سلام علیکم بر همه
من بالاحره برگشتمممممممممممممممممممممممم
میدونم که بودم اما خوب کم بودم!
میبینم چقدر تاپیک جدید زدید!!!(به همتون سر خواهم زد!!)
حالا از دیروز بگم!
دیروز ارائه داشتم...جای هتون خالی بود برام کف و سوت بزنین!کلی خوب بود(اعتماد به نفسم همه رو منهدم کرد!...چون واقعا 45 دقیقا حرف زدن برای کسی که اندازه 15 دقیقه اطلاعات داره خیلیه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اونم یه مطلب علمی بسیار نخصصی!//..(البته همش تقصیر 2 تا پسر جیز جیز شده بود...حالا هی من بگم شماها از پسرا تعریف کنین!:smiley-yell
****
در گذشت عالم ربانی جناب آقای بهجت رو هم به همتون تسلیت میگم .
شما 45 دقیقه در مورد چیزی که 15 دقیقه شو میدونستی صحبت کردی
من هر روز از صبح تا شب در مورد چیزایی که نمی دونم حرف میزنم.
بچه ها یه راهنمایی ازتون میخوام اگه یکی برا یه نفر دلش خیلیییییییییییییییی تنگ شده باشه باید چی کار کنه؟(هیچ راه دسترسی به اون شخصم وجود نداره)
اگه کمکم کنید ازتون ممنون میشم
راستی این هیچ ربطی به خود ... کردن نداره ها من از این کار کلا متنفر شدم فقط میخوام دلتنگیم رفع بشه
به این موضوعم توجه داشته باشید که تمام در و دیوارا و کوچه پس کوچه های شهرتون هم بوی اون طرفو میده (یه جورایی هرگوشش خاطرست)
مجتبی جان انشالله اسمتو تو تالار شهرت ، نفر اول ببینیم!
تبرییییییییییییییییییییییک با اینکه اوضای روحیم داغون ولی از این موفقیت تو دوست خوبم خیلی خوشحالم ان شا اله بشه 200000000000000000000000000000000000000000 روز
(1388 ارديبهشت 30، 1:23)lovetruth نوشته است: [ -> ] (1388 ارديبهشت 29، 22:35)parmida نوشته است: [ -> ]بچه ها یه راهنمایی ازتون میخوام اگه یکی برا یه نفر دلش خیلیییییییییییییییی تنگ شده باشه باید چی کار کنه؟(هیچ راه دسترسی به اون شخصم وجود نداره)
اگه کمکم کنید ازتون ممنون میشم
راستی این هیچ ربطی به خود ... کردن نداره ها من از این کار کلا متنفر شدم فقط میخوام دلتنگیم رفع بشه
به این موضوعم توجه داشته باشید که تمام در و دیوارا و کوچه پس کوچه های شهرتون هم بوی اون طرفو میده (یه جورایی هرگوشش خاطرست)
من گریه می کنم. یادش می کنم و گریه می کنم. تنهایی. بدون اینکه کسی بفهمه. اینجوری ادم سبک می شه. بعضی اوقاتم همزمان می نویسم. یه جایی که کسی نتونه بخونه.
اخه گریه چقدر؟سه روزه مدام اشکام جاریه ولی باز آروم نشدم!دیگه کم کم داره آبروم پیش مامانم اینا میره از بس مدام چشام خیسه!
هیچکسم درد منو نمیفهمه که برم باهاش درد دل کنم به هرکی میگم میگه آخه ارزش داره؟
چه جوری حالیشون کنم که آره برا من یه دنیا ارزش داره!
درد ودل کردنم تجربه کردم ولی بقیه حالمو بدتر کردن حالا بیشتر احساس میکنم تنهام و کسی منو درک نمیکنه حتی یه خواهری یا برادریم ندارم که دردمو بهش بگم (اینم از مصیبتای تک بچه بودنه)
از بس این چند روز گریه کردم حتی با این قیافم روم نمیاد دانشگاه برم چشمام از سفیدی به قرمزی تغییر رنگ داده !
سلام پارميدا
نبينم دوست خوبم ناراحت باشه تو هر وقت ناراحت بودي يا دلت تنگ شد بيا كانون يكي 2 تا پست بزن
همه ي درد و دل هات رو خوندم واقعا يعني تا اين حد ارزش داره ...
اگه واقعا تا اين حد ارزش داره لااقلش خودتو آزار نده آخه چرا با خودت اين جوري مي كني ؟ من درست نمي دونم چرا اين جوري شده؟
ولي اگه پاي عشق و عاشقيه و طرفت واقعا دوست داشت تو رو رها نمي كرد با اين همه خوبي حالا ديگه من زيبايي رو نديدم كه بگم
به نظر من البته نظر منه اگه مي توني با اين همه ارزشي كه داره فراموشش كن به ياد خدا باش مهر و زيبايي خدا رو تو دل و قلب جاري كن اگه يه كمي از اين علاقه و اشك هايي رو كه برا طرفت ريختي برا خدا بريزي اون وقت خدا مقام و مرتبه اي بهت مي ده و طوري بهت نزديك مي شه كه ديگه نمي توني مهر و علاقه ي شخص ديگه رو تو قلبت نگه داري
نظير خودم كه منم مثل تو همين جور بودم ولي يه مرتبه به خودم اومدم و از خدا خواستم كه مهر طرف رو از دل و قلبم بيرون ببره و مهر خودشو جايگزين كنه.
