دلم گرفته بچه ها
گاهي دلم براي كسي تنگ ميشود
كين قافيه مثال دلش سنگ ميشود
شاعر خوبي ميشم؟
----------------------------
چشمم به ساعت افتاد دقيقا 12:00 بود به افراد آنلاين نگاه كردم، فقط و فقط خودم بودم و هستم
سلام بچه ها...
میشه برام دعا کنین؟
دنیا رو سرم خراب شده
شاید دیگه کانون نیام نمی دونم ولی الآن این مهم نیست ! مهم اینه که عین یه مرده متحرک شدم
من به خدا توکل کرده بودم...
حتما همین برام بهترین بود...
دعا کنین ختم به خیر بشه...و زودتر هم ختم بشه !!!!!!!!!!!!!!!
خدایا
سلام
انشاالله !
در پناه خدا !
بود آیا که در میکده ها بگشایند / گره از کار فرو بسته ی ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند / دل قوی دار که از بهر خدا بگشاینده
به صفای دل رندان صبوحی زدگان / بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
نامه ی تعزیت دختر رز بنویسید / تا حریفان همه خون از مژه ها بگشایند
گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب / تا همه مغبچگان زلف دو تا بگشایند
در میخانه ببستند خدایا مپسند / که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا / که چه زنار ز زیرش به دغا بگشایند
هورا جان من مطمئنم تک تک بچه های کانون (از جمله خود من) دعا گو هستن واسه مشکل شما !
می تونین به خوندن قران یا فرستادن صلوات پناه ببری تا کمی آرومتر بشی ! خیلی احساس ها ناخوشایند زود تموم میشن
ان شاءالله مساله زود حل بشه
توکل بر خدا
هورا خانم:
یـوسـف گـمگـشـتـه بـاز آیـد بـه کنـعـان غم مخور
کلـبــهی احـزان شـود روزی گلـسـتـان غـم مخـور
ای دل غـمـدیـده حـالات بـه شـــود دل بـد مـکـن
ویـن سـر شـوریـده بـاز آیـد بـه سـامان غم مخـور
گـر بـهــــار عـمـــر بـاشــد بــاز بــر تـخــت چـمــن
چتر گل درسرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گــردون گــر دو روزی بــر مــراد مــا نـگـشــت
دائــمــاً یـکـسـان نـبـاشـد حـال دوران غـم مخـور
هان مشو نـومـیـد، چون واقف نـهای بر سرّ غیب
بـاشــد انـدر پــرده بـازیهای پـنـهـان غـم مخـور
ای دل ار سـیـل فـنــا بـنـیــاد هـسـتـی بـر کـَنـَد
چون تـو را نـوحست کشتیبان ز طوفان غم مخور
دربـیـابـان گـر بـه شـوق کـعـبـه خواهی زد قدم
سـرزنـشها گـر کـنـد خـار مُـغـیـلان غـم مـخـور
گرچه منزل بس خطرناکست و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان غم مخور
حـال مـا در فُـرقـت جـانـــان و ابـــــــــرام رقـیـب
جـمـلـه میدانـد خـدای حـالگـردان غـم مـخـور
حـافـظـا ! در کُـنـج فـقـر و خلوت شبهای تـار
تــا بـُـــُـوَد وردت دعــا و درس قــرآن غـم مـخــور
به نظرم شعر به اندازه ی کافی گویا هست و نیاز به توضیح بیشتر نداره.
هورا جان
امیدوارم هر چه زودتر مشکلتون حل بشه
همه ما دعاگوی شما هستیم
توکل به خدا
اي نامردا دل ما هم گرفته بود ها
كسي كه به ما دلگرمي نداد، اما عيب نداره، هورا خانم من هم به نوبه خودم دعا ميكنم مشكلاتتون هرچه زودتر برطرف بشه و عنايات خاص حضرت صاحب العصر و الزمان و بتبع اون رحمت پروردگار متعال شامل حال شما و همه كانوني ها و كمترينشون بنده بشود و گره از كار همه ما باز بشه.
مرده متحرك كسيه كه خدا رو نداشته باشه، اين كانون بدون حتي يكي از بچه ها روح خودشو از دست ميده، پس به هر قيمتي كه شده زنده بمونيد تا زنده بمونيم... پس به نبودن فكر نكنيد.
