نمیشه تواب جان افراد فرق میکنن خیلیا مث من نمیتونن برخلاف خونواده عمل کنند.پدر وَ مادر من هردو فوق لیسانس اند انتظار تحصیلات عالی دارند از من به خواسته های دیگه ام توجه نمیکنند حتی اگر حالم بد چشام کور وَ سینه ام دردالود باشه.
سلام
آره واقعا وضع بدی شده
یعنی هم نسبت به قبلا تحریک بیشتر شده
هم سن بلوغ اومده پایین
هم توقعات رفته بالا
هم سن اشتغال دیرتر شده
هم ازدواج سخت تر شده
یعنی انگار خیلی پارامترا در خلاف جهت طبیعیشون حرکت کردن؛
اما یه جوالدوز به اوضاع جامعه که زدم،
یه سوزنم به خودمون بزنم؛
من هم این درد دلها و دغدغه های برادر جدی و برادر تواب رو داشته و ای بسا دارم
دو سه سال پیش هم از این پستها تو همین درد دل میذاشتم و شکوه میکردم.
اما،
به نظرم ما هم اون کاری رو که باید نمیکنیم،
یعنی تکیه ی زیادی روی پدر و مادر کردیم و اون قدری که باید از خودمون استقلال نشون نمیدیم.
من دیگه نمیخوام بیشتر از این بازش بکنم و روش بحث کنم
اما حسم اینه که در مورد خودم انقدر که هی داد میزنم آقا من بچه نیستم و مستقلم و منو جدی بگیرید، به اون اندازه از خودم جدیت و استقلال نشون نمیدم.
این تجربه ی من بود.
این که میگن بچه هستیم نمیدونم از چه بابتی میگن ولی باطن این حرف درسته حداقل در مورد خود من
همین وجود این مشکل تو زندگی من این رو اثبات میکنه که عقل خود من به بلوغ کافب نرسیده برای ازدواج
طبق همین حدیث
علی (ع) : در کشاکش انگیزه های شهوت و غضب ، عقل بشر تیره و تار می شود و فروغ خود را از دست می دهد.
: کسیکه مالک شهوت خود نباشد مالک عقل خود نخواهد بود.
وقتی من نمیتونم این لامصب رو رامش کنم یعنی به اون عقلانیت کامل نرسیدم اصلا فکر کنم تو قرآن هم واسه همین گفته اول شما عفت پیشه کنید بعد خدا شرایط ازدواج رو برای شما ایجاد کنه
واسه همون من ازینکه الان شرایط ازدواج رو ندارم قبلا ناراحت بودم ولی میبینم کار خدا درست بوده
چون افراد متاهل خیلی زیادی داریم که با وجود داشتن همسر خوب ولی هنوز درگیر گناه هستن - اگر تربیت خدا و مربی و رب بودن خدا رو قبول نکنیم و بدون توجه به آیه های قرآن سرومون رو بندازیم بریم ازدواج کنیم دودش تو چشم خودمون میره
فکر میکنم کسی که میخواد ازدواج کنه به غیر از عومال بیرونی مثل پول و تحصیلات و ... نیاز به این داره که کاملا شهوت خودش رو کنترل کرده باشه حداقل یک سال پاک پاک نگه داشته باشه خودش رو
-------------
آدم بعضی مواقع میگه عوامل تحریک زیاده یا من همسر ندارم درصورتیکه کسی که ارادش کم باشه حتی اگر همسر خوبی هم داشته باشه بازم کسایی ور تو نت میشه پیدا کرد که با کلی آرایش و ... از همسر آدم زیبا تر باشن و شیطون میتونه این این راه نفوذ پیدا کنه و کم کم رابطه با همسر سرد بشه ....
تو این یه ماه این قدر درد کشیدم که حد نداره...
سر سفره غذا که می نشستم فقط تنها چیزی که از خدا می خواستم این بود که محتویات ظرف غذا تموم شه و خودم رو به تخت برسونم...
خیلی از نمازهام قضا شد... شرمنده ی خدا شدم...
آدم وقتی سردرد داره هیچ کاری نمی تونه کنه... میشه یه عین تیکه گوشت به درد نخور... که فقط گاهی قابلیت جابه جایی داره!
زندگی سخت میگذره... ثانیه ها این قدر کند میگذره که انگار هر روز آدم یه قرن طول میکشه...
