(1398 اسفند 27، 0:10)Saeid__s نوشته است: [ -> ] (1398 اسفند 26، 23:07)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]چرا هیچ وقت نمیتونم کاری که دوست دارم و بهش یقین دارم انجام بدم
واقعا برای خودم متاسفم
مثلا چه کاری؟
و دلیلش چیه که نمی تونی
من کلا هر چی کار بد دوست دارم انجام بدم
هر کاری که خدا گفته نه
میخوام برم سراغش
سراغ خیلی هاش رفتم
ولی الان فقط و فقط دلم میخواد کاری کنم که خدا دوست داره
واقعا خدامو دوسش دارم
دلم خیلی گرفته است بخاطر کارهایی که دوست دارم انجامش بدم و مرهمی باش روی زخم های قلبم
ولی خدا میگه نه و آرام منتظره ببینه من چجور بنده ایم
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سر روان ما را بس
ممنونم که به حرفام جواب دادین
اینکه یکی به حرفام گوش کنه خیلی آرومم میکنه
تشکر
نمیدونم چه اتنفاقی افتاد که اینجوری شد ، شاید بدنم احتیاج داشت شاید هم به خاطر مکمل زینک وعدم تحرک تو این روزها همه چی توطرفه العینی اتفاق افتاد میدونستم نباید دعوتش کنم و ای دعوتش کردم.
الان هم بی انرژی شدم و جرات هم ندارم مکمل غذایی بخورم امروز درسم نصفه نیمه بود، خسته بودم خدا تو این روزهای قرنطینه به ما که حساس هستیم رحم کنه
نقل قول: میدونم قضیه اونطور که رسانهها ازش غول چراغ جادو ساختن نیست
خیلی بزرگتر از ایناست
لطفا جدی جدی بگیرین کرونا رو.
و هیچکسی جز خودمون نمیتونیم جلوشو بگیریم
نمیدونم چرا انقد تحریک پذیر شدم, زینک هم نخوردم , درسهام همین طور مونده
خدا رحم کنه , برم بچسبم به این درسه شاید پرید
(1399 فروردين 8، 17:07)PlaSmA نوشته است: [ -> ]نمیدونم چرا انقد تحریک پذیر شدم, زینک هم نخوردم , درسهام همین طور مونده
خدا رحم کنه , برم بچسبم به این درسه شاید پرید
به این فکر کن که خدا داره میبینتت و ازش کمک بخواه
سلام
از همه اعضا درخواست می کنم به این سوال جواب بدن ، خصوصا کسانی سن و سال بیشتری دارند
اگر دیگران به شما بگن :
1) تو تصور می کنی همه اطلاعاتت درسته و دیگران اشتباه می کنند
2) لحن صحبت کردن شما باعث می شه دیگران اینطور حس کنند
3) این خیلی بد و زشته که شما اینطور رفتار می کنید و یک مرض است که تصور می کنی تو بیشتر از دیگران می دانی و دیگران کمتر از تو یا هیچ
واکنش شما در لحظه چه خواهد بود ؟
بعد فکر کردن ، متوجه می شوید که شاید درست می گویند ، حالا برای حل شدن این مشکل چه می کنید ؟
در نظر داشته باشید که صحبت ها و اطلاعات شما کاملا درست و قابل اثبات و استناد هستند
سپاسگزارم
سلام
هر چیزی که درست و قابل اثبات و استناد باشه,برای پذریش ناچاره که از فیلتر خود(شخص) عبور کنه.
پس هر چیزی در نهایت درستی هم که باشه آخرش خودت باید قبولش کنی.و تو با اون حقیقت روبرو بشی.
تو با هر چیز دیگه ای هم که روبرو بشی باید بوسیله خودت اون رو بسنجی.
پس وقتی به اون چیزی رسیدی که کاملا درست و قابل اثبات و استناد هست.نتیجه می گیریم که واقعا همینطوره و هست.
(نیاز هست اون چه که گفتم تصور بشه)
اصفهان توی وضعیت قرمزه و خیابون ها همچنان شلوغه...
همچنان دوستان میرن دور دور.. و توی بعضی قسمتا ترافیک شدیده..
با اینکه بیشتر غذا خوری ها رستوران ها و کافه ها تعطیل هستن تعدادیشون هنوز بازن و مردم هم برای تفریح و غذا خوردن میرن...
روز گذشته برای خرید مواد غذایی باید از دم در یه پارکی رد میشدم که نزدیک خونمونه و متاسفانه پارک خیی شلوغ بود....
و دیروز 3024 نفر توی اصفهان تست کروناشون مثبت بود(اخبار اصفهان اعلام کر اخر شب)
حتی توی اپارتمان ما برای همسایه ها مهمون میاد و عید دیدنی میرن :/
کاش یکم عاقل شن این مردم.......
