در برج ولامهر جهان تاب علی(ع) است
در شهر علوم نبی باب علی(ع) است
از اول خلقت بشر تا امروز
مظلوم ترین شهید محراب علی(ع) است
***********************
کیا دوست داشتند امشب اینجا بودند
ایوان نجف عجب صفایی دارد *********** حیدر بنگر چه باروگاهی دارد
[font=][/font]
[font=][/font]
[font=][/font]
[font=]شهادت سمبل کرامت و عدالت و شجاعت،امیرالمومنین ،علی (علیه السلام) تسلیت و تعزیت[/font]
التماس دعا
امشب تو هر جای این کانون که رفتم یکی التماس دعا داشت
یکی گفت خدایا راهمو گم کردم
یکی گفت خیلی محتاجم و.........
دلم شکست خدا
خدایا من بی چیز چی بگم
خدایامنو حتی تو مشکلاتم تو رو صدا نزدم
چرا همه بلدند با تو حرف بزنندولی من.............
یه عمره تو گناه و بی خدایی دست وپا زدم
یه عمر واسم همه چی مهم بود جز خدا
خدایا اگه امشب منو نبخشی پس کی
خدایا من نمیدونم فردا زنده هستم یا نه
شاید شب قدر سال دیگه فقط یاد من مونده باشه
خدایا مگه امشبو بهونه نکردی واسه بخشیدن
پرونده امسالمو نگاه نکن خیلی سیاه بود
خدایا من میدونم که تو میتونی
خدایا تا اینجای عمرم فقط پرونده سیاه بود
تو را به مولا علی قسمت میدم دستمو بگیر
راهمو اونطور که دوست داری کج کن
خدایا نزار غبطه به بچه ها بخورم که چرا بلد نیستم باهات حرف بزنم
سلام
دلم گرفته نمیدونم حس عجیبیه خیلی وقته اینجوری نشده بودم
با هیچی هم عوضش نمیکنم
درد دلم اینه
مولا يه حرفايي هم با شمشير اون ملعون زده..
بشنويم بد نيست...
اي تيغ نجات بخش حيدر بودي
از تيغ زبان خلق بهتر بودي
هر چند شكافتي سرم را ، الحق
صد مرتبه مهربان تر از در بودي
دلي اي تيغ بس خونخوار داري
كه بويي از در وديوار داري
نه تنها سر كه سوزاندي دلم را
گمانم ارث از مسمار داري
بسوزان گرچه جانم سوخت آن روز
نبودي خانه مانم سوخت آن روز
ميان شعله تا افتاد يارم
تمام دودمانم سوخت آن روز
****************
اي تيغ زمان زمانه ي نيرنگ است
اي تيغ بيا كه ديده ام خون رنگ است
يك بار نشد كه ماه رويش بينم
بشتاب دلم براي محسن تنگ است
************************
اي تيغ نديدي كه چه ديدم ان شب
تابوت به شانه ميكشيدم آن شب
از خانه ي خويش تا كنار قبرش
اي واي كه خون تازه ديدم آن شب
باتشکر از دوست عزیزمhttp://haidar110.blogfa.com/
[url=http://www.blogfa.com/][/url]
خدایا دیگه بسه
دیگه خسته شدم
دیگه تحمل ندارم
خدایا کاش فردا صبح رو نبینم ، کاش ....
(1391 مرداد 19، 23:44)tark نوشته است: [ -> ]خدایا دیگه بسه
دیگه خسته شدم
دیگه تحمل ندارم
خدایا کاش فردا صبح رو نبینم ، کاش ....
خدا نکنه
این چه حرفیه
چی بسه؟
از چی خسته شدی؟
دیگه تحمل چی رو نداری؟
مگه چی شده
هر چقدر هم مشکل داشته باشی یا ناراحت از چیزی باشی دلیل نمیشه این طوری "کاش" بگی
(1391 مرداد 19، 23:44)tark نوشته است: [ -> ]خدایا دیگه بسه
دیگه خسته شدم
دیگه تحمل ندارم
خدایا کاش فردا صبح رو نبینم ، کاش ....
هر چند یکبار خسته میشیم !
خسته گی رو معمولا زمانی حس میکنیم که کمتر درگیر دنیا هستم !
ولی یه لحظه فکر کن ...
اصلا دلیل اینکه تو این دنیا هستیم چیه !
ما همه از اصل دور شدیم !
