کانون

نسخه‌ی کامل: درد دل های شما
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
هر دم از این باغ....
سلام امروز 13 فروردین 98 سیزده بدره .... من بنا به شرایطم
 نتونستم حتی امروز با خانواده باشم و تفریح کنم  

یه کمی تو سایت گشتم این قسمت رو پیدا کردم که میتونی توش درد و دل کنی و بنویسی بقیه بخونن همه جای دنیا انجمن هایی هست که وقتی تعدادی ادم از یه موضوع رنج می برن کنار هم جمع میشن از خودشون میگن و از چالش هایی که با این مشکل داشتن حرف میزنن تا با هم   هم دردی کنن و با هم با مشکلشون رو حل کنن . خوشحال میشم داستان منو بخونین و بهم کمک کنین هر کسی که مثله من بوده قبلن یا هست.....

خوب اسمم علی هست 20 سالمه هم اکنون دارم واسه کنکور درس میخونم که 3 ماه دیگس تقریبا ....

از دوم راهنمایی خودارضایی مینکم..... اوایل خیلی کم بود احساس گناه و... با هر دفعه انجام. فک کنم اکثر افرادم همین طورین بالا خره یه سری مسایل دینی و  حرف هایی که بقیه میزنن... باعثش میشه ... 
سنم که بالا تر رفت خود ارضایی با پورن بود یعنی سعی میکردم پورن ببنم تا راحت تر باشم و به ذهنم کمتر فشار بیاد حس میکرذم اینطوری بهتره ولی کم کم داشتم به یه چیز جدید اعتیاد پیدا میکردم که پورن بود کم کم اعتیادم زیاد تر شد هر 3یا4 روز یک بار یا چند بار عادی شده بود تقریبا برام ... سعی کردم با رابطه درستش کنم یعنی با رابطه جنسی  بزارمش کنار .... پارسال بود که شروع کردم اما باز هم نتونستم دیگه واقعن باورم شده بود که مریض شدم یعنی چیزی که می تونه منو ارضا کنه پورن و خودارضایی هستش یعنی باز هم ادامه پیدا کرد شاید یه زمان کوتاه کم شد اما این تکراری بودن انگار محدودیتی بود که تو رابطه بود اما در خودارضایی با تماشای پورن نبود...یعنی حس خود ارضایی برام لذت بخش تر بود و همزمان در کنار رابطه و زمانی که موقعیتش نبود باز هم خودارضایی میکردم دیگه واقعن متوجه شدم که مریض شدم یعنی اعتیاد شدید پیدا کردم  تا امسال کهسعی کردم  خیلی چیز ها روتغییر بدم .......

چند سالی بود از درس فاصله گرفته بودم با اینکه مدرسه خاص درس میخواندم .... تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدم بخاطر همین روابطم کم شد و کلا قطع کردم گوشی رو به کلی گذاشتم کنار . سیگار رو هم همینطور و خیلی عادت های دیگه سعی داشتم خود ارضایی رو هم بزارم کنار ....
  
مطلب خوندم دربارش اکثر جاها افراط تو خود ارضایی رو بد میدونستن و ضرر هاشم نوشته بودن .....
تاکیید همه اونا تو ترک   اوردن خدا  ذر زندگی  و کمک خواستن ازش بود.... من سعی کردم دوباره با خدا دوست بشم خدایی که چند سال بود ازش فاصله گرفته بودم ...با نماز شروع کردم کم کم پیشرفت کردم هم تو کنار گزاشتن خود ارضایی هم تو درس ....شاید 10 روز خودارضایی نمیکردم این روند ادامه بیدا کرد تا چند ماه پیش که حس میکنم سخت ترین دوران زندگیم تو این مدت بود یعنی 1 ماه اخیر که دوباره به شدت اعتیادم به پورن و خودارضایی افزایش پیدا کرده و  روزانه چند بار تا امروز که دارم این رو مینویسم واقعا خسته شدم تا حالا وضعیتم انقدر بد نبوده به شدت داره اذیتم میکنه مخصوصا تو این دوران که نزدیک کنکورمه ....تمام تمرکزمو ازم گرفته تو دورانی که بیشترین احتیاج رو بهش دارم ..افتم رو به وضوح می بینم تو همه چی 

