منم خسته شدم
از این قصه تکراری . . .
هی شکست هی غسل هی توبه هی قول های الکی به خدا
اصلا قبول . . .
صد بار اگر توبه شکستی بازآی
ولی من واقعا دیگه روی برگشتن ندارم . . .
من عاشق فاطمه زهرا)س( ام تا حالا هر قولی بهش دادم عمل کردم ولی تو این مورد شکست خوردم سر همین داغونم
یه چند ماهه که نماز نمیخونم چند ماه که نه چند ساله که اینجوری میخونم
از خودم بدم میاد همه دلخوشیام رو از بین برده این لعنتی
قبلا عاشق نت نوشتن بودم یهو میدیدی 4 ساعته دارم با گیتارم ور میرم یه آهنگ بسازم ولی الان دیگه حوصله این کارا رو هم ندارم
میام خونه دراز میکشم رو تختم یه آهنگ پلی میکنم و میخوابم
بچه ها تو رو خدا یه راه نشونم بدید
دیگه حال هیچ کاریو ندارم گفتم بخونم امسال یه بار دیگه کنکور بدم باز بیخیال شدم
بعضی وقتا میگم اینجا چه جای مزخرفیه 1 ساله اینجاییم بدتر شدیم
ولی وقتی بچه هایی رو میبینم که با من اومدن و 2.3 ماهه ترک کردن میگم جای خیلی خوبیه من راهمو گم کردم
چیزی به محرم نمونده کمتر از 2 ماه
مثه همیشه من میمونم و قصه شرمندگی هر سالم با آقا
قولایی که هر سال میدم
به علی قسم اگه امسال پاک نشم دیگه زیر علامت نمیرم
جای آدم ناپاک اونجا نیست
خلاصه خیلی دلم گرفته . . . خستم از خودم.
نگران...
منتظر...
تنها...
عصبانی...
بهانه گیر...
این روزها همه ی اینها من هستم...
آرامم کن...
آرامم کن...
از بن بست های تکراری خسته شدم ...
دیگه خسته شدم از مسیرهای مشابه و حقیرانه ...
من این نیستم که هستم ... مطمئنم
باید راهی دیگر ...
حداقلش اینه
بن بستی دیگر! اما خوب ... دیگر دیگر!
خدایا کاش انقدر بد نبودم تا واسه دلای گرفته ی دوستام دعا میکردم
هعی!
آی خدا
سلام
اول یه تبریک میگم به نازی 1991 و همای رحمت....
نتیجه تلاشاشون
پست محب زهرا رو خوندم، خب اصلا خوب نیست یک نوجون 18 ساله این حالش باشه
پیشنهاد من این به عنوان یک برادر، که کلا این قبیل عوامل مذهبی رو از ذهنت فاکتور بگیری، نه همیشه
بلکه موقتی، حالاتی که الان تو وجود شماست نه یک عامل مخرب که نشانه ای از زیبایی خلقت فقط باید هدایت
بشه، تو پرانتز(داشتم تحقیقات ناپلئون هیل رو میخوندم که زندگی 25000 فرد موفق رو در 25 سال بررسی کرده بود
اکثر مردا بعد از 40 سالگی پیشرفت عجیبی داشتند یعنی زمانی که میل جنسیشون رو فهمیده بودند هدایت کنند
الان نه اما عمری باقی بمونه در آینده مقاله ای در مورد رموز نیروی جنسی و هدایت این نیرو میذارم
اضافه کنم انیشتن، ادیسون و.. میل جنسیشون بالا بوده طبق تحقیقات اما راه هدایتش میدونستند)
علی ای حال، دوره تربیت جنسی نوجوانان چندین مرحله رو شامل میشه که بخشی بر عهده فرد و بخشی
بر عهده خانوادست، به علت بافت فرهنگی ایران و سطح آگاهی پایین و...بخش خانواده لنگ میزنه
اما شما مطالعاتت زیاد کن، بدنت و نیازت و غریزت بشناس، چطوری؟ از دوستات؟ نت؟ و... هیچکدوم
کتاب
انسان و سلامت جنسی، تربیت جنسی:دکتر محسن فریهمنی فراهانی
خانواده و تربیت جنسی کودکان و نوجوانان، ماندانا سلحشور(خیلی کتاب خلاصه و مفیدی)
تربيت جنسي از منظر قرآن و حديث
اینارو خودنم خودم و تایید شدن
آگاهی موجب شناخت، و شناخت موجب برخورد صحیح میشه...(مدرسه میرفتم معلممون مییگفت :فهم سوال نصف جواب)..برخورد با تغییرات بدنمون، با غریزه و انشاالله هدایتش
نظرم اشتباه دوستان بگن، اما معجزهای در کار نیست، هرکدوممون برگزیده شدیم تا ببینیم میتونیم از پسش بربیایم یا نه..
