همه دوستام...
همه خانوادم دارن میرن کربلا...
امام حسین خوب منم دلم میخواد...خسته شدم از رفتن پای اتوبوس و بدرقه بقیه...
این اربعین هم داره میاد همه زنگ میزنن خبر رفتنشونو میدن و خداحافظی میکنن و من میمونم و حسرت...
جان مولانا و سعدی و لسان الغیبها
جان عطار و نظامی شاعران خاک ما
باد قربان همان شاعر که از جانش سرود
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا...
آقای سحرگاه اینجا همه به هم کمک میکنن..
مشکلاتم قابل حله زمانی که کسی بخواد که حلشون کنه
قدم اول رفتن در مسابقات 10 روزس..
یه بسم الله بگید و شروع کنید
به نام خدا
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد.
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه بادرد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه، انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
از کریمان، فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا؟؟؟
این بدی مانع بیدار شدن هم دارد
ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
دلم واسه اینجا تنگ شده بود ...
برای دل منم دعا کنید
حال دلم خوب نیست
Sent from my LG-P768 using Tapatalk
چکاوک عزیزم
برات آرامشی رو از خدا میخوام که بشه کشتی نوح تو هر دریای متلاطمی هم پابرجا بمونه
اگه کمکی از دستم بر میاد در خدمتم هر وقت که باشه
دلم گرفته ........... خیلی زیاد .............
منم دلم گرفه ، خسته ام
اما این دفعه از دست خودم
دیشب به دست خودم تحقیر شدم ، تمام ارزشم شکست خورد شد
دیگه نمیتونستم به خدا گله کنم چون خدا گفته بود نرو ، شکست میخوری ولی من مثل لجبازی کردم و رفتم
حالا خودم تنها موندم با اشتباهاتم بدون خدا
منم مثه خیلی های دیگه اصلن نمیدونستم که خود ار... چی هست . فکر کنم اول یا دوم راهنمایی بودم که برای اولین بار.
خوب اون موقع که نمیدونستم دارم مرتکب چه اشتباه بزرگی میشم و چه قدر برای بدنم ضرر داره. اما زمانی هم که متوجه شدم ، برام شده بود یه جور فرار از مشکلات... یه چند سالی گذشت و دیگه نمیتونستم ازش دل بکنم ، میخواستم اما سختم بود. افراد به ظاهر دوست هم که میدونستن من چه کاره ام یواش یواش منو ترک کردن حال دیگه من موندمو تنهایی و خودار... دیگه برام فرقی نداشت که سر کارم ، خونه ام اینا برام هیچ معنی نداشت از تنهایی شبها هم از سر کارم خونه نمیرفتم کارم به جایی رسیده بود که دیگه خود زنی میکردم ، گریه میکردم و میگفتم خدایا پس دیگه اما انگار که خودم نمیتونستم ... گوشه گیر شده بودم ، حتی دیگه کارم رو دوست نداشتم کسی هم دیگه با من نبود. باور نمیکنید که چه قدر لباس میخریدم اما همش میگفتم که داخل این لباسا قوز پشت کمرم تابلو تره و بازم سرخورده تر از قبل میشدم اما موقع اون کار که میشد انگار که همه اینا رو فراموش میکردم از همه مهمتر با این مشکلاتی که برای بدنم بوجود اورده بودم همش به این فکر میکردم که نمیتونم که ازدواج بکنم که باعث میشد بیشتر نا امید بشم. واقعا اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم. تا اینکه تصمیم گرفتم که برم یه جای دور یه جایی که کسی منو نشناسه ... رفتم به عسلویه و الان مدت 2 سالی میشه که دارم با تمام مشکلات و سختیهایی که اونجا وجود داره کار میکنم . حالا میتونم بگم از قبل که تنها تر شدم هیچ، بلکه هنوزم نتونستم ترک کنم تا اینکه روز 14 آذر عضو این کانون شدم به امید رهایی کامل و الان تنها دوستام شماها هستید . پس بهتر که بدونید ازتون خیلی انتظار دارم که بم کمک کنید ولی اگه شما هم میخواید مثه بقیه تنهام بزارید همین الان بم بگید که به شما هم دل نبندم. امروز 17 آذر و 3 روز پاکی دارم .
خدایا به همه ما این قدرت رو بده که آنچه خواسته تو هست رو انجام بدیم.
ممنونم .
به امید پاکی ابدی...
خواهد آمد روزی...
که دگر اشک از این چشم نبارد
خواهد آمد روزی...
که دگر آه بر این دل نماند
خواهد آمد روزی...
که دگر غم از دل به در آید
خواهد آمد روزی...
همان روز که من می روم از شهر غم آلود دلم
تﻮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﻬﺮﺍﺏ؟
ﻗﺎﯾﻘﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ !!!
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﻋﻤﺮ ﺩﺭﺍﺯ ؟
ﻧﻮﺡ ﺍﮔﺮ ﮐﺸﺘﯽ ﺳﺎﺧﺖ ﻋﻤﺮﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ،
ﺑﺎ ﺗﺒﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺒﺶ ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺳﺎﻟﯿﺎﻥ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺧﺖ
ﭘﺲ ﺑﮕﻮ ﺍﯼ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺷﻌﺮ ﻧﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ.
ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻗﺎﯾﻖ ...
ﯾﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ: ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ ؟
ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ ؟ !
ﺑﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ !!
ﻭﺭﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻭﺳﺨﻦ ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﻮﭺ ﺍﺳﺖ ...
ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ
ﺣﺴﺮﺗﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺭﺩ ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﺑﻮﺩ .
ﺗﻮ ﺑﺒﺨﺸﻢ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺕ ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻡ ،
ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯﺧﯿﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺑﺨﺪﺍ ﻣﺎ ﺳﯿﺮﯾﻢ
ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﭘﯿﺮﯾﻢ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ ...
دلم نیومد علاوه بر تشکر نگم چقدر این ایه قشنگ
واقعا ایه دلنشینی ، این ایه یه مرحمی روی همه درد ها و بهونه های دل ما
روزی که سر کلاس حفط رسیدیم به این ایه انقدر برام دوست داشتنی بود که دوست داشتم همونجا گریه کنم و از خدا برای این همه خوبی هاش تشکر کنم
میخوام همین جا به همه ی دوستام یه هدیه بدم