از هر کسی که این رو میخونه  می خوام کمکم کنه از کسایی که مثله من بودن یا اینکه شبیه من بالاخره همه ما به یه دلیل اینجاییم و اون بهتر شدنه... همونطوری که گفتم وضعیتم خیلی بده و میخوام که راهکار هاتون رو بهم بگین  و کمکم کنین
همه نگرانن که چرا گریه نمیکنم که دوستم فوت کرده
هیچ کس به جز من نمیدونه چه عذابی تحمل میکرد و قوی رفتار میکرد
درسته که در نبودش من خیلی تنها شدم
اما خوشحالم که اون الان جاش راحته
منم سعی میکنم تنهاییمو و دلتنگیامو جور دیگه ایی ...
خدا بزرگه
مگه نه؟
(1398 فروردين 15، 14:31)chakavak نوشته است: [ -> ]چه جالب اسم تاپیک درددل هستش،و من وقتی به خودم نگاه می کنم میبینم دلی نیست که دردی باشد،همه چیز جلوی چشمم فنا شد و از آن ویرانه ای بنا شد من اکنون می خندم نه اینکه شادم نه چونکه مجنونم و دیوانه.

آن کسی که امید دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد نه طبیعت نه زندگی را. فرانسوا ولتر
اگر مشکلات نبودند هرگز موفقیت معنایی نداشت. پس بدانید که باید مشکلات را محترم بشمارید و کسی که یکبار شکست میخورد در واقع موفق شده اما اگر از آن شکست درس عبرت نگیرد و باز آن خطا را تکرار کند شکست خورده خواهد بود.
وقتی در زندگیتان اتفاقات بدی می افتد کتاب را نبندید، ورق بزنید و فصلی تازه شروع کنید.  302
علی آقا سلام و خوش اومدین

درباره چیزایی که گفتین اینجا‌همه تجربه داریم
خیلی خاطرات تلخیه می دونم

الان شرایط شما سخته
آدم وقتی کنکور داره‌مخصوصا که یه خرده هم از درس دور افتاده باشه ، قطعا استرسش زیاد می شه

خیلی راه ها هست تو اینترنت برای کسب آرامش مثل انواع ریلکسیشن
شما ارتباط با خدا رو پیدا کردین و اینم عالیه

ما همه به تلاش شما افتخار می کنیم
مطمئنم خیلی پیشرفت خواهید کرد
(1398 فروردين 15، 19:38)می توانم نوشته است: [ -> ]علی آقا سلام و خوش اومدین

درباره چیزایی که گفتین اینجا‌همه تجربه داریم
خیلی خاطرات تلخیه می دونم

الان شرایط شما سخته
آدم وقتی کنکور داره‌مخصوصا که یه خرده هم از درس دور افتاده باشه ، قطعا استرسش زیاد می شه

خیلی راه ها هست تو اینترنت برای کسب آرامش مثل انواع ریلکسیشن
شما ارتباط با خدا رو پیدا کردین و اینم عالیه

ما همه به تلاش شما افتخار می کنیم
مطمئنم خیلی پیشرفت خواهید کرد

سلام ممنونم از لطف شما کمک هایتان را از ما دریغ نکنید
(1398 فروردين 15، 14:20)chakavak نوشته است: [ -> ]
(1398 فروردين 13، 14:20)ali mhm نوشته است: [ -> ]سلام امروز 13 فروردین 98 سیزده بدره .... من بنا به شرایطم
 نتونستم حتی امروز با خانواده باشم و تفریح کنم  

یه کمی تو سایت گشتم این قسمت رو پیدا کردم که میتونی توش درد و دل کنی و بنویسی بقیه بخونن همه جای دنیا انجمن هایی هست که وقتی تعدادی ادم از یه موضوع رنج می برن کنار هم جمع میشن از خودشون میگن و از چالش هایی که با این مشکل داشتن حرف میزنن تا با هم   هم دردی کنن و با هم با مشکلشون رو حل کنن . خوشحال میشم داستان منو بخونین و بهم کمک کنین هر کسی که مثله من بوده قبلن یا هست.....

خوب اسمم علی هست 20 سالمه هم اکنون دارم واسه کنکور درس میخونم که 3 ماه دیگس تقریبا ....

