(1391 مهر 20، 21:02)َAlex نوشته است: [ -> ]سلام
امروز باز از اون روز هاست ، که من زیاد حوصله ندارم ، و یه کم حالم خرابه . نمیدونم چی کار کنم . فکر میکنم یواش یواش ، اگه قرار باشه ، این جوری ، هر روز ، این قدر ، فشار روانی بهم وارد بشه ، دیگه هیچ چیزی از سلامتیم نمونه . یه کم بیشتر از یه کم خسته شدم . چرا هیچ اتفاق ، خوبی رخ نمیده . نمیدونم . شاید من زیاد توقع دارم . حالم خیلی خرابه . میبینم که عمرم داره تلف میشه . و هیچ کاری از دستم بر نمیاد .
خودم عمرم رو تلف نمیکنم . ولی به جاش ، برام تلف میکنندش . برام دعا کنید . باشه ؟
اینو برای شما و همه ی دوستایی که مشکلاتی دارن می نویسم.
یه داستانی خونده بودم خیلی جالب بود، شاید شما هم خونده باشین:
یه استادی یه لیوان پر از آبی رو دستش میگیره و بالا نگهش میداره تا همه ببینند
بعد از شاگرداش میپرسه اگه من این لیوان آبو یک ساعت دستم نگه دارم چی میشه
شاگردا گفتن: خوب دستتون درد میگیره. میگه درسته.خوب اگه یک روز نگهش دارم چی میشه
یکی از بچه ها گفت دستتون بی حس میشه و کارتون به بیمارستان میکشه
معلم گفت : درسته. به نظر شما وزن لیوان تو این مدت تغییر کرده؟ بچه ها گفتن نه!
معلم گفت پس چه چیزی باعث میشه من خسته بشم و حالا باید چیکار کنم؟؟ بچه ها گفتن خوب لیوان رو زمین بذارید. معلم گفت : دقیقا.
مشکلاتمون هم مثل همین لیوان پر از آب میمونن. اگه چند دقیقه نگرشون داریم چیزی نمیشه ، اما اگه مدت بیشتری بهش فکر کنیم ، خستمون میکنه .
پس بهتره هر شب که می خوابیم مشکلاتمون رو زمین بذاریم،تا صبح قوی تر و سرحال تر بیدارشیم
پس یادمون باشه هر روز لیوان آبو زمین بذازیم.زندگی همینه.
...........
زندگی رو هم خودمون باید سعی کنیم برای خودمون شاد نگه داریم ، نباید انتظار داشته باشیم که دیگران شادی رو برای ما بیارن.
از خدا می خوام مشکلات همه بچه های کانونو حل کنه و
به دل هممون صبر و شادی رو هدیه بده
سلام
ممنون از همه دوستام که نزاشتن برم خصوصا داداش الکس
و *یاس*عزیز و ......
برگشتم با هزار تا تجربه اره تو همین مدت کم
یکیش این که دیگه موقعی که عصبانیم عمرا تصمیم به کاری نگیرم بقیشم میگم حالا 999تا بیشتر نمونده.
من عادت دارم اخر حرفام یه جمله بگم
قول میدم دیگه تا حد توانم)همه توانم( با خدا قهر نکنم.
بدبخت میشم ولم کنه الان توبه کردم همین الان
دیگه گریه و اشکو و اه بسه دیگه فقط شاد شاد)هادی+
باشیم.
قول میدم دستایه خدا رو محکم بگیرم.مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…
هر کس هم که می آید مسافر است می شکند …..