(نظير زليخا تو سريال يوسف پيامبر)
(به به چه مهري قربونش برم )
(خيلي باحالي خد ا )
سلام من کم آوردم تو مسابقه ترک این لامسب شرکت کردم ولی نتونستم طاقت بیارم حتی بد تر از قبل شدم یعنی دارم روزی یه بار می شم آخه به منم میگن مرد اراده ی هیچ کاری رو ندارم ... .
اضطراب واسترس تمامه وجودم رو فرا گرفته.
راستی پار میدا من که نفهمیدم چی شد تو عاشق کی شدی منم یه روزی مثل تو عاشق بودم شب و روز گریه می کردم ولی وقتی با هاش صحبت کردم آروم تر شدم اون موقع بود که بعد از چند سال از ته دل می خندیدم ولی دوباره یه موضوعی پیش اومد که باعث جدایی بین منو و اون شد هنوزم دوسش دارم ولی دیگه فکر نمی کنم بتونم با اون زندگی کنم .( به دلایل خاصی)
یه مدتی از اون ماجرا گذشت تا اینکه دیروز من تصادف کردم .گواهینامه نداشتم .با ماشین به یه موتوری زدم اون افتاد زمین سرش خون اومد من اونجا داشتم سکته می کردم آمبولانس اومد گفتم خدایا صلوات نظر می کنم هیچ اتفاقی نیفته چون اگر اون می مرد الان من اعدام بودم .
از این اتفاق می دونی چی می خام بگم می خام بگم عشق حقیقی خداست . همه ی این ها وسیله اند تو اون موقعیت کی به غیر خدا می تونه آدمو کمک کنه. نمی دونم من با این همه خود ... و گناهانه دیگه چجوری پیشه خدا این قد ارزش داشتم... .
و هیچ وقت از کسی که دوسش دارید به عنوانه معشوق یاد نکنید .معشوق خداست و محبوب هرکی که دوستش دارید.
آهای..ما اینجا حق نداریم بگیم که به من میگن مرد یا...
ما همه اینجا جمع شدیم تا با هم ترک کنیم
با شمام..جناب massoud
سعی کن..بازم سعی کن..میدونم که بالاخره یه روز همه نجات پیدا میکنیم
حالا یه جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ بلند..+ یه دنیا آرزوهای خوب برای همتون
پارمیدا جونم..اونی که رفته دیگه رفته..دیگه برگشتم نداره..اگه دوست داشت نمیرفت . حتی واسه ی یه لحظه
اینجا نمیتونم خیلی چیزا رو بگم..
دوست داشتی برام پیام بفرست اونجا برات میگم..
خانم گریه نکن.به این فکر کن که چرا از هم جدا شدین!
مطمئنم به یه دلیل خوب میرسی
massoud خان اینا همش تلنگر های خداست
شاید با این اتفاق خدا می خواست بگه تو هنوز تو این دنیا کار داری هنوز باید تلاش کنی!
هنوز نوبت تو نیست که تسلیم بشی!
(1388 ارديبهشت 30، 12:54)massoud نوشته است: [ -> ]سلام من کم آوردم تو مسابقه ترک این لامسب شرکت کردم ولی نتونستم طاقت بیارم حتی بد تر از قبل شدم یعنی دارم روزی یه بار می شم آخه به منم میگن مرد اراده ی هیچ کاری رو ندارم ... .
اضطراب واسترس تمامه وجودم رو فرا گرفته.
راستی پار میدا من که نفهمیدم چی شد تو عاشق کی شدی منم یه روزی مثل تو عاشق بودم شب و روز گریه می کردم ولی وقتی با هاش صحبت کردم آروم تر شدم اون موقع بود که بعد از چند سال از ته دل می خندیدم ولی دوباره یه موضوعی پیش اومد که باعث جدایی بین منو و اون شد هنوزم دوسش دارم ولی دیگه فکر نمی کنم بتونم با اون زندگی کنم .( به دلایل خاصی)
یه مدتی از اون ماجرا گذشت تا اینکه دیروز من تصادف کردم .گواهینامه نداشتم .با ماشین به یه موتوری زدم اون افتاد زمین سرش خون اومد من اونجا داشتم سکته می کردم آمبولانس اومد گفتم خدایا صلوات نظر می کنم هیچ اتفاقی نیفته چون اگر اون می مرد الان من اعدام بودم .