از دوم راهنمایی خودارضایی مینکم..... اوایل خیلی کم بود احساس گناه و... با هر دفعه انجام. فک کنم اکثر افرادم همین طورین بالا خره یه سری مسایل دینی و  حرف هایی که بقیه میزنن... باعثش میشه ... 
سنم که بالا تر رفت خود ارضایی با پورن بود یعنی سعی میکردم پورن ببنم تا راحت تر باشم و به ذهنم کمتر فشار بیاد حس میکرذم اینطوری بهتره ولی کم کم داشتم به یه چیز جدید اعتیاد پیدا میکردم که پورن بود کم کم اعتیادم زیاد تر شد هر 3یا4 روز یک بار یا چند بار عادی شده بود تقریبا برام ... سعی کردم با رابطه درستش کنم یعنی با رابطه جنسی  بزارمش کنار .... پارسال بود که شروع کردم اما باز هم نتونستم دیگه واقعن باورم شده بود که مریض شدم یعنی چیزی که می تونه منو ارضا کنه پورن و خودارضایی هستش یعنی باز هم ادامه پیدا کرد شاید یه زمان کوتاه کم شد اما این تکراری بودن انگار محدودیتی بود که تو رابطه بود اما در خودارضایی با تماشای پورن نبود...یعنی حس خود ارضایی برام لذت بخش تر بود و همزمان در کنار رابطه و زمانی که موقعیتش نبود باز هم خودارضایی میکردم دیگه واقعن متوجه شدم که مریض شدم یعنی اعتیاد شدید پیدا کردم  تا امسال کهسعی کردم  خیلی چیز ها روتغییر بدم .......

چند سالی بود از درس فاصله گرفته بودم با اینکه مدرسه خاص درس میخواندم .... تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدم بخاطر همین روابطم کم شد و کلا قطع کردم گوشی رو به کلی گذاشتم کنار . سیگار رو هم همینطور و خیلی عادت های دیگه سعی داشتم خود ارضایی رو هم بزارم کنار ....
  
مطلب خوندم دربارش اکثر جاها افراط تو خود ارضایی رو بد میدونستن و ضرر هاشم نوشته بودن .....
تاکیید همه اونا تو ترک   اوردن خدا  ذر زندگی  و کمک خواستن ازش بود.... من سعی کردم دوباره با خدا دوست بشم خدایی که چند سال بود ازش فاصله گرفته بودم ...با نماز شروع کردم کم کم پیشرفت کردم هم تو کنار گزاشتن خود ارضایی هم تو درس ....شاید 10 روز خودارضایی نمیکردم این روند ادامه بیدا کرد تا چند ماه پیش که حس میکنم سخت ترین دوران زندگیم تو این مدت بود یعنی 1 ماه اخیر که دوباره به شدت اعتیادم به پورن و خودارضایی افزایش پیدا کرده و  روزانه چند بار تا امروز که دارم این رو مینویسم واقعا خسته شدم تا حالا وضعیتم انقدر بد نبوده به شدت داره اذیتم میکنه مخصوصا تو این دوران که نزدیک کنکورمه ....تمام تمرکزمو ازم گرفته تو دورانی که بیشترین احتیاج رو بهش دارم ..افتم رو به وضوح می بینم تو همه چی 

