اصولا اولین گامهای انحراف جنسی از خودارض... بدون کنترل شروع میشه.ما صاحب مغزی هستیم که پیشرفته ترین امکانات رو در اختیار ما قرار میده و یکی از اونها قدرت تخیل نزدیک به واقعیت است.هر کاری که شما در طول روز انجام میدید در مغز ثبت میشه و فقط اونهایی پر رنگ تر هستند که شما میخواید در دسترس باشند البته مابقی اطلاعات در مغز بایگانی میشن و بعد از یک مدتی مغز از این اطلاعات یک جمع بندی کلی میکنه و شخصیت واقعی شما رو میسازه.شخصیت شما دقیقا به جایی که زندگی میکنید و کاری که میکنید و روابط با افرادی که شیوه زندگی متفاوتی دارند شکل میگیره.شما فکر میکنید چی شد که من اینطوری شدم.در مکانی بودم که ادمهای پر خطر تردد میکردند و ذهنیت خطرناکی داشند و چون من زمینه قبلی بدتری نسبت به اونها داشتم از همه اونها پیشی گرفتم و کثیف تر شدم و بعدا متوجه این موضوع شدم که اونا تظاهر به چیزی میکردند که نبودند و من دقیقا همون کاری رو کردم که سالیان دراز با مغزم تمرین کرده بودم و وقتی تو موقعیت قرار گرفتم خیلی خوب از پسش براومدم.مراقب افکار و اعمالتون باشید که به کردارتون تبدیل میشه و حتی خودتون هم نمیفهمید که چطور و کی این اتفاق افتاده.
سلام داوود
بازگشت مجدد رو بهت تبریک میگم
باران با اینکه هرگز تو رو ندیدم اما به صافی و صداقت درونیت ایمان دارم.من یک عذرخواهی به دوست عزیزم آقا پوریا که میدونم ازم خیلی ناراحته و تمامی دوستان بدهکارم.دوستان من معذرت میخوام.پونه جان متاسفانه من در جریان پست شما نبودم اما وقتی اینجایی دیگه نباید احساس دلتنگی بکنی چون دیگه الان مطمئنم که برای تک تک کلماتی که تایپ میکنی ارزش قائلند
پوریا جان از اینکه دوباره رنگت آبی شده و منو بخشیدی سپاسگذارم.راستی خیلی خیلی خوشحالم که دلتنگیت تموم شد.هردفعه قویتر از دفعه قبل
بچه ها من نمی دونم چه مرگم شده
تازگیا،یعنی حدود یه ساله خیلی به خدا حساس شدم.
هر مشکلی کوچیکی که برام پیش میاد هر سنگی که جلوی پام میفته را به خدا نسبت می دم و ازش شاکی میشم.
امروز بعد از ظهر یه سری مشکل پشت سرهم برام ردیف شد از جمله خراب شدن یکی از وسایلم،گم کردن مقداری پول و ... .خیلی اعصابم به هم ریخت و داغون شدم.شاید باورتون نشه اما حدود یک ساعت زشت ترین فحش هایی که به ذهنم می رسید را به خدا دادم.از خودم خیلی شرمنده ام.از اون حرفایی که زدم واقعا حرفایی بود که من حتی به یه آدم تاحالا نزدم.الان خیلی پشیمونم.
اصلا نمی دونم چه مرگم شده بین من و خدا خیلی فاصله افتاده .. نماز صبحهام که همش قضاست،نماز ظهر را ساعت 6 یا 7 و نماز شب را 11 12 می خونم.اصلا حس می کنم هیچ ارتباط قلبی بین من و خدا برقرار نمی شه.انگار کانکشنم حسابی خراب شده.حس می کنم وجودم غرق سیاهی شده،غرق پلیدی شده ... اصلا در نماز ذهنم متمرکز نمی شه حتی به سمت مسایل غیراخلاقی کشیده می شه.
واقعا نمی دونم چه مرگمه
...حدود یک سال میشه که لای قرآن را باز نکردم.اصلا اینجور مسایل مثه قرآن خوندن برام بی معنی و مسخره شده.حس می کنم ایمانم روز به روز داره تحلیل میره...رابطه ی من و خدا 3 سال بود کدر بود حالا داره بدتر و بدتر هم میشه.می ترسم به بی ایمانی مطلق دچار بشم.
