از دیروزه داره برام اتفاقای عجیبی میفته. خدایا من الان چه هیزم تری بت فروختم که اینطوری میکنی.
میبینی خودت موقعیت گناه برای ادم میسازی؟! من الان چه غلطی کنم بتونم اینارو فراموش کنم اخه اینا چیه برای ادم اتفاق میفته الان برم گناه کنم خودت جواب گویی اخه؟!
کار پیدا کردن ربطی به چادر نداره ها زینبی عزیز
واقعا بعید می دونم یکی به خاطر ادری بودن کار بهش ندن
نکنه نگرانی ها و مشکلاتی که توی خونه داری باعث می شه وقتی داری می ری واسه مصاحبه خوب عمل نکنی؟
عزیز دلم زینب من
اگر پای مانیتور ها نبودیم
می آمدم بغلت می کردم و باهت حرف می زدم
امشب رو سعی کن آرام باشی و بهتر بخوابی
به امید خدا مشکلاتتم کم کم حل می شه
منم خیلی مشکل با خانواده م دارم و واسه همینم درکت می کنم
عزیز می
وای خدای من
دو هفته دیگه اونی که میخوایش و ماخوادت داره میاد خواستگاریت
چی از این قشنگ تر؟
سعی کن آروم باشی و با آرامش همه چیزو به نفع خودت تموم کنی
میدونم خیلی خیلی سخته و حتما هم الان خیلی ناراحتی ولی اینجا همه برات دعا میکنن
چقدر گیر کردن توی ترسی بی پایان ولی بی اساس ادم رو از زندگی کردن میتونه دور کنه
توکلتُ علی الله
(1396 مرداد 2، 22:30)می توانم نوشته است: [ -> ]کار پیدا کردن ربطی به چادر نداره ها زینبی عزیز
واقعا بعید می دونم یکی به خاطر ادری بودن کار بهش ندن
نکنه نگرانی ها و مشکلاتی که توی خونه داری باعث می شه وقتی داری می ری واسه مصاحبه خوب عمل نکنی؟
سلام میتی جان
خیلی جاها ربط داره ابجی ..برای خوده من پیش اومده
تازه دفاع کرده بودم رفتم ی شرکت خیلی معتبر دوبار مصاحبه دادم تو هر دوبار نفر اول شدم ولی دیدم هر چی منتظر میمونم که بگن فلان روز بیا برای مصاحبه خبری نشد تا اینکه پیگیری کردم دوستم که تو اون بخش کار میکرد گفت مدیرمون گفته توانایی علمیش خوبه ولی چون چادریه نمیتونیم باهاش قرار داد ببندیم اگر کسی رو پیدا نکردیم میگیم بیاد
یا تو ی موسسه اموزش زبان دوستمو چون چادری بود بعنوان کادر نگرفتن .. یا همین محل کار فعلیم تو مصاحبه گفتن همیشه چادر میپوشی گفتم بله گفتن تو برخورد با مردا مشکل نداری ما لباس فرم داریم گفتم ن مشکلی ندارم و کلی رفتم رو منبر براشون
مثالهاش زیاده ولی خب ادم نباس ناامید شه و بهتره تلاش کنه کارم پیدا میشه
همه چی از دیشب شروع شد که من الکی الکی نخابم تا 8صبح و از اون ور تا 2بعداظهر خواب باشم، بابام بیاد غر بزنه و منم بی اعصاب جواب بدم و بعدش مامانم و خواهرم غر بزنن و منم بی اعصاب تر از همیشه با گفتن این جمله لعنتی " زندگی من به هیشکی مربوط نیست " نزدیکترین چیزی رو که می بینم پرت کنم.
از گشنگی دارم میمیرم هیج وقت با خونواده قهر نکنید، یا اگه قهر میکنید غذاتون رو بخورید تا بتونید یه قهر پایدار داشته باشید نه اینکه یه روزه برید منت کشی
خدایا من که نمیرم هیچی بخورم، دستم به دامنت یکاری بکن، الان رودم هضم میشه.
از ساعت 9دیشب تا ساعت7عصر امروز هیچی نخوردم دیگه واقعا زده بود به سرم :
دیدم این دفعه مثل اون دفعه ها نیست که من دوساعت قهر کنم مامانم بیاد منت کشی برام جیگر کباب کنه،تقریبا 24ساعت گذشته بود، هیشششکی عین خیالشم نبود گفتم با این وضع نمیشه پیش رفت، مثل مرد بلند شدم رفتم رستوران یه دست جوجه کباب زدم خیلی خوشمزه بود. بعدش هم رفتم یه پیتزا خوردم، جیبم خالی شد برگشتم خونه
و درحین غذا خوردن تصمیم گرفتم دیگه مثل بچه آدم قهر کنم، هیج وقت با خودم قهر نکنم، با بقیه قهر کنم
پ.ن : بچه هم خودتی
خسته ام از درد...
خدا بهم طاقتشو بده لطفا