از هر کسی که این رو میخونه  می خوام کمکم کنه از کسایی که مثله من بودن یا اینکه شبیه من بالاخره همه ما به یه دلیل اینجاییم و اون بهتر شدنه... همونطوری که گفتم وضعیتم خیلی بده و میخوام که راهکار هاتون رو بهم بگین  و کمکم کنین
سلام بر شما دوست عزیز این گفته شما چیز عجیبی نیست،پورن اعتیاد میاره و مغز آدمایی که پورن میبینن با به مغز معتادین به مواد مخدر خیلی شبیه هستش(این ویدئو رو ببینیدhttps://www.youtube.com/watch?v=wSF82AwSDi)،به نظر من چیزی که شما رو به این سمت برده اضطرابه اونم اضطرابه دم کنکور که خیلی شدیده سعی کنیم آروم باشیم و به چیز های خوب فکر کنیم و اینکه فشار درسی رو متعادل کنیم،به تفریحات مثبت اضافه کنیم و با تمام قدرت(چون تنها راه ممکنه)ذهن رو به مسائل مفید و دغدغه های مثبت سرگرم کنیم یعنی برای ذهنمون یه شغل خوب پیدا کنیم و بزاریمش سر کار تا از پورن دور بشه،اگه بتونیم این مشغول بودنش رو براش به عادت تبدیل کنیم به نتیجه رسیدیم،توصیه من به خودم و شما اینه که حتما باید از حجم اضطرابمون کم کنیم چون خودارضایی مثل مسکنه و فقط تنها مزیتش(سایت های زیادی بهش اشاره کردن،به خصوص سایت های خارجی) آرامشه که باید راه های جایگزین برای رسیدن به آرامش رو براش پیدا کنیم چیزی که به اندازه خودارضایی بتونه ما رو آروم کنه باید بتونیم منابع آرامش رو تو زندگی پیدا کنیم و گرنه تنها چیزی که میمونه از زندگی ما یه ویرانه است.
تشکر از راهنمایی شما لینک باز نشد از اینجا ولی قبلا فیلم هایی رو ارسال کردید که انها را دیدم حتی مقاله فارسی اون رو خونده بودم که لینکشو فرستادم تو گروه رهروان.... به هر حال من چند وقته که این مشکلو دارم ولی زیاد بهش توجه نمیکردم پیش خودم میگفتم منم مثله خیلیها تا اینکه به کلی از هدف هایم فاصله گرفتم و حتی به جایی رسیدم نمی دانم گفتنش در سایت خلاف قوانین است یا نه ولی در رابطه جنسی هم دچار سرد مزاجی و تکراری بودن شریک جنسی و... و به کلی حس میکردم تنها با پورن میتوانم ارضا شوم و این اواخر به دلیل فشار تنهایی و اینکه رابطه ام با دوستان و اطرافیانم به دلیل درس کمتر شد خیلی افزایش پیدا کرد.... شکر خدا الان واقعا امید وارم و از بقیه هم میخواهم کمکم کنند مطمِِِینن هم من جبران میکنم هم می دانم که خدا به همه ما کمک میکنه
تقريبا ١ سال و نيم پيش شيفته ش شدم، ضربان قلبم هميشه بالا ميرفت،خيلى سعى كردم بهش نزديك بشم،نشد،به هربهانه اى خواستم باهاش ارتباط صميمى برقرار كنم نشد، وقتى از دفتر بهش زنگ ميزدم نميشناخت ميگفتم رضا هستم ولى هيچوقت نتونستم حتى با اسم كوچك خودمو بهش نزديك كنم،يك سردى خاصى داشت،منم ديگه براى اينكه طاقت نداشتم از شبكه هاى اجتماعى و تلگرام و ،،، خارج شدم كه نبينمش،كمابيش حضورى ميديدمش تا اينكه مدت خيلى طولانى نديدمش،يك روز كه فكر كردم همه چيز تموم شده بهش زنگ زدم براى يك كارى ، ضربان قلبم تقريباً يك ساعت مداوم ميزد تازه فهميدم هيچى تموم نشده ،
خلاصه ديگه نديدمشو و همچنان دور بودم از هرجايى كه اون اثرى ازش بود،تا اينكه يك روز تو عيد تلفنم زنگ زد شمارشو حذف كرده بودم ولى خب طبيعيه كه از ذهنم نميتونستم حذف كنم،چند بار چشامو باز و بسته كدرم ديدم نه خودشو اشتباه نميكنم،برداشتم ولي اينبار من سرد بودم،سرد و خسته از تمام سردى هايى كه بهم شده بود،چيزى لازم داشت اومد از در خونه مون گرفت خيلى خوشحال و خنده رو انگار داره اون مياد جلو،ديگه مهرى تو دلم نمونده بود،قرار شد فرداش بياره پس بده،يك لحظه گفتم چقدر خوب دعوتش ميكنم بياد خونه چند دقيقه بشينيم، بعد فرداش بهش زنگ زدم ، برنداشت ، خودش از يك خط ناآشنا زنگ زد و خودش رو براى اولين بار با اسم كوچك معرفى كرد (ولى چقدر دير) خلاصه زنگ زده بودم كه من برم وسيله مو ازش بگيرم حتى ديگه مهم نبود اون بياد،گفت كه خودش مياره جلو خونمون،عصر كه زنگ زد داره مياد من حتى تو خونه نموندم و رفتم سر كوچه ازش گرفتم اونم از همونجا رفت،
احساس سبكى خاصى دارم و خداراشكر كه اين شكست رو با موفقيت پشت سر گذاشتم الان ميتونم بگم در مورد تشكيل زندگى و ارتباط با جنس مخالف شايد بتونم خيلى سنجيده و با منطق عمل كنم،
واقعا برام سخت بود ولى بنظرم براى هر مردى لازمه،بالاخره بعد از اون ديدار ميتونم بگم همه چيز تموم شد و پروندش بسته شد،
شايد اگر اون ديدار اتفاق نمي افتاد در اين ترديد كه اگر ببينمش حالم بد ميشه و غصه ميخورم باقى مي ماندم.
303
[تصویر:  gs49_iu.jpg]
