سلام
هرچند ک خوش ندارم تو این جا در جواب، چیزی بنویسم ولی عجالتا این بار مینویسم
برای درخشنده
البته نمیدونم حرفام به دردش بخوره یا نه
اینو گفتم چون شاید به این دنیا کمی متفاوت نگاه میکنیم
ولی ان شالله که به دردش میخوره
و اما بعد
توی قران درس های فراوانی هست برای عبرت گرفتن و قران پر هست از داستان های عبرت اموز
من دوتا از این داستانهای واقعی رو میگم
البته شاید نام گذاشتن داستان روی اخبار واقعی قران چندان مناسب نباشه ولی چون همین مضمون تو خود قران هم اومده دیگه خیلی روی انتخاب واژه نمی مونم
داستان اول مربوط هست به جنگ طالوت و جالوت
کل داستان رو بنویسم نوشته مُطوّل میشه بنابراین چیزی رو میگم ک مد نظرمه
سپاه طالوت ک روانه شد برای جنگ با جالوت در بین راه به شدت تشنه شدن
طالوت رو کرد به سپاهش و گفت خداوند شما رو به نهری خواهد ازمود هرکس از نهر اب بخوره از من نیست مگر به اندازه مشتی
و اتفاقا به نهر ک رسیدن خیلی ها
از اون اب خوردن و نتونستن بر حرف طالوت صبر کنن
و داستان دوم مربوط هست به زمانی ک حضرت موسی به کوه طور رفت
در این داستان خداوند متعال میفرماید ک ما سی شب رو با موسی وعده کردیم اما ده شب دیگه به این سی شب اضافه کردیم تا چهل روز کامل بشه
و اتفاقا توی همین ده روز بود ک سامری قوم موسی رو فریب داد و گوساله پرست کرد
موسی وقتی به میقات میرفت به قومش وعده سی شب غیبت رو داده بود ولی خداوند برای امتحان و ابتلای قوم موسی ده شب هم تمدیدش کرد تا مشخص بشه
چ کسی اهل صبر هست و چ کسی نیست
این دو داستان رو گفتم که بگم اگه سپاه طالوت و قوم موسی اندکی بصیرت داشتن و به حرف فرمانده و پیامبرشون گوش میدادن قطعا وضع دیگری پیدا میکردن
ماها متاسفانه خیلی بندگان صبوری نیستم و به وعده ی خدا خیلی باور نداریم ک گفت خداوند خلف وعده نمیکنه
ای کاش به همین یک سخن توجه ویژه داشتیم و کارهامون رو میسپردیم به دست خودش
قبلتر اینو عکس نوشته رو گذاشته بودم تکرار مجددش خالی از لطف نیست:
ماها خیلی کم به این نکته توجه میکنیم ک
این دنیا برای بقا نیست
این دنیا برای راحتی نیست
این دنیا برای نفس اسوده کشیدن نیست
اینجا امدیم تا در بین این همه رنج و محنت جوهره وجودی خودمون رو به نمایش بگذاریم و نشون بدیم ما با تمام آفریدگان خدا تفاوت داریم
آمدیم تا بگویم این تفاوت ما در رنج خود خواسته ای هست ک در مقابل مصائب میکشیم برای رشد
برای یک حیوان اصلا رنج و مصیبت معنا نداره
این ما انسان ها هستیم ک در معرض انواع مصیبت ها قرار میگیریم و کسی مسعود هست ک بتونه در برابر این مصائب صابر باشه
من به شما نمیتونم بگم ک یه کاری کن مصیبت سراغت نیاد (البته کلمه مصیبتم باز شاید واژه مناسبی نباشه ولی خیلی نباید اسیر واژه ها شد)
ولی اینو میتونم بگم ک اگه یه وقتی یه گرفتاری اومد سراغت ازش در جهت رشد استفاده کن
بهش به مثابه یک امتحان الهی نگاه کن
بگو خدایا این بلا افتاده به زندگیم و من میخوام ک بهت نشون بدم من چقدر در برابر بلا ها صبورم و میتونم تو همین شرایطم شکر گذارت باشم
اصلا خدا ما رو دچار بلا میکنه تا متوجه خودش بشیم ولی ماها بازهم غفلت میکنیم
بخوام حرف بزنم خیلی میشه نوشت
همین چند خط رو اگه روش فکر کنیم شاید حرف به درد بخوری توش پیدا بشه ک بشه روش فکر کرد
و اما دوباره میگم
اینها ک نوشتم بیشتر تنبهی بود برای خودم تا اینکه تذکری باشه برای دیگری ولی با این حال گفتم تا شاید راهی نشون بده برای عزیز دیگری