احال اصفهان اصلا خوب نیست
وقتی به جایی می رسی که دیگه یکی از بزرگترین مشکلاتتو یادت گرفتی چطور باهاش مقابله کنی
و میبینی که توی این مسیر چه کسایی رو چه چیزایی رو از دست دادی تا یاد بگیری چطور باهاش مقابله کنی
خیلی سخته
کاش می شد انسان در کمال نیرویی توی خودش افریده می شد البته دیگه زندگی معنایی پیدا نمی کرد
نمیدونم واقعا هدف از این افرینش چی بود
یعنی نمی شد هرچیزی در سر جای خودش می بود از قبل اصلا چرا باید زندگی ای شکل می گرفت؟
من میخوام اعتراف کنم
یه متن خواندم توش نوشته بود با هیچکس درد و دل نکنید حتی خدا
چون این درد و دل ها انرژی منفی به آدم میده و تکرارش بدتر حال را بد میکنه
منم بهش عمل کردم
این از یه طرف
انرژی زیادی که برای ترک خ.ا خرج میکنم از یه طرف دیگه
انرژی بیشتری که برای کنترل ذهن خرج میکنم هم از یه طرف دیگه
همشون باعث شده احساس کنم وسط یه منگنه گیر کردم دارم له میشم
این شیطان هم دست از سر من بر نمیداره
حالم بد جور خرابه
یکی همش میگه تو آدم موفقی نیستی
هیچ وقتم موفق نمیشی
هر چی هم بهش میگم مگه موفقیت فقط باید تو زندگی دنیایی باشه من سعی میکنم اول کارهایی کنم که آخرت امو بسازم
میگه تو اون ها هم همچین موفق نبودی
راست میگه
اینو دیگه جوابی براش ندارم
دیگه غم و غصه هام شده یه بغض
نتونستم به اون متنی که خواندم عمل کنم
دو روزه وسوسه داره نابودم میکنه
دلم می خواست تا ۱۵ شعبان پاک باشم
ولی انگار راه خیلی سخت تر از چیزیه که فکر میکردم
ببخشید خیلی حرف زدم
داشتم خفه میشدم
ممنونم که هم چین تاپیکی را ساختین
(1399 فروردين 12، 1:14)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]من میخوام اعتراف کنم
یه متن خواندم توش نوشته بود با هیچکس درد و دل نکنید حتی خدا
چون این درد و دل ها انرژی منفی به آدم میده و تکرارش بدتر حال را بد میکنه
منم بهش عمل کردم
این از یه طرف
انرژی زیادی که برای ترک خ.ا خرج میکنم از یه طرف دیگه
انرژی بیشتری که برای کنترل ذهن خرج میکنم هم از یه طرف دیگه
همشون باعث شده احساس کنم وسط یه منگنه گیر کردم دارم له میشم
این شیطان هم دست از سر من بر نمیداره
حالم بد جور خرابه
یکی همش میگه تو آدم موفقی نیستی
هیچ وقتم موفق نمیشی
هر چی هم بهش میگم مگه موفقیت فقط باید تو زندگی دنیایی باشه من سعی میکنم اول کارهایی کنم که آخرت امو بسازم
میگه تو اون ها هم همچین موفق نبودی
راست میگه
اینو دیگه جوابی براش ندارم
دیگه غم و غصه هام شده یه بغض
نتونستم به اون متنی که خواندم عمل کنم
دو روزه وسوسه داره نابودم میکنه
دلم می خواست تا ۱۵ شعبان پاک باشم
ولی انگار راه خیلی سخت تر از چیزیه که فکر میکردم
ببخشید خیلی حرف زدم
داشتم خفه میشدم
ممنونم که هم چین تاپیکی را ساختین
می دونید یه جورایی درکتون میکنم منم یه جریانی برام پیش اومد که واسش مجبور شدم یه جلسه مشاوره برم میدونی توی اون جلسه متوجه این احساسات ما چه شادی چه غم چه احساس رضایت چه احساس پشیمونی به خودی خود اثر منفی نمیذارن ولی اگه از یه حدی بگذرن و بشن شادی بیش از حد یا غم بیش از حد باعث نوعی اختلال میشن
بهترین راه اینه توی هر موقعیتی قرار گرفتیم یه مدت زمان معلومی واسش معین قرار بدیم و بعد اون دیگه بهش توجهی نکنیم به قول معروف یکبار برای همیشه باید توی اون مدت زمان حلش کنیم بره مگه نه باعث میشه از نظر روانی مشکل ساز بشه واسمون
(1399 فروردين 12، 8:24)majid78 نوشته است: [ -> ] (1399 فروردين 12، 1:14)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]من میخوام اعتراف کنم
یه متن خواندم توش نوشته بود با هیچکس درد و دل نکنید حتی خدا
چون این درد و دل ها انرژی منفی به آدم میده و تکرارش بدتر حال را بد میکنه
منم بهش عمل کردم
این از یه طرف
انرژی زیادی که برای ترک خ.ا خرج میکنم از یه طرف دیگه
انرژی بیشتری که برای کنترل ذهن خرج میکنم هم از یه طرف دیگه
همشون باعث شده احساس کنم وسط یه منگنه گیر کردم دارم له میشم
این شیطان هم دست از سر من بر نمیداره
