اقا وجدانا این چه وضعیه اول ترم میگیم میشینیم می خونیم میریم ۲۰ واحد بر می داریم بعدش ترم که شروع شد از جاهای مختلف کار بهمون پیشنهاد میشه کلی پروژه میریزه تو سرمون باید اینا را انجام بدیم و از کار و زندگی میوفتم یهو چشم باز میکنی میبینی اخر ترم شده لای کتابو باز نکردی البته خدایی تلاش من برای درس خوندن توی این ترم واسه درس خوندن ستودنی بودا ولی به قول مهران رجبی توی فیلم پارادیس درد اینه وقتی اولش به اخرش فکر نکنی،اخرش باید به اولش فکر کنی
چرا من اینطوریم خداوکیلی چندوقتیه اصلا حوصله هیچ کسیو ندارم بی حوصله شدم فقط کارم شده درس و کار اصلا نمیتونم به یه تفریح فکر کنم
این چه وضعشههههههه
ای خداااااااا
آخه چرا باید روزای تعطیل که باید ساعات مطالعم بالا باشه ، خسته باشم ؟؟؟
سن که بالاتر میره
ادمهای خوب و نازنینی که ازت بزرگتر بودن هم سنشون بالاتر میره
پیر میشن و به جایی میرسه که باید عادت کنی به رفتن تک تکشون
و تحمل تنهایی و نبود صدای شوخی و خنده جمع های خودمونی و فامیلی که حضور اون عزیزان باعث گرمی اونها میشد
وقتی میرن دیگه بهانه ای برای دورهمی نیست
حتی بهانه شب یلدا هم براش کمه
نبودن پدربزرگا و. مادربزرگا نبودن پدرا و مادرا نبودن برادرا و خواهرای بزرگتر از خودت که حکم پدر و مادر رو برات داشتن نبودن خیلی از ادمها ی دیگه...
یه بنده خدایی میگفت الان به سنی رسیدیم که باید زیاد مرگ و میر ببینیم چون ماهم داریم به سمت پیری میریم و بزرگترامون هم پیر شدن
دلم برای همه رفته ها تنگ شده
دلم برای همه زنده ها که هستن اما دیگه تو دورهمیا نیستن تنگ شده
دلم برای بهانه های دورهم بودنا
دلم برای مهمونیا
برای همه تنگ شده
و اخرش میشه این شبها رو تو تنهایی سپری کنی
نه مهمونی نه جشنی نه دوستی و...
بماند که اگر اتفاقی بحثی جدلی حادثه ای رخ نده و فقط شبت رو بخوای تو بیحوصلگی و تنهایی بگذرونی
.
.
.
.
یلداتون مبارک
(1398 دي 1، 12:10)ShinSama نوشته است: [ -> ] اگه تغییری نکنه چی...اگه قرار باشه همه چی همینجوری بمونه
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
این روزا همه جا احساس تنهایی رو بیشتر حس میکنم حتی تو کانون
یعنی یه روزی انقدر محکم رفتم جلو واسه ترک همه کارهای بد
که هیچ پلی را پشت سر هم نذاشتم بمونه
آخه چه وضعشه
هیچ راهی نذاشتم
اووووووووووووووووووووووووف
از خودم شاکیم
امروز روز خیلی بدی بود
امروز شکستم
فیلتر شکن را نصب کردم و چیزی که نباید را دیدم و هوسی که نباید شروع شد
زد به سرم برم سراغ آدمایی که چند سال پیش باهاشون در ارتباط بودم
اونایی که باعث و بانی خ.ا شدن و حتی بعضیاشون به اسم ترک کردن باعث استمرارش شدن
از خیلی سال پیش سیم کارتمو عوض کردم
شماره هاشونو سعی کردم از ذهن ببرم
تا یکی دوسال پیش شماره یکیشون یادم بود
ولی سعی کردم از یاد ببرم
حالا هم پیش شماره را یادمه ۴ تا شماره آخرم یادمه سه تای اولی را شک دارم
اعصابم داغون شد
شب که تنها شدم رفتم سراغ گوشی قبلی و هر جایی که فکرشو میکردم که سیمکارت قبلی را گذاشتم گشتم
ولی این مغز خنگ آخرم پیداش نکردم
تند تند همه چی را جمع کردم
ولی یه چیزی جا موند کاور گوشی بود
چیزی نبود که دم دست باش
معلوم شد رفتم دنبال چیزی این جا مونده
داداشم دید
مجبور شدم دروغ بگم رفته بودم سراغ هندزفیری
دروغ گویی جز چیزایی بود که کاملا داشتم ترک میکردم
ولی اینم مثل خ.ا شروع شده
آخرشم نه فهمیدم سیم کارت قبلی کجاست
نه فهمیدم شماره اش چند بود
دروغ گو هم شدم
آش نخورده دهن سوخته
هعی
خسته شدم
ببخشید خیلی حرف زدم
ولی دلم گرفته بود
همه چی خیلی پیچید تو هم دیگه
چرا اینجوری شد آخه
دلم نمیخواد ولی فکر کنم بازم قراره بشکنم
(1398 دي 2، 21:31)Toxic Headshot نوشته است: [ -> ] (1398 دي 1، 20:40)مهرخدا نوشته است: [ -> ]این روزا همه جا احساس تنهایی رو بیشتر حس میکنم حتی تو کانون
حتی تو کانون ؟
اوهوم، حتی تو کانون...
