(1391 خرداد 21، 22:13)tark نوشته است: [ -> ]ممنونم مسافر کوچولوی عزیزم
نمی دونم والا ... همیشه هم همینطور بودم کلا واسه امتحانا خیلی استرس دارم!
تقصیر خودم هم هست! این ترم درسام سنگین تره منم تنبلی کردم و همه رو گذاشتم واسه این روزای فرجه ها ...
حالا هی هر روز استرس و فکر و خیالشون رو دارم ...
توکل به خدا...
ترک جان بی خیالشون باش ، پاکی و تقوا مهم تره
جایی که آروم هستی و متوجه خدا هستی اونوقت به درس و چه کنم چه کنمت یکم که فکر کنی خود به خود پیدا میکنی ،
هر وقت زیاد شدن و شلوغ شدی ، بیخیالشون شو ، بگو بیخیال ،
این جا فقط به خدا مطمئن باش ، یعنی اگه میخوای بلند شی تا کاری بکنی به اتکا و اعتماد به خدا بلند شو ، که بهترین نتیجه رو خدا بت میده حالا شاید توی باطن بیشتر ، کاری به نتایجی که فکر میکنی پیش بیاد نداشته باش ، چون این فکر تو هست ،
بلکه فقط محکم و به خدا بلند شو و برو جلو ، اونوقت خدا خیلی بهتر و بالاتر از چیزی که توی فکر تو هست میده ،
بعدم به نتیجه ای که خدا برات حتی توی ظاهر رقم میزنه خوش بین باش ، بگو درسته گذشته خراب شده ولی این چند روز رو خوب میرم جلو به امید تو ! به نتیجه عالی توکلت به شدت خوش بین باش ،
خیال خوب آرومت میکنه ، مخصوصا که این خیال انتظار یه کاری از فضل و کرم خدا باشه ، منتها نشانه خیال و توکل روشن و خوب محکم و با با تمام اطمینان جلو رفتنه .
الهنا عاملنا بفضلک ولاتعاملنا به عدلک یا کریم !
و به کاری که میکنی به نتیجه اش از فضل و کرم خدا چشم انتظار باش نه به عدلش . این قشنگ تره .
.
سلام
باوجودی ک اینجاا جاش نیست..
اما از این جهت ک راه کار فوق العاده ای هست اینجا میگم:
هر جا غصّه دار شدی استغفار کن.
استغفار امان انسان است.
به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ، اذیّتت کرده اند؟ گناهی کرده ای؟
بعضی وجود خودشان را گناه می دانند. شما می گویی چرا من درست کار نمی کنم ، او خودش را گناه می داند.
محزون که شدی استغفار کن. چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را ،
استغفار غم ها را از بین می برد.
همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند ، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد ؛
استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی.
در حدیث است که هشت چیز شما دست خداست :
موت و حیات,
مرض و صحت,
فقر و غنا,
خواب و بیداری,
چه چیزی می ماند که دست خودمان باشد؟
*مرحوم حاج اسماعیل دولابی رضوان الله تعالی علیه
در پناه خدا..
یاعلی.
پارسال فک کنم همین ساعتااااا بود اومدم اینجاااااااااا.......
یادش بخیر........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدایا یه خورده بهم صبر بده.......یه خورده بسمه........
میدونم ناحقی ها رو بی جواب نمیذاری....
هیچی از نماز نفهمیدم ولی الله و اکبرش خیلی بهم میچسبه.......پس غصه بی غصه....
خدا هممونو به صراطش راهنمایی کنه که هممون پرتیم خودمون بی خبریم........(البته بلا نسبت شما)...
کاش خدا منو ببینه، ببینه چه گیج و خستم
دستمو محکم بگیره، بگه که نترس من هستم
سلام
الان داشتم دفتری ک 3 سال پیش توش خاطره نوشته بودمو نگاه میکردم
دیدم نوشتم قول میدم ک خوب بشم اما بازم نشدم یهو گریه ام گرفت واقعا خیلی ناراحت شدم
امیدوارم دیگه همیشه ب قولم عمل کنمو دختر خوبی شم
به امید خدا
دارلینگ عزیزم
یه چیزیا بدون هیـــــــــــچ کار خدا بی حکمت نیست تو از اینده خودت خبر نداری یه سری اتفاقات هستند که تو توی اونا دخالتی نداری و اتفاق میفتند
من به این رسیدم که اگه اون چیزی که میخواستم نشد صلاحم نبوده
یعنی اون اتفاقی که اینده افتاده منا قانع کرده که چقدر به نفعم شده که اون اتفاق نیفتاده
اگه دوست داری توی پ.خ بهم بگو تا برات تعریف کنم
خدا خیلی دوووووست دااااره
و یه روووزی حتماً ادم زندگیت میاد و تو به این روزات میخندی و یه اینده پر از عشق با همسرت پیش رو میگیری
دیشب از استرس خوابم نبرد
خیلی دلشوره بدی داشتم
تا حالا انقدر استرس نگرفته بودم واسه امتحان
اما قران اب روی اتیشه
واقعاً همه چیزا حل میکنه
خدایا همیشـــه دوووست داااارم
تنهام نذار
نذار ازت دووور شم
نذار فاصله بگیرم
پیشم بموون
دارلینگ با کسی داری معامله میکنی که نه زیر حرفش میزنه نه فراموش میکنه
تو به قولت عمل کن و خوش بخت شدن و با همه ی وجودت می تونی لمس کنی..