خیر سرمون اشرف مخلوقاتیم
راستش برای همین که معصوم میگه آه و ناله و زیاد نکنیم
.....وتلاش کنیم و تلاش
(1392 شهريور 25، 0:02)آسمون آبی نوشته است: [ -> ]اینارو خودنم خودم و تایید شدن
مرسی که تایید فرمودین
برم این خبر مسرت بخش رو به نویسنده هاشون بگم خوشحالشون کنم
حسین جان چرا جو میدی؟ من ک کارشناس نیستم، منظورم این چندتا مشاور پیشنهاد دادن و تاییدش کردن
خودمم خوندم خوب بودن
فکر کنم نگارشم مبهم بود
یاعلی
داداش محب الزهرا بنظرم دلیل شکستتون بی هدفیتونه
هدف ندارید
واسه ترک لازمه ک هدف داشته باشید
یادمه اون روزا ک عاشق بودید(شرمنده روک حرف میزنم)حالتون بهتر از الان بود
دلیلش چی بود؟!هدفتون شده بود اون خانوم درسته؟!؟!
خب این دفه هدفتون رو بزارید خوشبختی؛رسیدن ب خوشبختی
به اینکه اگه پاک باشید مطمئن باشید یکی هزار برابر بهتر از اون خانوم میاد تو زندگیتون
و اصن از عشق ک بیایم بیرون
میرسیم به زندگیه خودتون
به این فکر کنید ک اگه پاک باشید همون رشته و دانشگاهی ک دوست دارید قبول میشید
فکر کنم شما عشق یادگار امام رو دارید
خب همین دانشگاه هدف خوبیه
اون مطالبی هم ک داداش آسمون آبی گفتن خیلی خوبه حتما دنبالشو بگیرید و مطالعه کنید
ایشالا ک موفق میشید
------------------------
دوستان اگه میخواید خدا همیشه باهاتون باشه و هیچوقت ازتون رو برنگردونه
ناامید نشید
هیچوقت ناامید نشید
ناامیدی ته همه چیه..........
ســـــــــــلام بچه هـــــــــــا میخوام یه داستان براتون تعــــــــــــریف کنین اهل زدن پستای طولانی نیستممم...امیدوارم اینم طولانی نشهههه....
داســــــــــتان الــــــــــــــون
تازه از سفر حج برگشته بود با خداش عهد کـــــرده بود دیگه نشکنه واقعا خسته بود هر چنـد 3 ماه قبل از رفتنش پــــاک مونده بود ولی وقتی برگشت باز قولش رو شکست به هر دری برا ترک میزد امــــا خیلی موفق نمیـشددددد..اون روز خسته تـــــــــــر از همیشه بوود ولی امیدش به خدا بوددد هیچ وقت نــــاامید نمیشددد چون دلش روشن بود که یه روزی بلاخـــــره ترک میکنه..خلاصه سرچ کــــرد و کانون رو پیدا کرد و عضو شد
................
تــــــــــــــاریخ ..... 20.4.1389
20 روز پس از عضویت بــــــا یکی از بچه هــــــا و به طــــــور جدی شروع کـــــــرد...خیلی خوب پیش میرفت کلی به خدا نزدیک شده بوودد..1 ســــــــــال دقیقا سر ســـــــال بدووون هیچ تحریکی وخواستنی شکـــــــــــست خــــورد آره ســــــــــــر خورد لغزید داشت باز توی سراشیبی میفتـــــاد که
گفت چی میخواستی هدفت چی بوودد پـــــــــــــــــــــاکی!!!!!!! نزار هیچی جلوتو بگــــــیره تو بــــاید به آآآ رزووووت..عشقت.. به خـــــــــــواستت برسی پس کم نیـــــار ادامه بده..
ووووووو.........
7.7.1390
دوبــــــــــــاره شروع کــــــــــــرد...
داستـــــانش اینجاست
که من 7 مهــــــــــر امسال 2 ساله میشممم و به طور خیلی اتفــــــاقی امـــام رضا منو توی همون رووووووووووووز طلبیدن بـــــــاور کنین همه چی دست به دست هم داده تا من اون روز برم مشهددد اصلا تاریخ حرکت ما چند روز بعدش بود اما شرایط تغییر کــــــــرددد..و اینطوری شد الان نشسته بودددم وفکــــــر میکردمم که همه اینــــ هــا از ذهنممم عبور کـــــرد
من آآآآآدم خوبی نبودم و نیــــــــــــستممم امــــــا خدا همیشه هوامو داشته و مواظبم بوده..ایشالااااااا بتونم از پـــــاکیم مراقبت کنم و تــــا اخرش بمونممم
.................................................
