خدایا من که از بنده های درست و حسابی نیستم
هر روزم دست گل جدید به آب می دم
خدایا تو می دونی من چقدر پوچ و توخالی هستم
خدایا من توابم ، درب و داغون شده روزگار
خدایا من ...
خدایا ...
هعیییی ...
(1398 بهمن 30، 1:02)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 29، 23:08)تـــواب نوشته است: [ -> ]همین حالا متوجه شدم که برای تابستان آینده ، باید صد میلیون تومان پول جور کنم ، در حالی که آه در بساط ندارم ...
خدا بزرگه
شاید از جایی که فکرشو نمی کنید پول برسه
به خدا توکل کنید
جایی وجود نداره ، این دفعه همه چیز متفاوته متاسفانه
(1398 بهمن 30، 1:05)تـــواب نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 30، 1:02)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 29، 23:08)تـــواب نوشته است: [ -> ]همین حالا متوجه شدم که برای تابستان آینده ، باید صد میلیون تومان پول جور کنم ، در حالی که آه در بساط ندارم ...
خدا بزرگه
شاید از جایی که فکرشو نمی کنید پول برسه
به خدا توکل کنید
جایی وجود نداره ، این دفعه همه چیز متفاوته متاسفانه
منم اعتقاد نداشتم
ولی خودم تجربه کردم که میگم
یه روزایی خدا برام یه کارایی کرد
که اصلا به عقل هیچکس نمیرسید
دنیام عوض شد
به بزرگیش قسم که اگر خودش بخواد از جایی که فکرشو نکنی میاد و کمکت میکنه
فقط توکل کنید
محکم و با اراده توکل کنید
(1398 بهمن 30، 1:09)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 30، 1:05)تـــواب نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 30، 1:02)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ] (1398 بهمن 29، 23:08)تـــواب نوشته است: [ -> ]همین حالا متوجه شدم که برای تابستان آینده ، باید صد میلیون تومان پول جور کنم ، در حالی که آه در بساط ندارم ...
خدا بزرگه
شاید از جایی که فکرشو نمی کنید پول برسه
به خدا توکل کنید
جایی وجود نداره ، این دفعه همه چیز متفاوته متاسفانه
منم اعتقاد نداشتم
ولی خودم تجربه کردم که میگم
یه روزایی خدا برام یه کارایی کرد
که اصلا به عقل هیچکس نمیرسید
دنیام عوض شد
به بزرگیش قسم که اگر خودش بخواد از جایی که فکرشو نکنی میاد و کمکت میکنه
فقط توکل کنید
محکم و با اراده توکل کنید
نمی دونید چه اتفاقی افتاد
نمی دونید ...
دوستای خوبم،
خیلی مراقب خودتون باشین...
لطفا، خواهشا توصیهها رو جدی بگیرین
بعد از بيست دقيقه نوشتن آخرش باز مات مبهوت ماندم...
نتونستم نوشته ها رو ارسال كنم،
یاد اینجا بخیر
چقدر حس های خوبی اینجا به اشتراک گذاشته شد
چه انسان های خوبی چه خاطرات نابی
چقدر ذوق و شوق
چه همدلی ها و همگروهی ها کمک ها
چه فداکاری ها
چه ادم هایی خون دل خوردن اینجا که رو پا بمونه چه انسان های شریفی اینجا اومدن و رفتن
چه دوست هایی ناب و خالص
اینجا سر زمین نیست آسمان هم نیست اینجا بهشت هست بهشت
همتونو دوست دارم چه قدیمی هایی ک هنوز خالصانه هستن و چه همراه های جدید
یادتون باشه زندگی ادامه داره?❤
گاهی وقت ها دلم به حال خودم میسوزه
من از بچگی در گیر این غول بودم و تقریبا نمیتونم اون زندگی پاک و شیرین بدون خ. ا رو به یاد بیارم و با هر بار انجامش دنیا برام تاریک و تاریک تر میشه هر روز کلافه تر و بی حوصله تر بدبختی پشت بدبختی ولی اینجا بهم یاد آوری کرد که هنوز امیدی هست هنوز خوبی هست میشه از این دنیای تاریک به سمت روشنایی رفت ولی حیف انگار پای من هنوز لنگه باید قوی تر بشم و میدونم که کانون میتونه خیلی کمکم کنه ولی دیگه روم نمیشه بیام اینجا به خاطر همین تصمیم گرفتم یه مدت دور بمونم تا هر وقت قوی شدم برگردم
دیگه حتی روم نمیشه دعا کنم
یا با خدا حرف بزنم
اومدم یه دعا کنم
یکی تو گوشم گفت تو خجالت نمیکشی هر کاری دلت میخوام میکنی بعد میای تازه در خواست هم داری
راست میگفت
الان که دارم مینویسم یاد یه حدیثی افتادم
فکر کنم حدیث میگفت بدبخت ترین مردم کسی هست که نتونه دعا کنه
فکر کنم حدیث اینو میگفت
الان یعنی من بدبخت ترینم
پنجرهی اتاق و باز کردم دیدم داره بارون میباره.
صداش دلمو آروم میکنه،انگار خدا باهام حرف میزنه وقتی بارون میاد.
میگه ببین،هستم مَنا...
2:27 بامداد - محمدصادق
عذاب این ابتلا رو می کشم
ولی متنبه نمی شم ...
این دل مرده ؟؟؟
چرا هیچی به خرجش نمی ره ؟؟؟