نقل قول: چند روزه دلم بدجوری گرفته.احساس افسردگی میکنم..نمیدونمم حرفمو به کی بگم! انگار یهو از خواب بلند شدم دیدم زمان گذشته و همه ی آرزوهام همون طوری که از اول بودن دست نخورده موندن...نه یه ذره پیشرفتی ..نه هیچی!!!
بدتر حس میکنم کلا راهم رو گم کردم!
چه رویاهایی داشتم...چه آرزوهایی...
اگه بچه مردم غصه ی قبول نشدن از دانشگاه رو میخورن لاقل میدونن که یه دانشگاهی بوده که ازش قبول نشدن..
من چکار کنم؟؟من که رشتم تو دانشگاهی ارائه نمیشه که بتونم برم...
تازه وسط راه فهمیدم اصلا اون چیزی که من میخواستم تو این رشته نبوده..
نمیدونم کجا بوده ولی اینجا نبوده..
اصلا راهمو گم کردم بدجوووور...
هیچ کاریم نمیتونم برا جبرانش بکنم..
فقط میتونم برا موقعیت خودم تاسف بخورم..
کاش اصلا ادبیات میخوندم...
این همه دردسرم نداشتم...
ای خدااااااااااا کمک!!!
سلام
ماسا خانوم تغییر رشته رو برای چی گذاشتن؟
من تو دبیرستان رشته ام تجربی بود تا قبل از کنکور اما خودم علاقه داشتم به کامپیوتر
کنکور شرکت کردم سال اول مهندسی شیلات قبول شدم نرفتم
سال دوم آزاد عمران قبول شدم نرفتم تا پای ثبت نامش هم رفتم بعدش پشیمون شدم (ی شهر دیگه بود )
سال سوم تو شهر خودمون غیر انتفاعی قبول شدم عمران رفتم
کاردانیمو گرفتم برا کنکور شرکت کردم دانشگاه دولتی قبول شدم شبانه و الان دارم اونجا ادامه میدم
(سرکار هم میرفتم)
خب من که دیپلمم تجربی بود سر از کجا در اوردم
شما ادامه بدید به خدا توکل کنید خود خدا میدونه چجوری و کجا ببره شمارو
و خانوم مبینا
ی جور میگید دانشگاه آزاد که انگار غیر انتفاعیه
مدرک دانشگاه آزاد خیلی معتبره
و منم همونطور که گفتم سال دوم دانشگاه آزاد قبول شدم
اگه حس میکنید واقعا خوشتون نمیاد میتونید ثبت نام رو پس بگیرید 50 هزار تومن زبرجد فقط میمونه (دوران ما 50 تومن بود الان نمیدونم چقدره)
شما که نه سربازی دارید نه چیزی ی سال دیگه بشینید بخونید
اگه هم خوشتون میاد ادامه بدید
یه نصیحت خیلی دوستانه
من دیگه خیلی وقته دارم در زمینه ی تحصیل علم ریش سفید می کنم.
یادمه وقتی رفتم دانشگاه گفتم بابا اینجام شد دانشگاه. من باید جای بهتری قبول می شدم. اما الان که اینجا ایستادم در خدمت شما، با بقیه دوستان از دانشگاهای دیگه صحبت می کنم ممی بینم که دانشگاه ما خیلی خوب بود. ازاد سراسری غیرانتفاعی، خیلی فرقی ندارن، مهم اینه که بعدش چیا یاد گرفته باشی و البته اینکه چقدر تو دوران دانشگاه تلاش کنی. زیاد افسوس گذشته خصوصا دانشگاه رو نخورین
سلام بچه ها من دیگه بیخیال شدم چون دیگه نمیتونم.
مرسی از اینکه تونستید بهم ثابت کنید که منم میتونم حداقل یه ماه نشکنم ولی دیگه این روز ها به سه روز هم نمیکشه چه برسه به یه ماه مرسی از اینکه بهم کمک کردید که خودمو بشناسم و کمکم کردید و حرفامو گوش کردید . من به بعضی ها خیلی مدیونم مثل میتوانم خانم و علیرضا68 و زارا خانم ایشالله که منو حلال کنند.
دیگه بیخیال شدم.
خدافظ
همتوغیرتونگا.مسابقات پارالمپیک
اومدم اينجا درد و دل كنم
عكس پست قبل رو ديدم
با خودم گفتم مجي از چي مينالي اخه
بدن سالم كه داري ؛ پاشو مرد ...
سلام آره ما واقعا خودمونو دست کم گرفتیم
راستی بچه ها اینم یه شعر از خودم
(( تقديم به خداي عزيز و بي نيازم))
اين توقف بي جاست
اين سكوت بي معناست
راه رو خالي است ز ترس
ولي جرئت حركت نيست به دست
زندگي سهل تر است از حركت عقربه ها
گاهي زهر تر است از زهر عقرب ها
هر چه هست بايد هست
هر چه نيست نيست كه هست
گرچه دريا خشك شد
قطره اي از برايت مشك شد
قول هستم هنوز
لحظه هايم مال توست
زنده ام و هر نفس
لحظه لحظه اش مال توست
آمدم لحظه اي با ياد تو خلوت كنم اما
اينجا از تابلو هاي ايست ممنوع مملوست
هر كس آمد گفت حركت-اينجا توقف ممنوست!
خوب بیییییییید؟!
آخی داداشی توکل به خدا کنو دوباره بشمار روزا رو ولی نگو یه هرچی بافتم پنبه شد بگو فقط یه روز یا چند روز رو نتونستم ببافم
تویی که تونستی اینقدر مقاوم باشی پس میتونی بهتر از این باشی
وای بپه ها ا همین امروز که روز اوله احساس میکنم که دیگه به سمت کارای بد نمیرم انگار که فقط یه بهانه میخواستم واسه ترک...!
(1391 شهريور 27، 14:33)امیرحسین خان نوشته است: [ -> ]بیشتر از هفت ماه بافتم
تار و پود از هم پاشید
يه مشت خاك راست ميگه ..
اميدتو از دست نده
همين كه هفت ماه پااك بودي خيليه ...
وضعيت خودتو با قبل از ترك مقايسه كن ...
حتما اميدوارتر ميشي ...
کاش زندگی دکمه ی آف داست
کاش می شد همه چی تموم شه
کاش میشد من دیگه نباشم بدون این که اطرافیان م از نبودنمم ناراحت شن
کاش اصن من هیچ وقت نبودم
ای خدااااااااااااااااا
سلام
من خیلی دلم گرفته
... viraiesh baraie jologiri az so tafahom !
الان در حال حاضر دلم گرفته
سرم پر از همه چیزه
انگار همه ی زندگیم هر لحظه ش ناراحتی بوده داره از جلو چشمم رد می شه
کاش می شد صفحه ها رو دو تا یکی کرد حتی سه تا یکی کرد
رد شد و از این کتاب رفت بیرون
کسی مثل من نمی تونه ترک کنه چون یه سری عوامل رو نمی شه حذف کرد
چ امیدهایی ک ادم داره و نا امید می شه
زندگی پر از بالا و پایینه
مشکل اینجاست اون سر بالایی ها بیشتر نقششون اینه ک سر پایینی ها شیب بیشتری داشته باشن
حتی شاید بگم هر جا ک امیدوار شدم دیدم سرابی بیشتر نبوده
همه نه اما خانوم مریم ... و خانوم بارونی می تونن درک کنن چی می گم
سعی می کنم اروم باشم و به خودم بگم می گذره
و به این جواب قاطع ک دلم می گه :
اره می گذره این عمر و جوونیته ک داره می گذره
هیچ توجهی نکنم