(1398 فروردين 19، 0:00)drift نوشته است: [ -> ]تقريبا ١ سال و نيم پيش شيفته ش شدم، ضربان قلبم هميشه بالا ميرفت،خيلى سعى كردم بهش نزديك بشم،نشد،به هربهانه اى خواستم باهاش ارتباط صميمى برقرار كنم نشد، وقتى از دفتر بهش زنگ ميزدم نميشناخت ميگفتم رضا هستم ولى هيچوقت نتونستم حتى با اسم كوچك خودمو بهش نزديك كنم،يك سردى خاصى داشت،منم ديگه براى اينكه طاقت نداشتم از شبكه هاى اجتماعى و تلگرام و ،،، خارج شدم كه نبينمش،كمابيش حضورى ميديدمش تا اينكه مدت خيلى طولانى نديدمش،يك روز كه فكر كردم همه چيز تموم شده بهش زنگ زدم براى يك كارى ، ضربان قلبم تقريباً يك ساعت مداوم ميزد تازه فهميدم هيچى تموم نشده ،
خلاصه ديگه نديدمشو و همچنان دور بودم از هرجايى كه اون اثرى ازش بود،تا اينكه يك روز تو عيد تلفنم زنگ زد شمارشو حذف كرده بودم ولى خب طبيعيه كه از ذهنم نميتونستم حذف كنم،چند بار چشامو باز و بسته كدرم ديدم نه خودشو اشتباه نميكنم،برداشتم ولي اينبار من سرد بودم،سرد و خسته از تمام سردى هايى كه بهم شده بود،چيزى لازم داشت اومد از در خونه مون گرفت خيلى خوشحال و خنده رو انگار داره اون مياد جلو،ديگه مهرى تو دلم نمونده بود،قرار شد فرداش بياره پس بده،يك لحظه گفتم چقدر خوب دعوتش ميكنم بياد خونه چند دقيقه بشينيم، بعد فرداش بهش زنگ زدم ، برنداشت ، خودش از يك خط ناآشنا زنگ زد و خودش رو براى اولين بار با اسم كوچك معرفى كرد (ولى چقدر دير) خلاصه زنگ زده بودم كه من برم وسيله مو ازش بگيرم حتى ديگه مهم نبود اون بياد،گفت كه خودش مياره جلو خونمون،عصر كه زنگ زد داره مياد من حتى تو خونه نموندم و رفتم سر كوچه ازش گرفتم اونم از همونجا رفت،
احساس سبكى خاصى دارم و خداراشكر كه اين شكست رو با موفقيت پشت سر گذاشتم الان ميتونم بگم در مورد تشكيل زندگى و ارتباط با جنس مخالف شايد بتونم خيلى سنجيده و با منطق عمل كنم،
واقعا برام سخت بود ولى بنظرم براى هر مردى لازمه،بالاخره بعد از اون ديدار ميتونم بگم همه چيز تموم شد و پروندش بسته شد،
شايد اگر اون ديدار اتفاق نمي افتاد در اين ترديد كه اگر ببينمش حالم بد ميشه و غصه ميخورم باقى مي ماندم.
سلام...
ظبیعت خیلی از افراد اینطوریه که گرایش به ادمایی پیدا میکنن که اول باهاشون یکم سرد برخورد میکنن..... 
الکی الکی یکدفعه مهم میشه براشون و ذهنشونو درگیر میکنه کلا خیلی از چیزا تو زندگی همینطورن اگه راحت بدست بیان ادم زیاد مجذوبشون نمیشه
(1398 فروردين 20، 6:52)ali mhm نوشته است: [ -> ]
(1398 فروردين 19، 0:00)drift نوشته است: [ -> ]تقريبا ١ سال و نيم پيش شيفته ش شدم، ضربان قلبم هميشه بالا ميرفت،خيلى سعى كردم بهش نزديك بشم،نشد،به هربهانه اى خواستم باهاش ارتباط صميمى برقرار كنم نشد، وقتى از دفتر بهش زنگ ميزدم نميشناخت ميگفتم رضا هستم ولى هيچوقت نتونستم حتى با اسم كوچك خودمو بهش نزديك كنم،يك سردى خاصى داشت،منم ديگه براى اينكه طاقت نداشتم از شبكه هاى اجتماعى و تلگرام و ،،، خارج شدم كه نبينمش،كمابيش حضورى ميديدمش تا اينكه مدت خيلى طولانى نديدمش،يك روز كه فكر كردم همه چيز تموم شده بهش زنگ زدم براى يك كارى ، ضربان قلبم تقريباً يك ساعت مداوم ميزد تازه فهميدم هيچى تموم نشده ،
خلاصه ديگه نديدمشو و همچنان دور بودم از هرجايى كه اون اثرى ازش بود،تا اينكه يك روز تو عيد تلفنم زنگ زد شمارشو حذف كرده بودم ولى خب طبيعيه كه از ذهنم نميتونستم حذف كنم،چند بار چشامو باز و بسته كدرم ديدم نه خودشو اشتباه نميكنم،برداشتم ولي اينبار من سرد بودم،سرد و خسته از تمام سردى هايى كه بهم شده بود،چيزى لازم داشت اومد از در خونه مون گرفت خيلى خوشحال و خنده رو انگار داره اون مياد جلو،ديگه مهرى تو دلم نمونده بود،قرار شد فرداش بياره پس بده،يك لحظه گفتم چقدر خوب دعوتش ميكنم بياد خونه چند دقيقه بشينيم، بعد فرداش بهش زنگ زدم ، برنداشت ، خودش از يك خط ناآشنا زنگ زد و خودش رو براى اولين بار با اسم كوچك معرفى كرد (ولى چقدر دير) خلاصه زنگ زده بودم كه من برم وسيله مو ازش بگيرم حتى ديگه مهم نبود اون بياد،گفت كه خودش مياره جلو خونمون،عصر كه زنگ زد داره مياد من حتى تو خونه نموندم و رفتم سر كوچه ازش گرفتم اونم از همونجا رفت،
احساس سبكى خاصى دارم و خداراشكر كه اين شكست رو با موفقيت پشت سر گذاشتم الان ميتونم بگم در مورد تشكيل زندگى و ارتباط با جنس مخالف شايد بتونم خيلى سنجيده و با منطق عمل كنم،
واقعا برام سخت بود ولى بنظرم براى هر مردى لازمه،بالاخره بعد از اون ديدار ميتونم بگم همه چيز تموم شد و پروندش بسته شد،
شايد اگر اون ديدار اتفاق نمي افتاد در اين ترديد كه اگر ببينمش حالم بد ميشه و غصه ميخورم باقى مي ماندم.
سلام...
ظبیعت خیلی از افراد اینطوریه که گرایش به ادمایی پیدا میکنن که اول باهاشون یکم سرد برخورد میکنن..... 
الکی الکی یکدفعه مهم میشه براشون و ذهنشونو درگیر میکنه کلا خیلی از چیزا تو زندگی همینطورن اگه راحت بدست بیان ادم زیاد مجذوبشون نمیشه