.هم نمازش را، هم دلم را …
و می رود …
سلام آقای خوشحال
خدا خیلی دوستون داره که دوباره برگشتین پیشش
دیگه اجازه ندین حتی یک قدم از خدا دور شین
انشالله همیشه موفق و شاد شاد شاد باشین
[/quote]
سلام عزیزم
ببین ، هر وقت فکر کردی یا احساس کردی ، مهم نیستی ، به دست هات نگاه کن . به خطوط روی اون ها . میدونی چرا ؟ چون میبینی ، که اون خطوط ، با مال همه فرق داره ، و مال هیچ کسی شبیه تو نیستش . پس تو هنوزم اولین هستی ! پس سعی کن بدرخشی ! و با اطمینان به کف دستت نگاه کن و بگو اگه خطوط مال یه نفر دیگه ای شبیه من شد من هیچی نیستم . پس مطمئن باش ، تو خودتی و بهترین .
[/quote]
سلام داداشی
ممنونم ازت خیلی جالب بود
باید بگم اعتماد به نفسم که زیر ضربات سنگین خورد شده بود تا حدودی بازسازی کردم
ولی خب همونطور که گفتم این خاطرات منو ازیت میکنه شایدم به قول روانپزشکان کودک درونمه که هر از گاهی میاد در گوشم یه جیغ میکشه و فرار میکنه خلاصه سر تو درد نیارم اوضایی شده که بیا و ببین
بازم ازت ممنونم که به حرفام گوش دادی
بای
سلام خوبید شما بچه ها؟ من خوب نیستم نخیرم چیزیم نشده کلا امروز دپرس بودم الانم بیشتر
سلام
یه مقایسه ...
30 روز پاک بودم: اصلا نظم نداشتم و از خودم هم در مورد کارای روزمرم راضی نبودم
1 روز میشه پاکم: نظم داشتم و به کار های امروزم رسیدم
نتیجه گیری:
خ.ا فقط یک گناهه ...
همین
یا علی
امروز برای بار هزارم فیلم تایتانیکو دیدم(البته صحنه هاشو زدم جلو
)
دوباره غمگین شدم
بچه ها یه کلاس اولی هیچ وقت نمیگه که "چرا من لیسانس ندارم "
این رو نقص نمی بینه
با ذوق و شوق میگه اولیم ،
با عشق و حوصله و شادی میخونه
میخونه تا درست کنه خودش رو و یه روزی به این هدف برسه
ولی هیچ وقت نمیگه که "چرا من لیسانس ندارم " یا غصه اش رو نمی خوره
چون میدونه کار کلاس بندیه ، داره خودش رو رشد میده ، و میخواد اصلاح بشه
و به این ها شاده ، که داره پیش میره و جلو میره
حالا ما توی بعضی از رفتار ها یا اخلاق ها شاید نیاز به اصلاح داریم
اگه هم کمالمون یا اخلاق یا رفتار خوب رو که "باید " داشته باشیم میبینیم که نداریم ، این هم یه نقص نیست
بلکه مثل همون شاگرد کلاس اولیه ، میخواییم خودمون رو اصلاح کنیم
با این دید و با این شوق و با این روحیه
............................................
همینطور باور داریم که حتما ترک میکنیم و سرانجام این تصمیم یا اراده ، سرانجام موفقیه ،
اگه باور داشته باشی که صد در صد سر انجام کارت و آخر حرکتت و مسیری که میخوای بری ، موفقه و نتیجه میده و به آخر خوب میرسه ،
دیگه حسرت و غم گذشته رو نمی خوری ،
چون مهم نیست قبلا یا اول پاییز چی گذشته
چون قراره جوجه ها رو آخر پاییز بشمارن
و تو هم مثل اون کلاس اولی به آخر کار ایمان داری ، و به اصلاح خودت و پیشرویت شادی و لذت میبری .
خدا هم میگه ایمان بیارین
یومنون بالله ویومنون بالیوم الاخر
فقط به همین دوتا ، "به خدا " و " آخر خودتون "
به درست شدنتون ، رسیدنتون و خوشبخت شدنتون ، محکم باور کنین و مطمئن باشین ، به آخرت خوب و آخرت چیزی که انتخاب کردین و آخرت اهداف و مسیر هاایی که دارین