گشننننننمممههه گشنمممه گشنمه
خدایا من دلم برای افطار یه چیز خش میخواد
هرچی خودت میدونی می چسبه لطفا
امروز نمیدونم چرا انقد منتظر افطارم
چقدم حس لوس بودن بهم دست داده
منم شکمم داره پاره میشه
اولین باره تو عمرم روزه میگیرم
و شاید آخرین بار هم باشه
اصلا تشنم نیست فقط گشنههههه
واقعا امروز به این رسیدم تا یه ادم نخواد حرکت کنه خدا خود خود خود خودشم بیاد نمیتونه باعث حرکت اون بشه چون به ما اراده و اختیار داده نه برا دکور بلکه برا استفاده
یعنی تمام دنیا بسیج بشن اون طرف بخ حرکت دربیاد تا خودش نخواد نمیاد
ادم نمدونه چی بکه
به نظر من بدترین نقطه زندگی اونجاست که دیگران برات دلسوزن ولی خودت برا خودت نیستی و این اوج ظلم به خودته
میدونستی اگر تلاش کنی خدا فقط رزق و روزی برات میفرسته؟
یه روزی اگر رتبه ام خوب شد از این جمله ام برا همه میگممممم
چرا من درس نمیخونم؟؟
خیلی ناراحتم
نمیخوااام...باید چیکار کنم؟
چرا اصلا باید بخونم؟
الان امسال رد نشم خوبه
وقتم ؟؟؟؟؟؟؟
یه وقتایی دعا میکنم میگم خدایا چرا این مسئله این شکلیه؟
شرایط دلخواه ایجاد میشه
اما بعد، احساس میکنم توان خروج از منطقه امنم رو ندارم.دنبال بهونم ک فرار کنم از موقعیتی ک خودددم خواستم باشه
به همه میگم توقع بی جا نداشته باش هیچی ۰ یا ۱۰۰ مطلق نیست
اما خودم هنوز نتونستم دست از این کمال گرایی
نسبت به خودم، نسبت به بقیه دست بردارم..
خدایا خودت یه فکری برام بکن
من دنبال بهونم ک در برم...
نیاد برای دلی که بخواد شکسته بشه و دلی بشکنه،
امشب یه اتفاقی افتاد برام، تا چند ساعت دیگه نتیجش مشخص میشه، اوله کاری دلم شکست و اشکم در اومد، ولی اگه ادامه دار باشه و بدتر بشه، با این وضعیتی که دارم برای آیندم خیلی سخت خواهد شد برام خیلی ،
نیاد اون روزی که دلی اینطوری بخواد بشکنه نیاد... هعی خدا
کی میدونه چه حالی دارم؟
نمیدونم چطور زمان رو بگذرونم فقط...
ماه رمضون که شروع شد گفتم دیگه حله .
فک میکردم روز به روز بهتر میشم.
ولی به جا پیشرفت، یا یه جا ثابت موندم یا حتی پسرفتم داشتم.
به هر حال هنوز بیشتر ماه مونده و من امیدوار .
ولی میدونم نباید چشم به راه تغییر بود باید خودت بخوای و حرکت کنی بسمتش.
از ماست ک بر ماست و واس ماست
جواد رضویان
با صورتی پر از اشک مینویسم
با گریه و درد مینویسم
یکی دیگه از سخت ترین شبای عمرم...
صورتم خیس آب از اشک هایی ک ریختم، قلبم شکسته و پر از درد...
خیلی درد داشت خیلی، فک کنم از سخت ترین کارای عمرم بود دلم میخواد گریه کنم بازم ولی چشام خیلی میسوزه بچه ها دعام کنید چه قدر قلبم سوخت آتیش گرفت
(1401 فروردين 20، 22:24)KingAmir نوشته است: [ -> ]خیلی درد داشت خیلی، فک کنم از سخت ترین کارای عمرم بود دلم میخواد گریه کنم بازم ولی چشام خیلی میسوزه بچه ها دعام کنید چه قدر قلبم سوخت آتیش گرفت
سلام داداش گلم .
کاملا بغض کلماتت رو حس میکنم
از صمیم قلبم دعا میکنم شرایط قابل تحمل و حل بشه .
چشام خیلی داره میسوزه انقد گریه کردم انشاءالله امشب نقطه عطفی باشه برای آیندم، خدایا خودت به داد دلم برس و مواظبم باش خدایا خودت خوبم کن، خودت قلبه شکسته رو پیوند بزن، من دیگه طاقت ندارم خیلی برام سخت گذشت ، امیرمحمد آروم بخواب امشبم میگذره قلبتو بسپار به خدا خودش میدونه دلای شکسته رو چطور پیوند بزنه