از این اتفاق می دونی چی می خام بگم می خام بگم عشق حقیقی خداست . همه ی این ها وسیله اند تو اون موقعیت کی به غیر خدا می تونه آدمو کمک کنه. نمی دونم من با این همه خود ... و گناهانه دیگه چجوری پیشه خدا این قد ارزش داشتم... .
و هیچ وقت از کسی که دوسش دارید به عنوانه معشوق یاد نکنید .معشوق خداست و محبوب هرکی که دوستش دارید.
سلام دوست خوبم
ممنون از راهنماییت من مخلص خدا هم هستم کیه که عشق واقعیش خدا نباشه؟مخصوصا الان که دارم حضورشو تو لحظه هام حس میکنم ولی برادر گلم قبول کن فراموش کردن کسی که با تمام وجود دوستش داری خیلی سخته (مرگ آوره)ما به خواست من از هم جدا شدیم به خاطر اینکه به گناه نیفتیم چون ازدواجمون به دلیل همسن بودن محاله ممکنه خونوادهامون نمیذارن در ضمن اون شخص فوق العاده پاکه اون راه درست زندگی کردنو نشون من داد آخ که چقدر دلم هواشو کرده!
خدا خودش به بنده هاش اجازه ی عاشق شدنو داده ما که هیچ وقت باهم دوست نبودیم که مدام تو خیابونا با هم پرسه بزنیم ما از وقتی از علاقمون آگاه شدیم سریع سمت قانونی و شرعی کردنش رفتیم هیچ گناهیم که بر خلاف خواست خدا باشه انجام ندادیم ولی شما درست میگی الانم با تمام وجودم خدارو صدا میکنم میدونم که خدا منو دوست داره!اینو مثل خاطر ای که تو تعریف کردی خیلی جاها نشونم داده!
در ضمن شما ته مردایی که تو فکر ترکشی خیلی انجامش میدن حتی یه لحظه هم فکر ترک نیستند تو یه چند روز با تمام سختیاش ترک کن بعد خودت میبینی که انجام ندادنش از انجام دادنش خیلی بیشتر لذت بخشه اگه اون یه دقیقه لذت داره یه روز عذاب وجدان این تمامش لذته
سلام پارمیدا جان،من درکت میکنم،میفهمم تو چه حالی هستی،
به خدا توکل کن،هیچ چیز از خدادور نیست،
اگه خدا بخواد بهم برسین هیچکس نمیتونه مخالفت کنه،ولی کاش عشقت تنهات نمیذاشت،
خلاصه یاد خدا آرامش دهنده قلبهاست،همه چیو بسپار به خودش،
آخه خانوم با گریه چیزی حل میشه؟
عشقم وقتی میشینه گریه میکنه انگار منو زنده زنده میسوزونن،الانم وقتی شما گفتی اینهمه گریه کردم
یه حس ناجوری بهم دست داده،خدایا هرکی که عاشقه رو به عشقش برسون،
(1388 ارديبهشت 30، 21:49)mahdi نوشته است: [ -> ]سلام پارمیدا جان،من درکت میکنم،میفهمم تو چه حالی هستی،
به خدا توکل کن،هیچ چیز از خدادور نیست،
اگه خدا بخواد بهم برسین هیچکس نمیتونه مخالفت کنه،ولی کاش عشقت تنهات نمیذاشت،
خلاصه یاد خدا آرامش دهنده قلبهاست،همه چیو بسپار به خودش،
آخه خانوم با گریه چیزی حل میشه؟
عشقم وقتی میشینه گریه میکنه انگار منو زنده زنده میسوزونن،الانم وقتی شما گفتی اینهمه گریه کردم
یه حس ناجوری بهم دست داده،خدایا هرکی که عاشقه رو به عشقش برسون،
آخه مهدی جان اون به چند دلیل از من جدا شد و منو تنها گذاشت
1)به هم رسیدن ما غیر ممکن بود
2)جون خودمو قسم خوردم که ازم دور شه
3)چند سال دیگه با هم میموندیم که چی بشه؟
یه دفعه چشمامونو باز میکردیم که غرق گناه بودیم (ما هم آدمیم دیگه همیشه میگن وقتی دو تا نا محرم با هم تنها باشن نفر سوم شیطانه ) با یه دنیا وابستگی (که الانم وابستگیمون کم نیست) باید موقع ازدواج یکیمون از هم جدا میشدیم اون موقع صد در صد حالمون خیلی خرابتر از الان میشد تو منو درک میکنی میفهمی یکی دیگه رو جای خودت دیدن چقدر سخته ما نمیخواستیم هیچ وقت با چنین اوضاعی مواجه بشیم
راستی اونم خیلی از گریه های من ناراحت میشد یادمه میگفت :هیچ چیز برا یه مرد بدتر از این نیست که اشکای عشقشو ببینه
الان کجاست تا ببینه من دریای اشکم؟