[quote='sohrabi digar' pid='222070' dateline='1355843816']
خسته شدم دیگه بخدا واقعا خسته شدم نمی خوام بگم شکستم نه اتفاقا پاک پاکم
ولی از زندگیم بدجوری خسته شدم بدجوری
راستش من یه پسر 15 ساله ام زوده واسه این حرف ولی هیچ امیدی برای زندگیم ندارم
تنها ترین آدم مدرسه ام نه که همه باهام بد باشن نه اتفاقا برعکس ولی با هیچکس رفیق نیستم
یه زمانی با خنده ی من همه خندشون می گرفتو و می خندیدن ولی حالا چی به زور فقط یه لبخند می زنم که طرف مقابل ناراحت نشه همین
تا چند وقت پیش به خودم می گفتم درست میشه ولی بخدا درست نمیشه خیلی وقته وضعیت همینه دارم خورد میشم
نمی دونم باید چیکار کنم
داداش
منم یه دختر 16 ساله ام
همه اینایی که میگی رو تجربه کردم
احساس پوچی و بی هدفی و خستگی از دنیا و ...
تا امسال یه دختر ساکت بودم
خیلی فکر می کردم
خیلی می رفتم تو فاز غم
تو فاز خیال
بی خیال همه چی بودم و مدام می شکستم
یعنی اصن نمی خواستم که ترک کنم
همشم حالم بد بود
اما 1نکته ای که وجود داره اینه که ماها خودمون دلمون می خواد داغون باشیم
هرجا پای حس و حال خراب وسط میاد 99 درصد کار تلقینه
داداش من
بشین با خودت فکر کن
اینجوری اگه ادامه بدی به کجا می رسی؟
زندگی واقعیتیه که نمیشه ازش فرار کرد
ماها هنوز سنی نداریم
هنوز هیچی از دردای واقعی زندگی رو حس نکردیم
مشکلاتو بزرگ نبین
مشکل واسه همه هست و بالاخره تموم میشه
داداش من
بخواه که خوب باشی
بخواه که شاد باشی
باور کن که میشه
مخصوصا واسه شما که هنوز سنی نداری
مطمئن باش که جواب میده
فقط اگه دیدتو عوض بکنی و خودتو باور داشته باشی و همین طور لطف و حکمت خدا رو
یا علی