ممنون از نظر شما , 

(1398 فروردين 20، 12:05)chakavak نوشته است: [ -> ]سلام به همه امیدوارم که امروز یه روز خوب رو تجربه کنین و یه حس خوب رو هم
دلم گرفته،این روزا چیزی که اصلا پیدا نمیشه حال خوبه،با هر کسی تو دنیای واقعی حرف میزنی از بدبختی هاش برات میگه این روزا همه در به در دنبال گوشهاتن که کرشون کنن با دو چیز:یا اینقدر از خودشون و موفقیت هاشون برات بگن که افسردت کنن،یا اینکه اونقدر از شکست ها و بد بختی هاشون بگن که بازم تو افسرده بشی و خودشون خالی بشن،
چقدر بده این روزا تو جمع بودن،چقدر بده این روزا معاشرت کردن با اطرافیان
شاید نعمتی که آدم همیشه ازش غافل میشه تو همچین موقعیتی خیلی به درد بخوره اونم نعمت تنهایی.
تنهایی تنها ستاره آسمون تاریک گذشتمه که برام مونده و یکی از آرزو های زندگیم،خیلی سعی میکنم تنها باشم و اوقات فراغتم رو تو کانون بگذرونم،چون فکر میکنم این روزا آدم های واقعی برام بیشتر درد هستن تا همدرد.
ایام به کام.

سلام عزیز, میخواستم بگم شما تنها نیستی , حالا باید خوش شانس باشی که زخم زبون هم بهت نزن,

عید پارسال عموی بنده بجای اینکه جای خالی پدر رو برای ما پر کنه , وسط جمع گفت : چقدر برای دانشگاهت خرج کردی ( معنی = که آخرش هیچی نشدی ؟ ) خواهرت چقدر خرج کرد ؟ ( که اونم هیچی نشد ؟ ) 

همون شخص امسال تو خونه خود ما برداشت گفت امثال شما در خارج از کشور باید برن پادویی کنن بعد روی حرفش ماله کشید و گفت امثال من ( یعنی خودش  ) هم همینطور.

به حرفهای این گونه افراد توجه نکنید , این ها آدم های بیخود در زندگی شما هستند, بهشون محل نگذارید و باهاشون بحث نکنید , بهترین کار بی محلیه ,  یعنی حتی ارزش وفت گذاشتن هم ندارند.


موفق باشید و برای خودتون ارزش قائل باشید.
امروز واقعن روز بزرگی بود اینرو واقعا بدون اغراق میگم که کم کم دارم تغیرات رو حس میکنم.....