(1391 خرداد 22، 15:32)righteous_40 نوشته است: [ -> ]کاش خدا منو ببینه، ببینه چه گیج و خستم
دستمو محکم بگیره، بگه که نترس من هستم
سلام
يك روز مي رسه كه
مي بينيد
دستتون تو دست گرم خدا بوده
ولي نديديش
هي...
دارلينگ جون
وقتي يك چيزي رو از دست ميدي
منتظر يكي بهتر باش تا بدست بياري
ولي صبور باش
بهش اعتماد كن
با خودت هم لجبازي نكن
متاسفانه ما ادما از خير خودمون هم آگاه نيستيم
صبور باش عزيزم
توكل كن
(1391 خرداد 22، 19:44)chakavak نوشته است: [ -> ]پیشم بموون
درست مثل بچه ها
وقتي از مامانشون فاصله ميگيرند
نمي دونند مامانشون مراقبشونه با چشماش
چه دور چه نزديك
ولي فكر ميكنه مامانش گمش كرده
نمي دونه خودش فاصله گرفته
خودش لاي غريبه ها گم شده
هي...
درددل های من قبلا زیاد بود.چون اونموقعی که پاک نبودم یه کلکسیون از نارحتی های مختلف داشتم.غم و غصه ها
مشکلات روحی و....الان دوست دارم درددل کنم و از خدا بگم که اونموقع که پاک نبودم خدا رو نداشتم و همه ی
چیزایی که داشتم هیچ بود.ولی درددل من وقتهایی هست که رفت که باید درس میخوندم شاد زندگی میکردم و رفتار
بهتری داشتم.درددل من درد یه دختریه که توی هجده سالگی احساس کرد پیر شده و فرصتها رو از دست داده
گذشته ها گذشت
حالي نيك براي آينده اي زيبا بساز
زشت و نيك اش زيباست
غصه گذشته را مخور و نگران آینده نباش
(1391 خرداد 22، 13:24)مجتبی نوشته است: [ -> ]و به کاری که میکنی به نتیجه اش از فضل و کرم خدا چشم انتظار باش نه به عدلش . این قشنگ تره .
.
سلام
ممنون آقا مجتبی
این جمله تون واقعا عالی بود . عاااااااااالی
خدا رو شکر امروز خیلی بهتر بودم . استرسم خیلی کمتر بود و به دنبالش هم وسوسه ام کمتر بود.
بچه ها از همه تون ممنونم .
هر روز خدا رو بابت اینکه من رو با محیط کانون و این اعضای گلش آشنا کرد شکر می کنم .
خدایا شکرت
جاش اینجا نیست ولی .......
[b]
پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم میزد . روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد .
همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد ، به نزد او آمدند و گفتند : عجب بد شانسی ای آوردی .
پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟"
چندی بعد اسب پیرمرد به همراه چند اسب وحشی دیگر به خانه ی پیرمرد بازگشت . اینبار همسایگان با خوشحالی به او گفتند : " عجب خوش شانسی آوردی !"
اما پیرمرد جواب داد : " خوش شانسی ؟ بد شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "
بعد از مدتی پسر جوان پیرمرد در حالی که سعی میکرد یکی از آن اسبهای وحشی را رام کند از روی اسب به زمین خورد و پایش شکست . باز همسایگان گفتند : " عجب بد شانسی آوردی ؟ "
و اینبار هم پیرمرد جواب داد : " بد شانسی ؟ خوش شانسی ؟ کسی چه میداند ؟ "
در همان هنگام ، ماموران حکومتی به روستا آمدند . آنها برای ارتش به سربازهای جوان احتیاج داشتند . از این رو هرچه جوان در روستا بود را برای سربازی با خود بردند ، اما وقتی دیدند که پسر پیرمرد پایش شکسته است و نمیتواند راه برود ، از بردن او منصرف شدند .
"خوش شانسی ؟
بد شانسی ؟
کسی چـــه میداند ؟"
هر حادثه ای که در زندگی ما روی میدهد ، دو روی دارد . یک روی خوب و یک روی بد . هیچ اتفاقی خوب مطلق و یا بد مطلق نیست . بهتر است همیشه این دو را در کنار هم ببینیم .زندگی سرشار از حوادث است .[/b]
آنچه باعث غرق شدن میشود افتادن درآب نیست . ماندن درآن است
برادرمن تو این حال نمون