محدودیتهای بدنمون و هم به خاطر محدودیت های دنیا
توی یه فیلم بود مرده میگفت که میخوام خدارو ببینم
شاکی بود تا این که صدایی اومد
و آینه شکست صدا گفت او تکه کوچیک آینه رو بردار
مرده برداشت گفت خودتو تو اون به من نشون بده مرده هر کار کرد گفت نمیشه امکان نداره
صدا گفت خب این دنیا هم همین محدودیتو داره
یه چیزایی تو این مایه بود
..................
یا باری
داداش لوکی
خدا با ما حرف زده
اگه شاعرانه بخوای حساب کنی خدا با تمام چیزهایی که آفریده داره با ما حرف میزنه
اگه بخوای دینی حساب کنی خوب تو قرآن و احادیث با ما حرف زده
اگه هم بخوای حرف زدن به صورت مستقیم رو حساب کنی من شخصا خدایی که بتونم صداش رو بشنوم ببینم یا لمسش کنم نمی پرستم
حالا خود دانی
(1390 شهريور 31، 23:00)lukylouk نوشته است: [ -> ]ای کاش خدا به جای کمک کردن ،باهام حرف می زد. خدای من ... .
آخ چقدر این احساسو تجربه کردم
ولی با این وجود خدا رو میشه با دلمون لمس کنیم... احساسش کنیم
تو این چند سالی که به فکر زن گرفتن بودم
همش به این فکر می کردم که کسی رو که انتخاب می کنم به قد و قواره ام بخوره
یکبار از یکی خوشمون اومد که از خواسته ام کوتاه اومدم
این بار نوبت خانم ها بود که انتقام هم جنس هاش رو بگیره و اون گیر بده به تفاوت قدیمون و رد کنه درخواست من رو
(1390 مهر 1، 14:42)Arman نوشته است: [ -> ]
شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن.
اتّفاقا هزار نکته ی بارک تر ز مو اینجاست
یه سخرانی ای گوش داده بودم از شهید مطهّری ، با عنوان جست و جوی حقیقت
راجع به شک میگفت که خوب کلّا شک چیز خوبی نیست ، ما دنبال یقینیم
ولی نوعی از شک هست که مقدّسه ، و اون شکّی است که تو به دانسته ات میکنی و میری دنبالش و تحقیق میکنی ببینی درسته یا نه
اگه چنین شکّی نبود ، چطور مثلا یه کافری تو زمان پیامبر به دنبال حقیقت میرفت و مسلمون میشد ؟
این نوع شک چیز خوبیه
خوبه که آدم بهش برسه و از راهش با جست و جو و تحقیق درست به یقین برسه ، ولی نباید توش بمونه
شک گذرگاه خوبیه ، معبر خوبیه برای رسیدن به یقین . ولی اقامت گاه خوبی نیست
(1390 مهر 1، 11:34)صابر.. نوشته است: [ -> ]تو این چند سالی که به فکر زن گرفتن بودم
همش به این فکر می کردم که کسی رو که انتخاب می کنم به قد و قواره ام بخوره
یکبار از یکی خوشمون اومد که از خواسته ام کوتاه اومدم
این بار نوبت خانم ها بود که انتقام هم جنس هاش رو بگیره و اون گیر بده به تفاوت قدیمون و رد کنه درخواست من رو
تا حالا فکر کردی به اینکه اونایی که رفتی خواستگاریشونو به خاطر قدّشون ردشون کردی چقدر ناراحت شدن ؟
بعضی حرف ها گفتنی است ...
بعضی نوشتنی ...
و بعضی هیچ کدام ...
این روزها به هیچ کدام نزدیک ترم ...
:(
سلام
آقا آرمان امیدوارم که حالتون خوبه خوب بشه
بهترین کار توکله وقتی کاری بر نمیاد بام امیدت به خدا باش
شاینی خانوم به هر چی که تو فکرتون خیال میکنین نزدیکترین حتی اون هیچ که میگین از خدا بهتون نزدیک تر نیست
خیلی از حرفا رو باید با خدا در میون گذاشت
دوستان صابر خان و آرمان جان و شاینی خانوم و هما خانوم لاکی لوک چکاوک خانوم و دوستان دیگه مونو که دلشون گرفته از دعاتون بی نصیب نذارین
........................
یا بای
چند روز پیش من حالم خیلی گرفته بود
عذاب وجدان و گناه و ترس بخشیده نشدن و توبه های تکراریم
آبجی سها
به یک آیه ای اشاره کردند که روحیه ام رو کلا عوض کرد
اصلا از اون رو به این رو شدم
بلند شدم و قامت راست کردم که دوباره با پلیدی های درونم بجنگم ، جنگیدنی سخت
سوره زمر آیه 53
شئن نزولشهم خیلی جالبه
تو اینترنت سرچ بکنین و بخونید منابع زیاده
(1390 مهر 1، 15:11)Amirhossein18 نوشته است: [ -> ]تا حالا فکر کردی به اینکه اونایی که رفتی خواستگاریشونو به خاطر قدّشون ردشون کردی چقدر ناراحت شدن ؟
والا سعی کردم نرم خواستگاریه کسی که می دونستم قدش بهم نمی خوره
ولی با یکی چند وقتی آشنا شده بودم و سر همین قد به ازدواج نرسیدیم
خیلی ناراحت شد ، خودمم هم همینطور
اصلا فکر نمی کردم یک روی بخواهم برم خواستگاری کسی که هم قد اونه و راضی بشم و طرف راضی نشه
البته چون من ازش پرسیده بودم که قدش چقدره و من برام هم قد بودن مهمه اون فکر کرده بود که من به زور مادرم رفتم خواستگاریش و گفته بود که نمی خواهد
البته نمی دونم چرا خانوادش وقتی فهمیدن اصلا اجباری نبوده و من راضی بودم و تمایل داشتم راه بازگشتی نگذاشتن و فقط گفتن دعا کردن یکی بهترش رو گیر بیاریم
به نظرم این هم بهونه بود
والا یک سوءتفاهمی بود که رد می شد