روز ها به خوبی سپری میشن درسته چند روز از درسم بخاطر شروع ترک فاصله گرفتم اما اینو واقعا میتونم بگم که پتانسیل وحشتناکی دارم واسه یه شروع کولاک و پرانرژی 

امسال خیلی عادت های بد رو کنار گذاشتم اما همیشه تو ذهنم یه غول ساخته بودم از ترک خ.ا فکر میکردم هیشکی نمیتونه ... هر کی ام که داره میگه بلف میزنه شایدم واسم عادی شده بود اینکار.....
بچها امروز میشه 7 روز....
شاید باورتون نشه ولی فک کنم اخرین باری رو که به این عدد رسیده بودم راهنمایی بودم 
اونموقع ها خیلی واسم مهم بود سنم که بالا رفت واسم یه چیز عادی شده بود
طرز فکرم این بود ؛میگفتم نیاز جنسی مثه نیاز به به خوراک میمونه ادم مگه میتونه غذا نخوره پس خودارضایی هم تو موقعی که سینگل هستی سوپاپ اطمینانته البته فهمیدم اصن ربطی نداره هر روزم بایکی باشی  بازم دست ور نمیداری ازین کار
این چند ماه خیلی اذیت شدم به خاطر این اعتیاد .... الان 2 هفتس تقریبا به این باور رسیدم که اعیاد داشتم به این کار
خیلی مهمه که ادم قبول کنه معتاده به نظر من اولین قدم مهم ترین قدم همینه
واقعا این کانون تا اینجا بهم خیلی کمک کرد...... علی اقا.عاشق فاطمه زهرا . اقا ارمین. چکاوک جان با اون فیلمی که فرستاد.... و همه بچها دیگه.....امید وارم به جایی  بتونم جبران کنم براشون 
بخدا بچه های اینجارو میبینم یادم میفته انسانیت هنوز زندست بالاخره کسایی هم هستن تو جامعه که بدون چشم داشت و منفعت مالی به بقیه کمک کنن این روزا دیگه خودتون میدونین همه دنبال اینن که از هر راهی پول درارن...هستن کسایی که نمیدونم واسه همین ترک خودارضایی دوره راه میندازن خداتومنم پولشه شما دیگه از من بهتر میدونین.....
نمیخوام سیاسیس کنم ولی تو این جامعه هم که زندگی کنی خودتم نخای مجبوری واسه گذروندن امورات زندگی از هر راهی شده پول دراری.....
اره دیگه خلاصه دم همتون گرم 
شمالی ها همیشه محبت بقیه رو فراموش نمیکنن بالاخره یجا جبران میکنن
چقدر اینجا خوبه، دم همه بچه ها گرم  Khansariha (8)
(1398 فروردين 20، 23:40)mohsen.truth نوشته است: [ -> ]چقدر اینجا خوبه، دم همه بچه ها گرم  Khansariha (8)


