امروز فشار خيلي زياده. حتي ميترسم صفحه ي موبايل رو خاموش كنم. هر چيزي كه دورم ميبينم يا باهاش تماس دارم برام ترسناك شده. ولي خب وقتي تصميم گرفتم ترك كنم ميدونستم اين روزا ميان ديگه. نه؟ ميدونستم "ترك" گل و بلبل نيست. فرق ترك كردن هاي تمريني با ترك كردن براي هميشه همينه ديگه: پشت سر گذاشتن وسوسه هاي چغر بد بدن.
لطفا طاقت بيار. عيده. بهاره. داره پنجاه روز ميشه. ديگه به اندازه ي كافي تمرين كردي. بجنگ.
(1395 اسفند 29، 17:07)حورا نوشته است: [ -> ]امروز فشار خيلي زياده. حتي ميترسم صفحه ي موبايل رو خاموش كنم. هر چيزي كه دورم ميبينم يا باهاش تماس دارم برام ترسناك شده. ولي خب وقتي تصميم گرفتم ترك كنم ميدونستم اين روزا ميان ديگه. نه؟ ميدونستم "ترك" گل و بلبل نيست. فرق ترك كردن هاي تمريني با ترك كردن براي هميشه همينه ديگه: پشت سر گذاشتن وسوسه هاي چغر بد بدن.
لطفا طاقت بيار. عيده. بهاره. داره پنجاه روز ميشه. ديگه به اندازه ي كافي تمرين كردي. بجنگ.
عزیزم تو میتونی افسار روح و قلبت تو دست خودت نگه داری نه بدی دست شیطون ....
اگه امکانش برات هست برو بیرون قدم بزن یا چیزی برای خودت بخر
شبیه ادمای ۳۰ ساله شدم ،از بس شکسته شدم، هر کی منو میبینه میگه خیلی داغون شدی، به هر کجای زندگیم نگاه میکنم مشکلی وجود داره
دارم کم کم ، کم میارم، مغزم دیگه جواب نمیده، حواسم چندجاست، با یکی صحبت میکنم ذهنم جای دیگه هستش ، ی کاری انجام میدم ذهنم جای دیگه هستش.
اصلا یادم میره فردا عیده، کل خوشبین بودمو از دست دادم که یهو به خودم امدم دلمو به سال جدید خوش کردم
دارم تبدیل به یک سنگ میشم، از خودم تا خانوادم که نمیتونم کاری بکنم و یه عالم مشکلات دیگه..
اصلا انگار تو این دنیا وجود ندارم، ترسم ازینه از دیوانه خانه سردربیارم، همینطوریش توی هر موقعیتی توی فکر مشکلاتم
وقتی یکی بهمحرفی میزنه یادم میره چی گفتش، چی بودش، شده فراموشکردم کجا هستم..
ترسم اژ دیوانه شدن اینه ، ندانم چی برام پیش بیادش..
درد دل من در مورد حجاب خانم ها
من الان تو یه محیط عمومی کار می کنم که خانم ها هم رفت و آمد می کنند.
می خوام یه مساله ای را در مورد حجاب بگم .
درسته که من وظیفه دارم به زن های بدحجاب نگاه نکنم و نگاه خود را هم کنترل کنم که اینکار را می کنم
ولی فکر نمی کنم خانم های بدحجاب ، به خاطر بد حجابی مجازات نشن .
چند روزیه روی نفس خودم تمرکز کردم وقتی یه خانم با حجاب و چادری روبرو می شم هیچ وسوسه ای در من برای نگاه حرام ایجاد نمی شه .
اما امان از وقتی که با زن های بدحجاب روبرو بشم منظورم زن هایی هست که مانتوهای تنگ یا شلوارهای تنگ به تن می کنند .
کلا روزانه نفسم بین سه الی پنج بار بهم وسوسه میکنه که به خانم های بدحجاب نگاه کن و لذت ببر . دقیقا به تعداد خانم های بدحجاب نفسم بهم وسوسه می کنه .
ولی خب من دیگه فهمیدم که این لذت ها زودگذر هست و نگاهم را کنترل می کنم و وسوسه نفسم را سرکوب می کنم .
ولی خانم های بد حجاب دارند زمینه گناه را برای جوانان درست می کنند و نمی خواند قبول کنند که باید نسبت به جامعه ای که در اون زندگی می کنند حقوق دیگران را رعایت کنند و دیگران را با پوشش بد به گناه نیاندازند .
توی امضام کنتور گذاشتم خودتون قضاوت کنید بد حجابی خانم ها چه بر سر جوان ها میاره . تازه این کنتور ماله فقط یک ماهشه .
چند روز پیش داشتم با قطار از مشهد برمیگشتم.یه طلبه کم سن و سال هم کوپه ای ما شد.