یه نگاه آدم به ساعته... و یه نگاه دیگه به عمری که این قدر راحت داره هدر میره...
چقدر بده آدم کلی کار واسه انجام دادن داشته باشه... هر شب کلی برنامه ریزی انجام بده...
بعد صبح که پا میشه ببینه این قدر درد داره و این قدر ناتوانه که تنها کاری که از دستش برمیاد دراز کشیدنه...
هفته ی پیش دکتر دو تا داروی ضد صرع بهم داد...
این داروها واسه کساییه که تشنج و حملات صرع دارن... اما خدا رو شکر به منم جواب داده...
از وقتی خوردمشون بهتر شدم الحمدالله... دردها تا حد زیادی کنترل شده...
احساس می کنم هنوز زنده ام... هنوز هستم... شبیه آدم های معمولی ام...
چند ساله که حال و روزم خوش نیست...
این قدر درگیر این اوضاع شدم که از همه چی جا موندم...
دلم می سوزه واسه خودم...
خدا لطف کرده و خیلی چیزا بهم داده...
کلی استعداد... کلی هوش... کلی اراده... کلی پشتکار...
اما واقعیت این روزهای آرمین هیچ ارتباطی با این چیزها نداره...
چون از هیچ کدوم شون نمی تونه استفاده کنه...
سال های جوونی مه...
مثل هر کس دیگه دوست دارم تو این سال ها حرکت کنم... پیشرفت کنم... جلو برم...
دعا کنین این در جا زدن ها تموم شه برام...
دعا کنین حالم خوب شه...
دعا کنین بشم همونی که باید باشم...
می دونم چی میگید
به خدا همین الان من اندر سر درد دارم که نگو
فقط به خودم می گم گریه نکن چون می دونم صد برابر بدتر می شه
من پیش دکتری رفتم ولی فقط ازمایش نوشت و پول گرفت حتی سعی نکرد وانمود کنه که جواب ازمایش واسش اهمیت داره
بهم گفته بودن با زیاد شدن سن بهتر می شه اما هنوزم این سر درد لعنتی ولم نمیکنه
الانم فقط واسه گذاشتن جوابای بیست روزه اومدم
نمی دونید چقدر کار دارم این هفته اما از دیروز همه چیو کنسل کردم
کی میدونه کی می تونم شروع کنم به کارام؟!
هفته پیشم دو سه روز کلا کارامو کنسل کردم
خسته شدم دیگه
چیزی تا امتحانام و اخر ترم نمونده
کم اوردم دیگه
همین هفته پیش بود که صبح پا شم یه جوری سرم گیج می رفت حس می کردم داره روح از تنم جدا می شه فقط گفتم خدایا یه وقتی بمیرم که تنها باشم نمی خوام خواهرم بیدار شه ببینه من کنارش مردم
همین!
سلام
خدانکنه ، عمر با عزت ایشالا
من براتون دعا می کنم ، شاید زیاد تحویلم نگیرن بالا ولی دعا می کنم .
ان شالله به حق سه ماه آسمونمون که ولادتشونه همه حاجت روا بشن مخصوصا خواهر می توانم گرانقدر کانونمون
از هرکی کمک میخوای میخواد بدتر لهت میکنه..... امروز از یکی که خیلی بهش اعتماد داشتم کمک خواستم در همین مورد خودار....
منو کوبید....بهم توهین کرد...
اگه میتونست ابرومو میبرد....
من ازت دلخور نیستم.... حتما تقصیر من بوده....
اصلا همه مشکلات دنیا کار منه.....
چقدر برات زحمت کشیدم؟ هیچیشو ندیدی..... فقط بهم توهین کردی.......
دنیا رو سرم خراب شد.....بهترین دوستم اینطوری بهم پشت کرد...
خدایا خودت خوب میدونی دارم با جون و دل برات زحمت میکشم که درست بشه..... بالاخره اون دنیاییم هست.....
میبینید و خجالت میکشید از کار زشتتون....