حالم بد جور خرابه
یکی همش میگه تو آدم موفقی نیستی
هیچ وقتم موفق نمیشی
هر چی هم بهش میگم مگه موفقیت فقط باید تو زندگی دنیایی باشه من سعی میکنم اول کارهایی کنم که آخرت امو بسازم
میگه تو اون ها هم همچین موفق نبودی
راست میگه
اینو دیگه جوابی براش ندارم
دیگه غم و غصه هام شده یه بغض
نتونستم به اون متنی که خواندم عمل کنم
دو روزه وسوسه داره نابودم میکنه
دلم می خواست تا ۱۵ شعبان پاک باشم
ولی انگار راه خیلی سخت تر از چیزیه که فکر میکردم
ببخشید خیلی حرف زدم
داشتم خفه میشدم
ممنونم که هم چین تاپیکی را ساختین
می دونید یه جورایی درکتون میکنم منم یه جریانی برام پیش اومد که واسش مجبور شدم یه جلسه مشاوره برم میدونی توی اون جلسه متوجه این احساسات ما چه شادی چه غم چه احساس رضایت چه احساس پشیمونی به خودی خود اثر منفی نمیذارن ولی اگه از یه حدی بگذرن و بشن شادی بیش از حد یا غم بیش از حد باعث نوعی اختلال میشن
بهترین راه اینه توی هر موقعیتی قرار گرفتیم یه مدت زمان معلومی واسش معین قرار بدیم و بعد اون دیگه بهش توجهی نکنیم به قول معروف یکبار برای همیشه باید توی اون مدت زمان حلش کنیم بره مگه نه باعث میشه از نظر روانی مشکل ساز بشه واسمون
کاری که شما میگید خیلی سخته
ولی اینم راه حلیه
باش امتحانش میکنم
شاید از پسش بر بیام
هر غصه ای فقط چند روز وقت داره اگر نشد دیگه بهش محل نمی گذاریم
(1399 فروردين 12، 10:45)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ] (1399 فروردين 12، 8:24)majid78 نوشته است: [ -> ] (1399 فروردين 12، 1:14)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]من میخوام اعتراف کنم
یه متن خواندم توش نوشته بود با هیچکس درد و دل نکنید حتی خدا
چون این درد و دل ها انرژی منفی به آدم میده و تکرارش بدتر حال را بد میکنه
منم بهش عمل کردم
این از یه طرف
انرژی زیادی که برای ترک خ.ا خرج میکنم از یه طرف دیگه
انرژی بیشتری که برای کنترل ذهن خرج میکنم هم از یه طرف دیگه
همشون باعث شده احساس کنم وسط یه منگنه گیر کردم دارم له میشم
این شیطان هم دست از سر من بر نمیداره
حالم بد جور خرابه
یکی همش میگه تو آدم موفقی نیستی
هیچ وقتم موفق نمیشی
هر چی هم بهش میگم مگه موفقیت فقط باید تو زندگی دنیایی باشه من سعی میکنم اول کارهایی کنم که آخرت امو بسازم
میگه تو اون ها هم همچین موفق نبودی
راست میگه
اینو دیگه جوابی براش ندارم
دیگه غم و غصه هام شده یه بغض
نتونستم به اون متنی که خواندم عمل کنم
دو روزه وسوسه داره نابودم میکنه
دلم می خواست تا ۱۵ شعبان پاک باشم
ولی انگار راه خیلی سخت تر از چیزیه که فکر میکردم
ببخشید خیلی حرف زدم
داشتم خفه میشدم
ممنونم که هم چین تاپیکی را ساختین
می دونید یه جورایی درکتون میکنم منم یه جریانی برام پیش اومد که واسش مجبور شدم یه جلسه مشاوره برم میدونی توی اون جلسه متوجه این احساسات ما چه شادی چه غم چه احساس رضایت چه احساس پشیمونی به خودی خود اثر منفی نمیذارن ولی اگه از یه حدی بگذرن و بشن شادی بیش از حد یا غم بیش از حد باعث نوعی اختلال میشن
بهترین راه اینه توی هر موقعیتی قرار گرفتیم یه مدت زمان معلومی واسش معین قرار بدیم و بعد اون دیگه بهش توجهی نکنیم به قول معروف یکبار برای همیشه باید توی اون مدت زمان حلش کنیم بره مگه نه باعث میشه از نظر روانی مشکل ساز بشه واسمون
کاری که شما میگید خیلی سخته
ولی اینم راه حلیه
باش امتحانش میکنم
شاید از پسش بر بیام
هر غصه ای فقط چند روز وقت داره اگر نشد دیگه بهش محل نمی گذاریم
میدونم چی میگید من شاید ب مراتب وضعیتم بد تر از خیلی بدتر وضعیت شما بوده باشه ولی اولش واسم خیلی سخت بود ولی وقتی سعی کردم که فراموشش کنم برام اسون تر شد هر چند هنوزم دلم صاف نشده ولی نسبت به اون موقع خیلی بهتر شدم پارسال من ب مدت حدود ۶ ماه فقط داریوش گوش میدادم از بس از حالم بد بود ولی خوب الان که میبینم به این روش عمل کردم میبینم واقعا ارزششو داشت یه مدت زمانیو واسش گذاشتم و بعدش فراموشش کردم