هرچی مسخره بازیام بیشتر..... تنهایی....
امروزم با همه سختی و وسوسه هاش تموم شد و من پاک موندم خیلی از لحاظ جسمی بهم فشار اومد هنوز هم هست
میدونم این دی ماه ماه سختیه واسه من
خدایا خودت کمکم کن کمکم کن ارادما قوی کنم این روزا خیلی روزای سختیه خودت فقط میتونی کمکم کنی
ای خداااا
یه شب اومدیم زود بخوابیم ......
(1398 دي 4، 2:54)راسخ نوشته است: [ -> ] (1398 دي 4، 2:42)Toxic Headshot نوشته است: [ -> ]ای خداااا
یه شب اومدیم زود بخوابیم ......
برو بخواب،، منم رفتم که بخوابم
این مشکلو منم دارم تا شارژ گوشی تموم نشه خوابم نمیبره! باید درمانش کنم
نمیشه آقا نمیشه . هر کاری کردیم نشد . مث فلانی غذا خوردم ، بازی کردم ، تا ده میلیارد شمردم هیییچ
(1398 دي 5، 2:01)راسخ نوشته است: [ -> ] (1398 دي 4، 4:00)Toxic Headshot نوشته است: [ -> ] (1398 دي 4، 2:54)راسخ نوشته است: [ -> ] (1398 دي 4، 2:42)Toxic Headshot نوشته است: [ -> ]ای خداااا
یه شب اومدیم زود بخوابیم ......
برو بخواب،، منم رفتم که بخوابم
این مشکلو منم دارم تا شارژ گوشی تموم نشه خوابم نمیبره! باید درمانش کنم
نمیشه آقا نمیشه . هر کاری کردیم نشد . مث فلانی غذا خوردم ، بازی کردم ، تا ده میلیارد شمردم هیییچ
یه پیشنهاد برات دارم خودم قبلا انجام میدادم و جواب داده، سعی کن قبل از خواب، تو خونه ورزش سنگین کنی به طوری که عرق کنی و خسته بشی، من برای اینکار یه سری وسایل ورزشی خریده بودم یک جفت دمبل و... حداقل یک ساعت ورزش کن، شک نکن اگه انجام بدی تاثیرشو خودت میبینی ( البته باید به ورزش عادت کنی )
وقتی خسته بشی خیلی راحت بدونه هیچ فکرو خیالی خوابت میبره
اولا من وقت اینکارو ندارم ، چون درس دارم . بعدشم اگه اینجور باشه ، بدنم کوفته میشه که بازم درس خوندنم تعطیل میشه .
حاجی من کی گفتم ورزش بده . یا بخوام بهونه بیارم که ورزش نکنم . بهونه ی چی ؟
اتفاقا هر روز ورزش میکنم . میتونی تو تاپیک ز نیرو بود ... نگاه کنی اعلام وضعیتامو . فقط شما گفتی ورزش سنگین که عرقت در بیاد (یاد آرنولد افتادیم)، که گفتم این واسه من که دارم درس میخونم خوب نیست . انشالله این باشه واسه تابستون . وگرنه من هر روز شنا سوئدی میرم ، حرکات نرمشی ، کششی ، دو . بعضی وقتا هم پینگ پنگ و ... .