(1397 فروردين 29، 8:12)حوا هستم نوشته است: [ -> ]دلم میخواد برم یه جای دور که هیچ کس نشناستم هیچکسم نشناستم از دست حرف و حدیث اطرافیان خسته شدم جلو خودم هیچی نمیگن اما پشت سرم ...
نمیدونم این همه حسادت به خاطر چیه بابا من که به قول خودتون هیچی نیستم پس دست از سرم بردارید
خدایا خودت ناظر همه چی هستی میبینی چه جوری دل آدم میشکنن
کمکم کن کم نیارم
سلام دوست عزییییز
اینو ببین
به دیگران وابسته نشویم
وهمین طور این
اعتماد به خدا
این اخریو به همه بچه های کانون توصیه میکنم
(گرچه قبلی هم توصیه منه!!!
ببینید دیگه دوتاشو! چی میشه مگه؟ :/)
خسته ام
جاده پیش رو اصلا جالب نیست ...
و تنها جاده ست ...
(1397 فروردين 29، 11:05)تـــواب نوشته است: [ -> ]خسته ام
جاده پیش رو اصلا جالب نیست ...
و تنها جاده ست ...
سلاااااام برادر تواب!
بفرمایید اینو ببینید...حله!!!!
.
http://tamasha.com/v/AezWK
خدا بزرگه برادر.
شاید وقتشه بجای اینکه فکر کنید چققققددددر سخته
فک کنید چقققققققددددددررررر کیف داره که قراره بشی محبوب خدا(((:
*توصیه میکنم برای رفع خستگی پاداش برای خودتون درنظر بگیرید.مثلا بگید چون پسر خوبی بودم و ایول بابا چقدددددر تغییر کردم! برم سینما...برم با رفیقام امام زاده صالح...برم خلاصه یه طرفی
موفق باشییییید.
التماس دعا داریم دوستان(:
سلام...من یکم کسل بووووودم
اوووومدم چندتا کلمه بنویییییییسم دلم وا شه
ای خدا...
میبینی کسلم؟...کسل بودن خوب نیستااااا...
ولی چون تو بهم وعده دادی پاک میشم من میپذیرم
البت...چاره ای ام ندارم به جز پذیرفتن!!!!
هعی... کی بشه منم بشم 2000روز!!!!
ای خداااااا
برسوووووون
این کسالتم خودت ببر...من که به جز تو کسیو ندارم (چه این مسیر...چه اون مسیر!)
جااااان هرکی دوست داری یکم زووووود تر فقط !!! :
قربااااانت
ستاره بچینی !!!
دوستاااااااان
این تشکرا که زدیدا خعلییییی خوبه.
الان پنج نفر برام دعا کردن(((:
احساس بهتری دارم(:
برم نمازمم بخونم کامل کنم حسمو
راستی...یه کاریه...یه چیزیه، میخوام که تغییرش بدم.که اگر بدم تقریبا کل پنج سال اینده عمرم تغییر میکنه.
میخواستم خواهش کنم سر سجاده قشنگتون دعایی هم برای من بکنید.
تنکس
خدایا من یه سوال فنی برام پیش اومده ؟
اون موقع ک شیطونو درست میکردی نمیشد یه چیز دیگه ام درست کنی ک اونو اذیت کنه؟؟
همه اش موجب آزار و اذیت
بسه دیگه
حدی داری مردم آزاری
خستمون شد
سلااااااااام.چطوووووورررریییییین؟؟؟؟
بچه ها من یه پیشنهاد داشتم.
این ماه شعبان خعلیییییی ماهه خاصیه...کلا پره تولد و امام هام کلی ازش تعریف کردنو...
ببینم نظرتون چیه یه مسابقه شعبانیه راه بندازیم؟هرکسی بدون شکستن تا ته شعبانو رفت جایزه بهش بگیره...
بعد مثلا روزایی رو برای روزه گرفتن مشخص کنیم و کل انجمن روزه باشیم(کیف میده!!)