خوب دیگه وضعیت الان مملکت ما رو هم که میدونید. سوژه جور شد برای دوستان درون کوپه
منم یه خرده سر به سرش گذاشتم اوایلش
البته وقتی فهمیدم که زائر کربلاس کمتر از گل بهش نگفتم. زد و سیستم ما به همدیگه خورد و با هم گرم گرفتیم. غذا خوردیم گپ زدیم( البته غیردینی و غیر سیاسی) چای خوردیم تخمه شکستیم.خلاصه صفایی بود.شمارمم بهش دادم گفتم کاری داشتی زنگ بزن.
امروز یه شماره از عراق بهم زنگ زد دیدم همون حاج آقاس از نجف!!!
گفت دور از مرام و معرفت بوده به همسفرم سال نو رو تبریک بگم.
خدایی کلی شرمنده شدم. دم هر چی آدم با مرامه گرم. خدا کنه رفاقتمون پا برجا بمونه
حداقل میتونم بگم تولدتون مبارک
درد ما را نیست درمان
هجر ما را نیست پایان
چند روزی میرم سفر
کاش انجمن ادبیات پر از شور هیجان باشه این چند روز که خالی نباشه جام
شاد باشید
نبودیدم سعی کنین وانمود کنین که هستین
یادم باشه توی هفته ی گذشته به زور دو ساعت درس خوندم
و اگر اون روز ، اینقدر درس برام مهم نشده بود که بخاطرش خودم رو اذیت کنم
احتمالا این دوهفته روزی ۳ ساعت هم می خوندم می شد بیست ساعت درس.
#بت_درس_را_بشکن
... {پروردگارا!} و سرنوشت ما را هم در این دنیا و هم در عالم آخرت نیکویی و ثواب مقدر فرما، که ما به سوی تو بازگشتهایم.
خدا فرمود: عذابم را به هر که خواهم رسانم،
و رحمت من همه موجودات را فرا گرفته
و البته آن را برای آنان که راه تقوا پیش گیرند و زکات میدهند
و به آیات ما میگروند حتم و لازم خواهم کرد. (۱۵۶)
همانان كه از اين فرستاده پيام آور ناخوانده درس، كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند، پيروى مى كنند؛
[همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مى دهد و از كار ناپسند باز مى دارد
و چيزهاى پاكيزه را براى آنان حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى گرداند
و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد؛
پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند،
آنان همان رستگارانند. (۱۵۷)
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
در خزانه به مهر تو و نشانه ی توست
(1396 فروردين 3، 15:54)aliunknown نوشته است: [ -> ]حس درس خوندنم از دست رفته ...
منی که روزی 5 ساعت میخوندم الان به زور شاید 1 ساعت تو هفته بخونم ..
مخصوصا این اواخر بخاطر خ.ا دیگه حالم داشت از درس بهم میخورد ...
نمرات پشت سر هم گند
فرصت ها هم پشت سر هم پر پر
دیگه تنها امیدم به اینه بتونم این سال اخری رو پاس کنم و خ.ا هم که تمام این بلاها رو سرم آورد ازم دور شه
چقد مشکلتون شبیه منه ، انگار این نوشته ها وصف حال پارسالمه
الان حتی حس و جرات ندارم برم سراغ پایان نامم
ارسال شده از HTC_D626phs با استفاده از kanoon
بچه های یکی از درد ها مشترک ما علاوه بر خ.ا همین تنبلیه.
پس اصلا نگرانش نباشید و با خوشحالی و اطمینان تفریح کنید.
هر وقت که حوصله داشتید برید سر پایان نامه و کارهاتون
مطمئن باشید کسانی که قبل از شما هم بودند همین جوری بودند و بعدی ها هم همین جوری بودند.
این که الکی خودتون رو اذیت کنید کاری درست نمی شه.
راستی ، اگر زمان تفریح کردن نگران درستون باشید ، زمان درس هم نگران تفریح می شید
نه درست تفریح می کنید ، نه درست درس می خونید.
اگر درست تفریح کنید ، بازدهی درسیتون هم بیشتر می شه.
به اهدافتون فکر کنید ، بهشون حمله کنید ، هر چقدر که مشکلات بزرگ باشند. شما از پسش بر می آیید.
(1396 فروردين 3، 15:54)aliunknown نوشته است: [ -> ]حس درس خوندنم از دست رفته ...
منی که روزی 5 ساعت میخوندم الان به زور شاید 1 ساعت تو هفته بخونم ..
مخصوصا این اواخر بخاطر خ.ا دیگه حالم داشت از درس بهم میخورد ...
نمرات پشت سر هم گند
فرصت ها هم پشت سر هم پر پر
دیگه تنها امیدم به اینه بتونم این سال اخری رو پاس کنم و خ.ا هم که تمام این بلاها رو سرم آورد ازم دور شه
برو کتابخونه هم از این فضای خ ا دور میشی هم اونجا کنکوریا رو میبینی
یکم به خودت میای درس میخونی نا امید نشو مثه شما زیاده
ولی نباید بذارید شرایط همین جوری بمونه