چند روزیه میهمانی دارم به نام سرخک.
بدنم رو رنگین کرده از پایین تا بالا.
نمی دونم از کی و چطور گرفتم.
شاید آمپول های بتامتازونی که هر شب بخور می کنم بی تاثیر نباشه.
یه جا می خوندم که بتامتازون سیستم دفاعی بدن رو ضعیف می کنه و راحت تر ویروس ها و ... از جمله همین سرخک وارد بدن می تونن بشن.
با توجه به اینکه به تعطیلات خوردم و به دکتر خودم دسترسی ندارم، خودسرانه دو تا آمپولم رو قطع کردم.
دو ماه پیش رفتم پیش یه دکتر دیگه گفتم یه بتامتازون برام بنویس از این آلرژی و عطسه ها راحت شم.
گفت نمیشه. کورتون داره. ضرر داره. برات قرص ضدحساسیت می نویسم.
گفتم یعنی شش ماه، شبی یه قرص ضدحساسیت بخورم، بهتره تا اینکه یه آمپول بتامتازون بزنم؟
گفت معلومه که بهتره. برام 100 تا قرص نوشت. گفت سه ماه دیگه بیا بقیه اش رو بنویسم.
این یکی دکتره پس چطور بتامتازون هر روزه برام تجویز کرد؟
هیچ دکتری هیچ دکتر دیگه رو قبول نداره.
الان برم یه دکتر دیگه که سرخک هام رو بهش نشون بدم، کلی می خواد سرزنشم کنه که چرا پیش همچین دکتر بی عقلی رفتی.
از طرفی اگه به این دکتر جدیده عمل کنم، چون ناچارم با دکتر قبلیم ادامه بدم، اون هم یک دور دیگه من رو سرزنش می کنه چرا راه من رو نصفه رها کردی.
این هفته با دکترم معامله کردم.
گفتم تو این 13 جلسه وضعیت سردردها هیچ تغییری نکرده. نه توان اومدنش رو دیگه دارم. نه هزینه هاش رو به راحتی می تونم بدم. نه امیدی به تغییر می بینم.
گفت باهات معامله می کنم. تا موقعی که من میگم ادامه بده، ادامه بده. اگه خوب شدی که فبها. اگه نه، همه پولت رو پس میدم.
چقدر بده سرگردونی.
چقدر بده از همه کس زخم زبون بشنوی. اون قدری که دل شون آروم بگیره.
چقدر بده تنهایی.
سرخک جان
به بازی قشنگی وارد نشدی.
مهره های قبلی این بازی مدت هاست به جان هم افتادن.
با همه ناخوندگیت، به این بازی و میهمانی خوش اومدی.