هدف این بود که به این دینا بیاییم ... آزمایش بشیم ...روزای خوب روزای بد داشته باشیم ...
صاحب مال و فرزند بشیم ...باز به وسیله اون ها آزمایش بشیم ... و در نهایت یک روز از دینا بریم !
هدف کلی همینه !
چند صباحی این دینا هستیم و خیلی زود میریم اون دنیا !
ولی واقعا آماده ایم ... آماده ایم برای تنهایی قبر ؟!
برای فشار قبر ؟!
برای روز های سخت ؟!
برای زندگی در برزخ ؟!
خدا به همه ما همه چی داده !
همه چی !
هیشکی نمیتونه ادعا کنه خدا بهش اونو نداده !
راه رو نشان داده و بی راه همه همین طور !
این همه سال گناه کردیم در حالی که راه رو میدیدم اما باز چشم تو چشم خدا میشدیم و گناه میکردیم !
می دیدم گناه داره میاد سمتمون ولی راه مون رو کج نکردیم !
میدونیم حق با کیه ولی حق رو به کس دیگه میدیم !
اینا رو صرفا به خودم میگم ... اول به خودم میگم عیلرضا مرگ دو قدمی تو هست تو الان آماده ای ؟!
سلام
آقا حسین و مرد تنها و آقا احسان ممنونم از حرفاتون .....
واقعا شرمندم که باعث ناراحتی تون شدم ...
راستش اون موقع تو شرایط روحی خوبی نبودم ..
این روزا یکم درگیر مشکلات خونوادگی هستم ...
یه وقتایی احساس می کنم تو زندگی واقعا کم میارم .....
احساس می کنم دیگه طاقتم تموم میشه ...
البته شایدم من یکم حساس باشم ، ولی آخه خدایا قربونت برم دیگه تا کی آخه؟؟؟!!!
------------------
مرد تنها ؛ از حرفاتون ممنونم ، واقعا مثل یه تلنگر بود ...
گاهی وقتا ما هدف از زنده بودنمون رو فراموش می کنیم و اینطوری غرق دنیا و کارهای دنیایی میشیم.
امشب که با خودم و خدای خودم خلوت کردم ، دیدم برای رفتن هییییییییییییییییییییییچ آمادگی ای ندارم ...
واقعا باید با شرمندگی و روسیاهی برم پیشش .... با کوله باری که جز گناه و شرمندگی چیز دیگه ای نداره ....
گفتم از زشتی گفتار بدم. گفت بیا...!
از سیه کاری رفتار بدم. گفت بیا...!
گفتم از غفلت دل از هوسم از نفسم
صاحب آن همه کردار بدم. گفت بیا...!
گفتم از سرکشیم سینه سپر داد زدم
نیستم خسته دل از کار بدم. گفت بیا...!
گفتم از دوست گریزانم و در خود غرقم
دائما در پی پندار بدم. گفت بیا...!
گفتم از گوهر ذکر تو ندارم بهره
غوطه ور مانده در افکار بدم. گفت بیا...!
گفتم ای چشمه ی خوبی سحری چشم گشا
نگر اعمال شرربار بدم. گفت بیا...!
گفتم ای صاحب این سفره که خوبان جمعند
گفته بودی که خریدار بدم. گفت بیا ...!
گفتم آئینه ی شیطان شده بودم عمری
خسته از دست همین یار بدم. گفت بیا ...!
گفتم آقا ز دست دل من رنجیده
من همان عبد گنهکار بدم. گفت بیا...!
-------------------------------------
ترک خانم ایشاللا به حق شهید این ماه، امام علی (ع)، هر چه زودتر درست میشه
همگی دعاتون میکنیم
خدایا هنوز میاد تو فکرم اون خاطرات اون لحظات...
کمکم کن
می دوننم سر راهم بهترین رو قرار دادی خوشحالم که کنارمی...
بعضی موقع ها فقط اشک می ریزم
خودت می دونی چقدر تلاش کردم...
برس به فریادم....
برای چه روزه میگیری؟!!!
برای این روزه میگیری که این ها را درک کنی؟
بیخیال روزه ات را بشکن
این کودکان زولبیا را فقط از پشت شیشه دیده اند!!!!
حمید جان واقعا ممنونم از تلنگرت
وای بر من با این روزه گرفتنم :( وای بر من
این روزه هام هم مثل نماز خوندنام شده :(
خدایا ازت معذرت میخوام