دیگه نمی دونم چکار کنم.:(
سلام koshti-ba-nafs جان:
وقتی میگی به کسی فحش میدم یعنی ازش ناراحتی؟
وقتی ازش ناراحتی که کار زشتی رو انجام داده.
حالا بیا از یه زاویه دیگه نگاه گنیم.اگه خدا کاری رو انجام داده که تو ناراحت بشی یا می خواد تنبیهت کنه یا حتما حکمتی توی کاره.
وقتی عصبانی میشی،به نظر من فک کن که چه چیزی باعث شده تو عصبانی بشی؟
مثلا گم شدن پولات.
پول و خدا؟
یکم با هم جور در نمیان.یعنی باید خودت توی ماجرا باشی و بفهمی که عامل اصلی خودت بودی(مثلا حواست پرت شده) یا ...
اگه سه،چهار دفعه اینجوری پیش بری مطمئن باش این عادت رو ترک میکنی.
و در مورد نمازات فقط اینو میتونم بگم
"به نماز نگو کاردارم ، به کار بگو نماز دارم"
انشاالله موفق میشی و ما رو هم دعا می کنی
کشتی با نفس عزیز من یه اعتقاد دارم اونم اینه که هر اتفاق بدی که برام میفته تاوانه یکی از گناهامه و هروقت گناهی میکنم منتظر اون پیشا مد بد هستم و اتفاق هم میفته!
پس سعی کن گناهانه هرچند کوچیکم تر کنی هرچند انسان معصوم نیست اما سعیتو بکن!
من جواب دادم ولی گویا ارسال نشده
کشتی گیر
داره اذان میگه
بیا یه کاری رو تجربه کن
یک هفته با نماز مدل کپسول برخورد کن
یک هفته سر وقت بخونش
جواب میگیری
اما اگه خواستی نخونی یادت بیوفته
کپسول و باید سر وقت استفاده کرد
خیر مقدم عرض میکنیم خدمت فایر
مشترک مورد نظر در گروه 3"ریترن تو لایف" یافت شد..
من با ادریس حرف زدم
نیاز به زمان داره تا به خودش بیاد
ولی به نظرم حالش خوبه فقط باید یاعلی بگه !
ای بابا !!!!
این ارسال برای تشکر از اینه که به فکرم هستید و براتون مهمم
و هم چنین برای این که نگران نباشید، دوستای خوبم ...
تو این سه روز با 3 4 نفر از بچه ها حرف زدم، فعلا نمی خوام راجع به خودا... یا ترکش فکر کنم ... بذارید چند وقت بگذره، به قول هورا به زمان احتیاج دارم، میام کانون دوباره، فردا هم احتمالا می رم مشهد، نت خیلی خیلی کمتر می آم، نگران هم نباشید
رضا چطوری خواب کانونو می بینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سروناز خیلیییییی جالبه، چطوری خوابم رو دیدی؟؟؟؟؟؟
من همین الان هر گونه تماس چشمی با سروناز رو تکذیب می کنم!!! نه من ایشونو دیدم، و نه بر عکس !!! چی بگم؟؟؟؟؟ چه شکلی بودم حالا؟؟؟
خیلیییییییییییییییییییییییی خوبید که به فکرم بودید، بهترین دوست های دنیا
امیدوارم این دفعه تا بی نهایت بره ... البته بهش فکر نمی کنم و جدی نمی گیرمش ... سخت هم نمی بینمش ...
خیلی خوبید ... خیلی ... خیلی ... خیلی ... ... ...
سلام!
خوبید شما!
حال شما خوبه؟؟؟؟
بیکار بودم گفتم یه چیزی گفته باشم خالی از عریضه نباشه!
امروز داشتم در پارکینگ خونه رو با ریموت میبستم پیره مرده اینجوری نگاه میکرد
کامل داشت نگاه میکرد تا ببینه آخرش چه اتفاقی میوفته!
خلاصه در پارکینگ که بسته شد بنده خدا رفت ولی خیلی تو کف این بود که چه جوری کار میکنه!