به اين فكر كنيد كه ما تو اين كانون مشمول اين آيه شديم:
"يخرجونهم من الظلمات الي النور"
كاش ميشد داستانم رو به كسايي كه نااميدن ميگفتم، حيف كه بعضي از خاطرات وقتي تو دلته مثل نسيم ميمونه، وقتي در دلتو باز ميكني اين نسيم گردباد ميشه، گردباد هم كه نوازش بلد نيست.
اميد و صبر رو براي همه آرزو ميكنم
سلام
برای من یه مشکل خیلی بدی پیش اومده و امیدوارم بتونم حلش کنم
ببخشید که کمتر می تونم تو بحث ها شرکت کنم
اگر جون سالم به در بردم
و اومدم این جا امیدوارم همه این طوری
شده باشن
سلام به داداش ها و آبجی های گل خودم
من تازه واردم و به قول سایتتون تازه نفس
راسیاتش من همیشه فکر و ذکرم این بوده و هست که نیگا به ناموس مردم نکنم ....اصلا واسه خاطر همین دور الواتی رو خط کشیدیم نه که فک کنین نتونستم ها، خودم نخواستم .......
در کل همینم شاید یکی از دلایل اصلی این خرمگس باشه که دور سر ما هی میچرخه و هی ما ترک میکنیم و هی به قول شاعر گفتنی نه ترک
الانم که اون بالا سری شاهده که چقد از شما و این سایت خوشم اومده.امیدوارم که داش خوبی واسه شما بامراما باشم..................
سلام حال دوستای گلم چطوره؟خوبین؟امیدوارم هر جا که هستین سالم باشین.
وای نمیدونین چی شد؟همه چی داشت خوب پیش می رفت!از اردیبهشت ترک تدریجی رو شروع کرده بودم.یکی از دوستای گلم بهم یاد داد(به شما هم توصیه می کنم).
اول شروع کردم 2 روز یک بار
بعد هفته ای یک یار
بعد از اول خرداد شروع کردم به 20 روز یک بار روز که شد روز پانزدهم .چشتون روز بد نبینه.یه دفعه دیدم توی گوشیم یکی تولدمو تبریک گفت .آخه 14 خرداد تولدم بود.
بعد رفتم نگاه کردم دیدم دوستمه(مونث) .خیلی وقت بود باهاش ارتباط نداشتم.وای منو میگی روز پانزدهم ترکم بود .هم حس خوبی داشتم هم بد.
خوبم این بود که فکر می کردم دیگه تموم شده دوره ی جاهلی .بدش این بود که داشتم میمردم از شهو... .نمی دونستم چی کار کنم ! گوشیمو برداشتم بهش اس ام اس دادم گفتم ممنون که تبریک گفتی .بعد یه دفعه به سرم زد یه اس ام اس +18 بهش بدم .این اس ام اس رو دادم دیدم اون از من داغ تر شد .شروع کرد به ادامه دادن .حالم دست خودم نبود.گفتم اشکالی نداره ارتباط برقرار می کنم ولی اون کارو انجام نمیدم که دیدم دست خودم نیست و انجام دادم!!!!!!!!!!!!!!!!!
از اون روز روزی یک بار دارم انجام میدم.نمی دونم دیگه چی کار کنم.افسردم .انگیزم برای ترک نابود شده.زندیگیم تکراریه !چیزی که به من انرژی بده وجود نداره!
در خودم یه حس کمبودی می بینم ! نمی دونم با چی از بین میره این حس!
خوشحال شدم رضا جان برگشت ...
بیا کاپ 100 روزت رو از مسابقه کاپ طلایی بگیر اسمت هنوز اول لیسته !
داوطلب مسابقه ی کاپ بی نهایت
!! که نباید از ترک تدریجی صحبت کنه ! به هر حال خودت بهتر میدونی
سلام به بچه های گل کانون، این روزها همه درگیر امتحانات و کنکور هستن مثل خود من پس اگه کانون یکم بیروح شده تازه نفس ها به بزرگی خودشون ببخشن...
من بالاخره تونستم بعد از 6 روز بیام تو کانونننننننننننننننننننننننننن
وای دارم ذوق مرگ میشم........
سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاااااااااااااااااممممممممممممممممممممممم