از همه خواهش میکنم این مساله رو اطرافیانتون در میون نذارید
تنها کسی که شنیدم نزدیکانشو در این زمینه کمک کرده بابای اقا مجتبی بوده
همون و بس
پس یا با مشاور در میون بذارید یا با هیچکی
اونم مشاور نت یا مشاور غریبه
نه مشاور مدرسه یا دانشگاه
هیچکی تو این موارد قابل اطمینان نیست
مشاور منظورم یه ادم مرتبط
مثلا روانشناس یا دکتر یا یه متخصص که تخصصش مرتبط باشه
درست میگید....
ولی موقعیت من خیلی فرق داشت...... داستان داره که چرا اینطوری شد که کاری باهاش نداریم...
خیلی کار کثیفی بود ولی ما چیزیمون نمیشه...... تا کسی بفهمه یه کار اشتباهی کردی برات میشه خدا !
حالا میفهمم دوستای کانونیم چقدر با ارزشن.......
دوباره سلام
امروز رفتم مدارکم و دادم به یه مدرسه غیرانتفاعی گفتن بررسی میکنیم.... خخخخ
البته چند هفته پیش کلی مدرسه رو گشتم هاااا تا اینجا رسیدم
به یکی دیگه اشم تقاضا دادم گفتن حالاااا اگه نیرو بخوان....بهم میگن
میگم به نظرتون احتمال اینکه بررسی ها به نتیجه نرسه یا برسه چقدره ؟؟؟؟!!!! اخه متاسفانه من پارتی ندارم .... یعنی فقط پارتیم همون بالایی یعنی یه جورایی فقط خودم و
خدااااام
نمیدونم چی بشه ولی به گفته من میتوانم عزیز
خودم رو برای هر پیش امدی اماده کردم تا خدا چی بخواد فقط امیدوارم دباره در معرض قضاوت و اظهار نظر درمورد رشته و کارهایی که قبلا کردم قرار نگیرم اخه یکم طاقتم تموم شده
امیدوارم اگرم نشد خیلی محترمانه بگن نشد با شما همکاری کنیم همین, منم بگم باشه خیلی ممنون .....خخخخ بعدم شاید بیام یکم غصه بخورم بعد برم سراغ زندگی.....
البته احتمالم داره شانس بیارم و بگن بله بفرمایید همکاری کنیم ببینیم چطوری هستید ....
خدارو چه دیدی
به قول مامانم هرچی صلاحه و خدا بخواد ... توکل
امروز با یک خانوم جامعه شناس مشورت می کردم
ایشون از خاطرات خودشون برام گفتن و نکته جالبی که به نظرم به درد می خوره اینه که گفتن :
80% صبر و 20% تلاش
ایشون خیلی روی توکل به خدا و صبر تاکید داشتن
خواهر m12 ان شاالله خیر باشه براتون
اگر شد ، که شد و شکر
و اگرم نشد تلاش دوباره و بازم شکر
باید تمرین کنیم همیشه با خدا باشیم همه مون فکر می کنم تنها راه حقیقی موفقیت این باشه
من خودم الان ویرانه ای از شکست های پیاپی تو همه میدان های زندگیم هستم ولی دارم سعی می کنم بازسازی کنم خودم رو
ایشالا شما و همه جوونا موفق باشن
(1394 خرداد 3، 15:04)Tavvab نوشته است: [ -> ]امروز با یک خانوم جامعه شناس مشورت می کردم
ایشون از خاطرات خودشون برام گفتن و نکته جالبی که به نظرم به درد می خوره اینه که گفتن :
80% صبر و 20% تلاش
ایشون خیلی روی توکل به خدا و صبر تاکید داشتن
خواهر m12 ان شاالله خیر باشه براتون
اگر شد ، که شد و شکر
و اگرم نشد تلاش دوباره و بازم شکر
باید تمرین کنیم همیشه با خدا باشیم همه مون فکر می کنم تنها راه حقیقی موفقیت این باشه
من خودم الان ویرانه ای از شکست های پیاپی تو همه میدان های زندگیم هستم ولی دارم سعی می کنم بازسازی کنم خودم رو
ایشالا شما و همه جوونا موفق باشن
من چقدرررررررررررررررررررررر خوشحالم که میبینم تواب اینجوری امیدوارانه حرف میزنه.
آفرین به شما
خیلی خیلی خیلی خوشحالم از اینکه داری سعی میکنی خودت رو بازسازی کنی. چون تنها و تنها و تنها همین راه حله درسته که هرکسی هرکسی اول خودش رو بسازه ...