این جا به خاطر وجود خوب هایی مثل شماست که خوبه ... 302
خدایا

من چقدر بدم

و تو چقدر خوبی
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780 781 782 783 784 785 786 787 788 789 790 791 792 793 794 795 796 797 798 799 800 801 802 803 804 805 806 807 808 809 810 811 812 813 814 815 816 817 818 819 820 821 822 823 824 825 826 827 828 829 830 831 832 833 834 835 836 837 838 839 840 841 842 843 844 845 846 847 848 849 850 851 852 853 854 855 856 857 858 859 860 861 862 863 864 865 866 867 868 869 870 871 872 873 874 875 876 877 878 879 880 881 882 883 884 885 886 887 888 889 890 891 892 893 894 895 896 897 898 899 900 901 902 903 904 905 906 907 908 909 910 911 912 913 914 915 916 917 918 919 920 921 922 923 924 925 926 927 928 929 930 931 932 933 934 935 936 937 938 939 940 941 942 943 944 945 946 947 948 949 950 951 952 953 954 955 956 957 958 959 960 961 962 963 964 965 966 967 968 969 970 971 972 973 974 975 976 977 978 979 980 981 982 983 984 985 986 987 988 989 990 991 992 993 994 995 996 997 998 999 1000 1001 1002 1003 1004 1005 1006 1007 1008 1009 1010 1011 1012 1013 1014 1015 1016 1017 1018 1019 1020 1021 1022 1023 1024 1025 1026 1027 1028 1029 1030 1031 1032 1033 1034 1035 1036 1037 1038 1039 1040 1041 1042 1043 1044 1045 1046 1047 1048 1049 1050 1051 1052 1053 1054 1055 1056 1057 1058 1059 1060 1061 1062 1063 1064 1065 1066 1067 1068 1069 1070 1071 1072 1073 1074 1075 1076 1077 1078 1079 1080 1081 1082 1083 1084 1085 1086 1087 1088 1089 1090 1091 1092 1093 1094 1095 1096 1097 1098 1099 1100 1101 1102 1103 1104 1105 1106 1107 1108 1109 1110 1111 1112 1113 1114 1115 1116 1117 1118 1119 1120 1121 1122 1123 1124 1125 1126 1127 1128 1129 1130 1131 1132 1133 1134 1135 1136 1137 1138 1139 1140 1141 1142 1143 1144 1145 1146 1147 1148 1149 1150 1151 1152 1153 1154 1155 1156 1157 1158 1159 1160 1161 1162 1163 1164 1165 1166 1167 1168 1169 1170 1171 1172 1173 1174 1175 1176 1177 1178 1179 1180 1181 1182 1183 1184 1185 1186 1187 1188 1189 1190 1191 1192 1193 1194 1195 1196 1197 1198 1199 1200 1201 1202 1203 1204 1205 1206 1207 1208 1209 1210 1211 1212 1213 1214 1215 1216 1217 1218 1219 1220 1221 1222 1223 1224 1225 1226 1227 1228 1229 1230 1231 1232 1233 1234 1235 1236 1237 1238 1239 1240 1241 1242 1243 1244 1245 1246 1247 1248 1249 1250 1251 1252 1253 1254 1255 1256 1257 1258 1259 1260 1261 1262 1263 1264 1265 1266 1267 1268 1269 1270 1271 1272 1273 1274 1275 1276 1277 1278 1279 1280 1281 1282 1283 1284 1285 1286 1287 1288 1289 1290 1291 1292 1293 1294 1295 1296 1297 1298 1299 1300 1301 1302 1303 1304 1305 1306 1307 1308 1309 1310 1311 1312 1313 1314 1315 1316 1317 1318 1319 1320 1321 1322 1323 1324 1325 1326 1327 1328 1329 1330 1331 1332 1333 1334 1335 1336 1337 1338 1339 1340 1341 1342 1343 1344 1345 1346 1347 1348 1349 1350 1351 1352 1353 1354 1355 1356 1357 1358 1359 1360 1361 1362 1363 1364 1365 1366 1367 1368 1369 1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379 1380 1381 1382 1383 1384 1385 1386 1387 1388 1389 1390 1391 1392 1393 1394 1395 1396 1397 1398 1399 1400 1401 1402 1403 1404 1405 1406 1407 1408 1409 1410 1411 1412 1413 1414 1415 1416 1417 1418 1419 1420 1421 1422 1423 1424 1425 1426 1427 1428 1429 1430 1431 1432 1433 1434 1435 1436 1437 1438 1439 1440 1441 1442 1443 1444 1445 1446 1447 1448 1449 1450 1451 1452 1453 1454 1455 1456 1457 1458 1459 1460 1461 1462 1463 1464 1465 1466 1467 1468 1469 1470 1471 1472 1473 1474 1475 1476 1477 1478 1479 1480 1481 1482 1483 1484 1485 1486 1487 1488 1489 1490 1491 1492 1493 1494 1495 1496 1497 1498 1499 1500 1501 1502 1503 1504 1505 1506 1507 1508 1509 1510 1511 1512 1513 1514 1515 1516 1517 1518 1519 1520 1521 1522 1523 1524 1525 1526 1527 1528 1529 1530 1531 1532 1533 1534 1535 1536 1537 1538 1539 1540 1541 1542 1543 1544 1545 1546 1547 1548 1549 1550 1551 1552 1553 1554 1555 1556 1557 1558 1559 1560 1561 1562 1563 1564 1565 1566 1567 1568 1569 1570 1571 1572 1573 1574 1575 1576 1577 1578 1579 1580 1581 1582 1583 1584 1585 1586 1587 1588 1589 1590 1591 1592 1593 1594 1595 1596 1597 1598 1599 1600 1601 1602 1603 1604 1605 1606 1607 1608 1609 1610 1611 1612 1613 1614 1615 1616 1617 1618 1619 1620 1621 1622 1623 1624 1625 1626 1627 1628 1629 1630 1631 1632 1633 1634 1635 1636 1637 1638 1639 1640 1641 1642 1643 1644 1645 1646 1647 1648 1649 1650 1651 1652 1653 1654 1655 1656 1657 1658 1659 1660 1661 1662 1663 1664 1665 1666 1667 1668 1669 1670 1671 1672 1673 1674 1675 1676 1677 1678 1679 1680 1681 1682 1683 1684 1685 1686