امیرحسین نمیدونم منظورت از لجنزار شکسته یا چی
اما یه عامل بزرگ انحراف میتونه ترک کردن کانون باشه
چرا برا خودت برنامه نمیریزی ک مثلا حداقل روزی یک بار برای اعلام پاکی بیای
اعلام پاکی میتونه یه یادآوری باشه برای اینکه تو هنوز تو راه ترکی و جنگ بین تو و وسوسه ها همچنان ادامه داره
پس به نظرم برنامه ریزی برای کانون اومدن داشته باش
و
ضمنا امیرحسینی که من میشناسم بیدی نیست ک با این بادا بلرزه
داداش میتونی سریع برگردی تو مسیر فقط نذار احساسات بهت غلبه کنه
امیدوارم خبرای خوبی ازت به گوشم برسه
یا علی
ﺁﺭﺍﻡ ، ﻣﺜﻞ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺼﻮلش ﺭﺍ ﺁﻓﺖ ﺯﺩﻩ ...
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺩﺍﺱ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
چگون وصف کنم قطره های باران را
رسیده ام به تو اما هنوز هجران را...
دلم هوای تو کرده به قدر یک مصرع
ببخش وزن غرل را من پریشان را
((بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا))
چه عطر سیب غریبی گرفته ایران را
چطور جرات کنم بیام درد و دل کنم
پستایه دیرزو میبینم از خودم بیزار میشم
روانی شدم یه ساعت خوبم یه ساعت بد
الان دارم از تو میترکم
چی فک میکردم چی شد
از این کلمه متنفرم واقعا دو روزه تو توهم یه قضیه ای گیر افتادم امروز فهمیدم همش اشتباه بود.الکی بود.
چقد امید واری چیز مسخره ای .
همه رفتن شمال من تو خونه تنها موندم دارم دغ میکنم.
دلم نیومد برم اخه تنهاییم خیلی تنهاس گفتم پیشش باشم یه دو روز بود تنهاش گذاشته بودم.ای خدا
هرگز کسی را به چیزی که قسمتش نیست عادت نده.
غیرخدا کیه؟
هیچکسو ندارم تنهایه تنها
حتی خدا هم ندارم
این همه هی میگن توکل کن
کردم
چی شد¿
همش کشکه.
باز دارم از رو خریت تصمیم میگیرم.
نمیخوام گناه کنم
به خدا مثل این بچه 2ساله ها همش با خدا قهرم
مثلا میخوام باهاش لج کنم گناه میکنم.
اره دلم خیلی پر درده...همش تو ی زندگیممممم یه مشکلی پیش میاد..واقعا نمی دونم چه کار کنم
(1391 آبان 1، 22:35)alone نوشته است: [ -> ]اره دلم خیلی پر درده...همش تو ی زندگیممممم یه مشکلی پیش میاد..واقعا نمی دونم چه کار کنم
بالاخره سختی ها و گرفتاری ها جزو لاینفک زندگی ما انسان هاست و همه ما با اون بالاخره روزها و یا سالها دست به گریبان هستیم
تنها صبر و شکیبایی و تدبیر در برابر مشکلات و استعانت از خداوند است که مارو پیروز می کنه در غیر این صورت اوضاع پیچیده و بدتر می شه .
موفق باشید
دلم واسه شاهد تنگ شده
دلم واسه پوریا تنگ شده
دلم واسه ققنوس تنگ شده
دلم تنگ بچّه هایی که کم پیدا شدن میشه ، چه برسه به اینا که ناپیدا شدن...
دلم تنگه...
دارم کم کم فسیل میشم تو کانون
دلم واسه کل کل با پوریا تنگ شده
دلم واسه در دل با شاهد تنگ شده
دلم واسه گپ و گفت با ققنوس تنگ شده
یاد ایّامی ...
(1391 آبان 1، 21:20)َAlex نوشته است: [ -> ]نقل قول:
چیزی نیس فقط زیادی دلتنگم. از خودم بیزارم متنفرم از اینکه تو این دنیا گیر افتادم از اینکه مجبوری ب همه لبخند بزنی در حالی که دوس داری زار بزنی از این که تو تنهایی خودم دارم خفه میشم من از بیرون ک نگاه بشه بهم سرخوش ترین دختر دنیام اما از درون خیلی چیزا ازارم میده. اینکه همیشه اطرافیانتو دلداری بدی و سنگ صبورشون باشی اما خودت سنگ صبور نداشته باشی ب مرور زمان لهت میکنه اره خدا هست اون ب من نزدیکه ولی من از اون دورم........همه تا وقتی بهت نیاز دارن پیشت میمونن اما ب محض اینکه بتونن تو رو با ادم دیگه ای جایگزین میکنن سخته ، سخته ب همه بگی عدالت هست حکمت هست اما ته ته ذهنت بگی کوش کجاس!!! ی وقتایی ادم دوس داره پشت پرده رو ببینه تا پیش خودش دلش قرص باشه که اره عدالتی هم هست حکمتی هم هست...........
فک کنم زیادی چرت و پرت گفتم . یا علی
خب من یه راه خیلی خوب و منطقی برای شما دارم که حالتون رو عوض میکنه . برید این رو دانلود کنین و گوش بدین . اگه درست بهش دقت کنید بهتون قول میدم خیلی آروم میشید .
http://s1.picofile.com/file/7516942361/c..._.rar.html
ممنون فایل رو دانلود کردم اما باز نمیشه چه برنامه ای لازم داره؟