یه چیزی
بچه هـــــــــــــــــــــــــا این شماهاااااااااااا بودین که من هر لحظه به فکرتون بوودم ووو ازتون انــــــرژی میگرفتممم و ادامه میداددددممممممممم...خیلیییییییییی خیلیییییییی بهتون مدیونم ووو یه عـــــــــــــالمهههه دووووووووووووووووستتون دارم...
تـــــــــــــک تکــــــــــــــــــــــ شما هااااااااااااا لایق این هستین که پــــــــــاک بشین طعمش رو بچشین این جــــــــــــا یه جای معمولی نیست از ته دل یقین دارم هر کسیییییییی لیاقت اومدن به اینجـــــا رو نداره خددددددددددددا دوستتون داره به فکـــــــــــــرتونه که الان اینجــــــــــایین........
بهشــــــــــــــت فقط اون بـــــالا نیست
الــــــــــــــــــــــــــــون تنهااا تر از اونی که فکرش رو بکنین بوودددد نه دوست نه خواهر نه برادرررر امـــاااااااااا
اینجـــــــــــا همه چی به دست آآآآورررررررررررررررددددددد
در آآآآخرمممممممممم
تـــــــــــــــــــرررررررررررررررررررررر ک کنین .....
مـــــــراقب پـــــــاکیتون بـــــــاشین
و
هــــــــــوای کسایی که اینجــــا رو ترک کردن وو باهاشون در ارتبـــاطین
و یـــــا نامیدن خیلیییییی داشته بــــاشین
کاش..راه گم نشود..
نور گر ز دیده برفت؛از جان نرود
باز ای نور امید؛در دلم لکه بزن
باز رام شو ای نفس سرگشته من..(عهد فراموش کنی،عشق فراموش نکن..)
کاش دیگر فراموشم نشود..
ای کاش ظلمت راه گریبان گیرم نشود..
نخل زردم جوانه می خواهم
کفترم آب و دانه می خواهم
بر فراز مناره های حرم
گوشه ای باز لانه می خواهم
روی پرهای من بزن مهری
بی نشانم نشانه می خواهم
کفتر خانگی این حرمم
دانه از اهل خانه می خواهم
در کنار رواق دارالزهد
منزلی جاودانه می خواهم
از شما روز اول هر ماه
مثل مردم سرانه می خواهم
خانه جز این حرم نمی خواهم
پر پرواز هم نمی خواهم
آستان بوس خود خطابم کن
بد حسابم ولی حسابم کن
برکه ی خشکم و گل آلودم
کوثر معرفت! گلابم کن
قسمت می دهم به جان جواد
بعد اگر خواستی جوابم کن *****
کرمت گر اجازه داد آقا
پیش چشم همه خرابم کن
من شبیه دعای بی روحم
روح ادعیه! مستجابم کن
ای خداوند عشق یا احساس
نظری کن به خاطر عباس
***بخشی از شعر علی زمانیان***
***** این بیت، تو صحن رضوی به گوشم خورد؛
واقعا اون مولای کریم، اون سید و سالار و امام بزرگوار رو
میشه با این بیت خوند و دست خالی برگشت؟
هیهات!
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
دلم الان پر از شوق و شور زندگیه
پر از حس بودن
خیلی خوبه بدونی توی همین چند ماه هم موفق بووووودی
و بدونی خدا خواسته که موفق بشی
بدونی بازم خدا لطفش شامل حالت شده
بدونی میتونی هنوز امیدوار باشی که یکی از مخلوقایی هستی که میتونی خوب باشی
چندین سال بود خودم رو گم کرده بودم
توی نا کجا ابادی سیر میکردم که با ندونم کاریها و بی عقلیام برای خودم ساخته بودم
خودم رو از همه چیز دور کرده بودم
همه چیز یعنی زندگی
چیزی که همه حق دارن داشته باشن
چیزی که من خوودم رو ازش محروم کرده بودم
بهترین روزهام رو بیخود و بی جهت بدون هیچ لحظه ای از زندگی ، زندگی کرده بودم
ولی
الان
پر از حس های خوبم
تمام حس هایی که خدا بهم لطف کرده و هدیه بهم داده
شب تولد امام رضاس
کسی که میدونم وجودم رو بهش مدیونم
بودنم رو
اینکه توی این دنیام رو بهش مدیونم
دیگه نمیخوام این فرصت ها رو از دست بدم
فقط یه ترسی از اینده هست که باید از پسش بر بیام
خداااااااااااایا کمکم کن تا بتونم
و لیاقتش رو داشته باشم
در اخر بگم
اگه بخوای
اگه واقعاً بخوای
اگه دلیلش رو بدونی
میتوووونی از پس کل دنیا با تمام بدیهاش بر بیای
میتونی
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است