خلاصه نظظظرررررررتووووووون چییییییه؟؟؟؟؟؟؟
هدیه اش کنیم به امام عزیزمون.امام زمان...هوووم ؟؟؟
چرااااا پس ساکتیییییین؟؟؟؟
نظر لطفا:/
اعتراف میکنم زفیر انقد پرانرژیه هرجا پست میزنه تو این چندروز من سریع باز میکنم ومیخونم
من موافقم ولی این پیشنهاد رو چرا گذاشتی درد ودل ها؟؟
به مدیرای رنگی بگو یا تو شبانه روزی
خدایا
کمکم کن
نگاهم کن
من جز تو کسی رو ندارم
نمیدونم دلتنگی بیجا جزء درد دل بحساب میاد یا نه
دلم نمیخواد دلتنگ باشم
دلم نمیخواد
واقعا دلم نمیخواد
به قول بچه فا میل:
چههههههه شششششدددددده؟؟؟؟؟؟
سلاااااام
چیکا خانم گل...
دلتوووون تنگه؟؟؟؟ خب توضیح بدید اگر کمک میخواید.مام بتونیم چیزی بگیم!!!
اینطوری هم دهن ما بستس...هم پل اون ور میمونه!!!
اگر چیزیه که نمیشه گفت خیلی عادیه..
من خودم روزی چند بار دلم تنگ میشه...(البت چند بارش ماله اینکه برم دست به آب گلاب به روتووووون
)
ولی باقیشوووو
بنظرم بنویسید.توی یه نامه به خدا...به امام حسین(به خصوص امروز که به به! تولده امامه و....بله!!!!)
یه کتابی خودنم احساسات چیزای مزاحمی نیستند که تا میان دکشون کنیم برن!
احساسات یه اژیر هشدارن...یعنی یه نشونه برای ماها که با برسیشون میتونیم متوجه بشیم دقیقا کدوم انتخابمون باعث احساس شده.
شما ممکنه اصلا انتخابی نگرده باشییییداااا
ولی مثلا احساس میکنید دل تنگ یه نفری که خدابیامرزه شدید...اون نفری که خدا بیامرزه احتمالا نیاز به دعای شما بوده که شما یادش افتادید.
بالاخره ما توی اکوسیستم زندگی میکنیم و همه چی بهم ربط پیدا میکنه...
مثل اینکه خوب کردن حال شماااااا بچه های انجمنو سرحااااال میاره
امیدوارم خوب خوب بشید
بدرووووود
دوووووووستااااااااان
چقددددددررررر امرووووووز قشنگه!!!!
بااااااااسعاااااادت
اماااااام گل...!!!
پدر دلسوز و مهربونمون و یاری کننده مون!!!
و...
پدر بزرگ امام زمانمووووون!!!
بر همه ی بچه های جنگجووووووی انجمن مباااااااااارک(((:
شاد و شنگووووول باشیییید
ارهههه
حاااااالاااااا همگی دستا باااااالااااااا
دست
(1397 فروردين 30، 6:40)حوا هستم نوشته است: [ -> ]خواب وحشتناکی دیدم
طوری که با گریه بیدار شدم و وقتی بیدار شدم و دیدم همه چی خواب بوده واقعا خوشحال شدم و دلم میخواست از خوشحال جیغ بکشم
خیلی از چیزا هستن که ما داریمشون و قدرشون نمیدونم خیلی چیزا هستن که داریم و ولی بازم ناشکری میکنیم
خدایا شکرت به خاطر همه چی
من کلی از شکستام تو خواب اتفاق میفته نمیدونم چه دلیلی داره ولی خب خوابام خیلی حالت واقعی میگیرن حالت یکه تو خواب دارم بعد که بیدار میشم انگار داشته برام واقعا اتفاق میفتاده به همین منوال پیش برم به خوابگردی هم میرسم...
اما غرض از این پستم یه هفته پیش خواب دیدم که واسه مادرم یه اتفاق بد افتاده بعد تو خواب داشتم میگفتم فقط یه بار دیگه یه بار دیگه منو صدا کن قسمش میدادم و گریه میکردم از خواب پاشدم دیدم بالشم خیسه از گریه و بغض تو گلومه ساعت ۳ نصفه شب با این سن و سال و ریش و سبیل ناخودآگاه رفتم بیدارش کردم و تو بغلش گرفتم و دست و پاشو بوسیدم اینقدر بغلش کردم که نگو....خدایا به قول خواهرم حوا شکرت بخاطر همه چی